نقد و بررسی بازی Watch dogs
هک کردن به یقین ، یکی از شرورانه ترین ، اما با کلاس ترین حرفه های دنیا است ! چه لذت الکترونیکی از این بیش تر که تنها با چند ساعت کلنجار رفتن با یک سیستم ، بتوان هرگونه بالانس و تعادلی را در سطح خرد یا وسیع ، به نفع خود برهم زد ؟
روزی که عنوان WatchDogs معرفی شد ، عده کثیری را شیفته خود کرد . جدا از کیفیت عالی مباحث فنی ، خود بازی نیز حرف های تازه بسیاری برای گفتن داشت . بالاخره UbiSoft تصمیم گرفته بود ماجراهای جویندگان سیب بهشتی را برای مدتی کنار گذاشته و محصول جدیدی خلق کند .
WatchDogs ابتدا قرار بود پیش از قسمت پنجم GTA عرضه شود . اما یک تاخیر طولانی مدت ، این قاعده را به هم زد و GTA زودتر به دست ما رسید . از این رو چون این دو بازی شباهت های زیر ساختی بسیاری بهم دارند ، مخاطب ناخودآگاه از در مقایسه آن ها با یکدیگر وارد می شود . دست بر قضا ، این قیاس غیر ارادی به قدری تکرار شد و قوت گرفت که تصمیم گرفتیم در این نقد ، لحاظ کنیم !!!
این شما و این هم سگ های نگهبان UbiSoft .
روزی روزگاری در شیکاگو ...
داستان بازی همان طور که از سرفصل متوجه شدید ، شهر شیکاگو را در آینده نه چندان دور ترسیم می کند . دانش نرم افزار به حدی رسیده ، که امکان اداره کل شهر به واسطه یک هوش مصنوعی موسوم به CToS امکان پذیر گشته است . البته این به معنی کنار رفتن نیروی انسانی نیست .
تقریبا همه چیز به روال عادی و مشابه شهرهای امروزی پیش می رود و هوش مصنوعی مذکور ، صرفا اموراتی را می گرداند که به نحو مستقیم یا غیر مستقیم امکان اداره شدن به شکل الکترونیکی و از طریق شبکه ارتباطی را داشته باشند .
یکی از ساکنین شیکاگو ، ایدن پیرس است . یک مرد خانواده دوست که به شغل شریف دزدی - آن هم به صورت الکترونیک نه مسلحانه - اشتغال دارد !!! او با کمک دوستش دیمن ( که او هم یک هکر است ) به هر محفلی سرک کشیده و آن جا را در پی یافتن یک حفره امنیتی جست و جو می کند و پول هنگفتی به جیب می زند . اما در یکی از این سرقت ها ، کار آن طور که باید پیش نرفته و ایدن مجبور به فرار می شود . ظاهرا به خیر گذشته و ایدن تصور می کند که هیچ کس متوجه حضورش نشده . در حالی که کاملا در اشتباه است . نه تنها عده ای هویت وی را در حین دزدی ، شناسایی کرده اند بلکه ترتیبی اتخاذ می کنند که او کمی تنبیه شود . تنبیه ای که در نهایت به مرگ خواهر زاده ایدن ختم شده و او را تشنه انتقام می کند .
لابد فکر می کنید بقیه اش را هم می توانید حدس بزنید .... که اگر چنین است ، بدانید خودتان هم مثل شخصیت بازی ، اشتباه کرده اید !! ابتدای داستان صرفا بهانه ای است برای آغاز پیچش های بیشتر و خاص دنیای چند وجهی هکرها . بازی با موضع گیری هریک از شخصیت ها و چرخش های داستانی ، گرچه فرایند تازه ای نیست .... اما اولا یکایک شخصیت ها را دارای عمق و باورپذیر کرده ، و دوما انگیزه کافی برای پیمایش بازی را در مخاطب ایجاد می کند . علاوه بر این ، نحوه روایت داستان نیز به سان سری بازی های Assassins Creed بسیار خوب و با حوصله صورت می گیرد و بازیکن را کامل با ابعاد شخصیتی قهرمان بازی و حتی گوشه هایی از خانواده و زندگی شخصی وی آشنا می کند .
یکی از این سگ های خسته ...
