زمانیکه نام Dark Souls ( معروف ترین سری شرکت From Software ) را به زبان می آوریم، برجسته ترین نکته ای که به ذهنمان می رسد شدتِ سختی این سری ست؛ boss های بازی به سختی تسلیم شما می شوند، محیط بازی پر از تله های ریز و درشت است و دشمنان پیش رویتان به شدّت عذاب آور هستند. ما در بخشی از مسیر زندگیمان در برابر این معضلات سر خم آورده ایم و جان خود را از دست داده ایم. یکی از دلایل این شکست ها؛ درگیری بیش از حد با اکشن بازی ست، افراد زیادی داستان اصلی را از یاد می برند و تنها روند بازی را پی می گیرند. برخی دیگر تنها آغاز و پایان دو بازی پیشین را می دانند، درحالیکه دیگران به جستجو و تفحص پیرامون داستانِ بازی می پردازند.
آنچه لازم است در ابتدا بدانید
شرح روایات و به نوعی داستان سرایی Dark Souls فوق العاده متراکم و در عین حال عمیق است. مقدار زیادی از داستان بازی به زمانی بر می گردد که هنوز سیاحت شما آغاز نشده بود. جدا از مقدمه ی بازی، روایت اصلی داستان سری Dark Souls به وسیله ی تشریح item ها، شخصیت هایی که در میان مسیرتان ملاقات می کنید و هنگام مقابله با boss های بازی نقل می شود. به این دلیل، از دست دادن خط اصلی داستان بازی دور از ذهن نیست، به خصوص اگر شما شکیبایی لازم برای مطالعه ی دیالوگ ها و تشریحات را نداشته باشید.
Dark Souls تنها بازی ای برای به چالش کشیدن مهارت ها و عکس العمل های شما نیست، بلکه شالوده ی بازی بر اساس تشویق شما برای جستجوی هر گوشه و کناریست که به پرکردن نانوشته های داستان اصلی کمک می کنند. با وجود اینکه جهان بازی به وسعت The Elder Scrolls V: Skyrim نیست، مسیرهای مناسب و انتخاب های گوناگونی به روی شما باز است، این قالب زمینه ی تفسیرهای گوناگونی را بوجود می آورد و چنان چه به جزئیات محیط اطرافتان توجه کافی داشته باشید، ممکن است ایده ای منحصر به فرد از روایت داستان سری به دست آورید.
در این مقاله خلاصه ای از ریشه های اصلی و مهم سری Dark Souls و پیش زمینه ی آن پوشش داده شده است. هم چنین در انتها تعدادی از منابع معرفی شده اند که به شما امکان فراگیری هر چه بیشتر را در رابطه با شخصیت های بازی و تئوری های پیرامون آن ها می دهند.
اژدهایان، آتش و عصرِ باستان
سری Dark Souls با صحنه ی معرفی منشاء و خاستگاه عالمی که شما در آن حضور دارید آغاز می شود.
در زمان عصر باستان، جهان بی حاصل و بی رنگ و بو بود و همه چیز در حالت خنثی قرار داشت. این جهان تنها محل سکونت اژدهایان جاویدان بود ( محل اصلیِ زندگی این جانداران، درختانی عظیم بود. درختانی که سر به آسمان کشیده بودند و دیدن بالاترین بخش آن ها امکان پذیر نبود. این موجودات شکست ناپذیر، با وجود پوششی سنگی که داشتند، از آسیب هر گونه حمله ای در امان بودند.
Stone Dragon
در زیر سطح زمین نیز مکانی تیره و تار وجود داشت که موجودات زنده ی دیگری در آن زندگی میکردند ( این موجودات تا پیدایش آتش پنهان باقی ماندند ). با ظهور آتش در اعماق زمین، اختلافات به دنیای خارج که کاملاً بی طرف بود راه یافت. آتش زمینه سازِ پیدایش گرما و سرما، روشنایی و تاریکی و نهایتاً مرگ و زندگی شد. چهار موجود زنده به آتش نائل شدند و Lord Souls خودشان را به دست آوردند. تصاحبِ این Lord Souls به مالک آن ها قدرتی باورنکردنی می داد.
نخستین موجود Nito بود که Soul of Death را بدست آورد، دومین موجود Witch of Izalith بود که به Soul of Life دست پیدا کرد. سومین شخص Gwyn بود ( Lord of Sunlight ) که ارتشی از شوالیه ها داشت، به علاوه از قدرت مهار آذرخش هم بهره مند بود. آخرین عضو Furtive Pygmy ( که در واقع جدِ کاراکتر ما محسوب می شود ) پس از تصاحب Dark Soul و با در اختیار داشتن این روح بی مانند، تصمیم به پنهان کردن آن برای مدتی معین کرد.
۳ لُردِ اول با قدرتی که کسب کردند، شروع به جنگ با اژدهایان در سطح زمین کردند. آنها با مساعدت یک اژدهای زال مانند به نام Seath the Scaleless که به هم نوعانش خیانت کرده بود، پی به تنها نقطه ضعف اژدهایان بردند ( آذرخش ). بنابراین Gwyn با مهار کردن رعد و برق و استفاده از آن، پوسته سنگی اژدهایان را از بین برد و آن ها را بی دفاع ساخت. Nito با انتشار بخاری سمی ضربه ای مهلک به آن ها وارد کرد و The Witch of Izalith و دخترانش توفانی از آتش را برای نابودی درختانی که محل زندگی اژدهایان بود به راه انداختند. لردها با رهبری Gwyn به پیروزی رسیدند و بدین ترتیب با نابودی قلمرو اژدهایان عصر آتش و روشنایی آغاز شد.