گیم پلی WatchDogs حرف های زیادی برای گفتن دارد . اما متاسفانه بیش ترشان مخاطب را دلزده می کنند به جای اینکه ضامن جذب او باشند . اول از همه ، شبیه سازی ماشین ها و فیزیک آن ها در یک کلام ؛ افتضاح و کاملا مصنوعی است ، طوری که به سختی می توان گفتن ماشین ها دارای فیزیک هستند .
همین موضوع در رابطه با آبجکت های داخل شهر نیز دیده می شود که به هیچ وجه باور پذیر نیستند و به نظر می رسد آبجکت های موجود در سطح شهر ، از کاه یا هر جنس سبک دیگری با چگالی کم تر از آب درست شده اند !!! باور نمی کنید ؟ با صد کیلومتر سرعت ، ماشین خود را به یک تیر چراغ برق بکوبید ..... و بعد ببینید که تقریبا جز قطع شدن تیر و افتادن آن روی زمین ، هیج اتفاق دیگری نمی افتد . ماشین نه آسیب می بیند و نه حتی از سرعتش در لحظه برخورد کاسته می شود ... واقعا برای یک بازی نسل جدید - آن هم در سبک Sand Box - جای تاسف و ناامیدی است که شبیه سازی فیزیک را به حدی ضعیف ارائه دهد که بازیکن برای دیدن چند خرابی حسابی در ماشین ، باید عزمش را جزم کرده و تلاش کند !!
در بازی ، شما دارای یک سیستم ارتقاء درختی هستید که در کلی ترین حالت ، به سه شاخه مبارزات ، هک کردن و رانندگی تقسیم می شود .
یکی دیگر از ایرادات بازی در خصوص همین ارتقاء رانندگی است . تعداد ارتقاء های این شاخه ، به لحاظ کمیتی ، از دو شاخه دیگر کمتر است اما به لحاظ کیفیتی هم آن قدر بالا رفته و شورش را درآورده که حتی با اولین ارتقاء هم به بالانس گیم پلی آسیب می زند ... بله ، اولین ارتقاء در بخش رانندگی مربوط به سرقت اتومبیل های پارک شده است که با فعال سازی آن ، شخصیت بازی می تواند به راحتی سوار ماشین دلخواه شده و حرکت کند . دزدگیر ماشین هم در همان ابتدا ، بلافاصله هک شده و هیچ صدایی ایجاد نمی کند .
شخصا بعید می دانم که حتی در چندین دهه آینده نیز سرقت اتومبیل بتواند از نظر سرعت به گرد آنچه که امروز درWatchDogs می بینیم برسد !! البته می دانیم که در دنیای WatchDogs همه چیز کامپیوتری شده و ایدن هم یک هکر است . اما کاش سازندگان کمی هم به این اصل مهم که همان قدر که توانایی هکرها بالا می رود ، توانایی سیستم های مقابله با آن نیز ارتقاء میابد ، توجه می کردند تا سرقت ماشین این قدر ساده و سریع و آبکی نباشد ...شخصیت بازی به قدری راحت ماشین مردم را بلند می کند که گویی جزو اموال شخصی خودش است !! حتی در سری بازی های GTA ، که اساسا نامشان نیز واژه سرقت اتومبیل را در میان دارد ، فرایند ماشین دزدی تا این حد ساده نیست و در پنجمین قسمت این سری دیدیم که تنها برای همین عمل ، چند ثانیه انیمیشن های اختصاصی و چندین الگوی مختلف از احتمالات ، ساخته و پرداخته شده بود .
به رسم سری Assassin 's Creed ، در عنوان حاضر نیز شهر شیکاگو از چندین منطقه مختلف تشکیل شده . هریک از این مناطق توسط یکی از دکل های ارتباطی CTos اداره می شود که می توانید با دستکاری در ساز و کار این دکل ها ، عملا دسترسی سیستم به آن منطقه را قطع کرده به سبک AC آن منطقه را در نقشه خود ظاهر کنید .
تعقیب و گریزهایی هم که گاها در بخش هایی از ماموریت های اصلی و فرعی بازی گنجانده شده ، به سبب فیزیک ضعیف ، هوش مصنوعی پایین شخصی که به دنبالش هستید و مردم شهر که مثلا از کنار شاهد این تعقیب هستند ، نه تنها اصلا جذاب کار نشده بلکه بازی را ملال آور کرده است .