اولین فرمانروایان، عصر آتش و تاریکی و چرخه ی دوباره ( Dark Souls I )
با گذشت زمان و سپری شدن دوره ی کامیابی، درخشش نخستین شعله کم شد و از قدرت Souls of Lords کاسته شد. Gwyn و The Witch of Izalith خواستار جلوگیری سقوطِ آتش بودند. برای به تاخیر انداختن عصر تاریکی، The Witch of Izalith سعی کرد از قدرتش برای خلق آتشی همانند The First Flame استفاده کند. اما این کار او و دخترانش را به جانورانی وحشی و ترسناک تبدیل کرد و به دنبال آن نیروهای شیطانی در زمین جاری شد ( پیدایش Bed of Chaos ). در آخرین تلاش برای حفظ شعله، Gwyn با قربانی کردن خود و فدا کردن Lord Soul شعله نخستین را بار دیگر برافروخت.
THE FIRST FLAME. The flames that started it all
هزاران سال بعد، اوضاع به شدت به هم ریخته شد و آتش دوباره رو به خاموشی رفت، یکی از اثرات این خاموشی ظهور نفرین مردگان ( Curse of the Undead ) و از بین رفتن ارتش شوالیه های وفادارِ Gwyn بود. این نفرین مانند طاعونی وحشتناک انسان ها را به Undead تبدیل می کرد. انسان هایی که به این نفرین گرفتار شده بودند دوباره به زندگی اما در قالب یک جسد متحرک بر می گشتند، چنانچه یک Undead رحم و شفقت خودش را از دست می داد، یا تبدیل به یک دیوانه و یا hollow می شد.
GWYN. The lord of sunlight himself
به علت اینکه همه از دیوانه شدن Undead ها می ترسیدند، همه ی آنها به مکانهایی همچون تیمارستان انتقال یافتند، زندگی آن ها تا پایان دنیا داخل یک سلول خلاصه می شد. کاراکتر شما در زمره ی Undead هاست و شما سیاحت خود را از اینجا شروع می کنید. شما به وسیله ی مردی به نام Oscar آزاد می شوید، زمانیکه پس از فرار از سلولتان با او تجدید دیدار می کنید، وی رسالتی را نزد شما نقل می کند. رسالتی که درباره ی یک Undead است که سرنوشت سایرین را رقم می زند. به منظور تکمیل این وظیفه، Undead می بایستی پس از فرار از پناهگاه، زنگِ Bells of Awakening را به صدا در آورد.
همانطوریکه شما راه خود را به سمت سرزمین Lordran پیدا می کنید ( که هم اکنون شاهدِ پادشاهی از دست رفته ی Gwyn می باشد )، متوجه می شوید که زندگی انسانهایی که Undead نامیده می شدند و نیز باقی مردم و موجوداتِ این قلمرو چه شکلی داشته است. همچنین پی می برید که Undead ننگِ اجتماعی محسوب می شده و اگر ذره ای از شرافت و انسانیتتان را از دست بدهید، ظاهری همانند hollow ها پیدا می کنید و سایر NPC ها با نگاهی اسف بار به شما می نگرند، اگر به شرحیات رجوع کنید و به NPC ها توجه کافی داشته باشید، به آنچه در Lordran و حوزه های اطرافش اتفاق افتاده پی می برید.
شیاطین در همه جا حضور دارند، هیولاها و پلیدی ها به وسیله ی تجربیات مهیبی پدیدار شده اند و تقریباً هر کسی داستانی اندوهناک برای گفتن دارد. در میان مسیرتان به ۲ ابلیس باستانی ( Darkstalker Kaathe و Kingseeker Frampt ) بر می خورید که ظاهری مشابه یکدیگر دارند ( این موجودات بسیار کهن از زمان پیدایش عصر آتش وجود داشته اند ). پس از به صدا در آوردن ۲ زنگِ بیداری، شما با Kingseeker Frampt ملاقات می کنید؛ او به شما توضیح می دهد که Pygmy ( انسان نخستین ) مالک روح تاریکی بوده و تصمیم داشته تا پایان عصر روشنایی، یعنی دوره ای که لُردها فرمانروای آن بودند منتظر بماند. با تمام شدن عصر روشنایی، انسان ها می توانستند به دوره تاریکی وارد شوند اما ظهور انسان ها توسط Gwyn به تعویق افتاد و همین امر موجب برهم خوردن چرخه ی دنیا شد.
THE FURTIVE PYGMY. The ancestor of humanity, from whom they inherit a piece of the Dark Soul
از همین رو، بازیکن با Gwyn رو به رو می شود. با شکست دادن Gwyn، دو انتخاب برای شما گذاشته خواهد شد: اینکه مسیر Gwyn را پی بگیرید و با یکی کردن دو قسمت آتش، عصر روشنایی را تمدید کنید، یا دنیا را به سمت دوره ی جدید تاریکی ببرید و فرمانروای تاریکی شوید. تصمیمی که شما در انتها می گیرید اتفاقات بازی Dark Souls II را تغییر نخواهد داد، چراکه قرار است دنیا در هر صورت چرخه ی غلبه روشنایی بر تاریکی را دنبال کند.
نظرات (19)