خوشبختانه در بخش مخفی کاری ، ورق برمی گردد . WatchDogs در این قسمت کاملا غنی و جذاب ظاهر می شود و تازه در این قسمت هاست که ایده های جدید سازندگان خودی نشان می دهند .
در بخش های مخفی کاری ، معمولا راه های چندان متنوعی در اختیار ندارید . اما می توانید هرکدام از این راه ها را به چند طریق مختلف طی کنید . می توانید قبل از ورود مستقیم به محل مورد نظر ، یک کاوش حسابی اما غیر مستقیم به وسیله دوربین های مدار بسته داشته باشید و موقعیت هریک از دشمنان را شناسایی ، و حتی با دستکاری الکترونیکی ( آن هم باز از راه دور و با کمک تلفن همراه ) به تعدادی از آن ها آسیب بزنید . بسته به میزان آیتم های تعبیه شده در محیط ، توانایی شما نیز برای پیش روی تغییر می کند چرا که برای مخفی ماندن ، وابسته به این آیتم ها هستید . آیتم هایی چون باکس های فروش نوشابه ، فیوز برق ، لوله آب یا گاز ، پنل های مخصوص کاور - و از همه جالب تر - باتری گوشی دشمنان !! به کار گیری هر یک از این ابزارها ، جدای از پرت کردن حواس دشمنان به پاس ایجاد صوت ، می تواند به طور مستقیم یا غیر مستقیم به آن ها آسیب بزند .
گوشی مخصوص ایدن که در بازی Profiler نامیده شده اما در اصل یک نسخه مدرن تر از همان Iphone معروف است !! امکانات فراوانی داشته که تسهیل مبارزات در فضاهای بسته یکی از آن هاست . دیگر مزیت های این گوشی ، ایجاد اختلال در ردیابی های پلیس ، دسترسی به فایل های همه مردم ، شنود مکالمات و SMS ها و حتی استخراج حساب بانکی آن هاست . به عبارتی ، Profiler شما ، یار همیشگی و دست راستتان خواهد بود .
مکانیزم سنگر گیری این روزها کم کم دارد به یک سنت میان بازی ها تبدیل می شود و در WatchDogs نیز اوقات زیادی را باید صرف آن کنید . سنگر گیری هم در بخش های مخفی کاری و هم در بخش های اکشن به کار گرفته شده و جابه جایی میان کاورها نیز از سیستم بسیار خوبی بهره برده و تقریبا به طور کاملا اتوماتیک و درست انجام می شود .
یک عنصرCrafting نیز لحاظ شده که البته چیز تازه ای نیست . اما تغییر نسبی ماهیت آن جالب توجه است . اگر در سری AC برای تهیه کردن تجهیزات گوناگون از قبیل تیر های بیهوشی ، داروهای جنون آمیز و بمب های مختلف به طور دستی ، باید از مواد موجود در طبیعت استفاده می شد ، در WatchDogs هم باید برای تهیه نارنجک و یک سری امکانات فرعی و ضروری ، از کیت ها و خرت و پرت های الکترونیکی پخش شده در محیط استفاده کنید .
مورد دیگر هوش مصنوعی است که در خصوص دشمنان عموما خوب عمل کرده اما در مورد NPC ها به هیچ عنوان جالب نیست . مردم شیکاگو در قیاس با مردم شهر لوس سنتوس GTA V حکم پلانکتون را دارند !! آن ها تقریبا به هیچ یک از کنش های شما واکنشی نشان نمی دهند مگر آنکه آن رفتار به طور صد درصد مستقیم ، آن ها را تحت تاثیر قرار دهد . برخلاف شاهکار اخیر استودیوی RockStars که در آن کوچکترین رفتار خلاف قانون ، یک هم همه حسابی در پی داشت و صدای اعتراض همه را بلند می کرد ، در WatchDogs ، حتی تصادف عمدی با یک خودرو هم ، رفکلس قابل قبولی ایجاد نمی کند که واقعا عجیب است .
علاوه بر تمام موارد فوق ، یک ایراد دیگر نیز دامن گیر گیم پلی WatchDogs شده و آن اتمسفر کلی بازی است که به دلیل ضعف های کوچک و بزرگ فنی ، پر تب و تاب و دینامیک نبوده که ممکن است برخی ( از جمله نگارنده ) را حسابی دل زد کند . در دنیای GTA ، به وضوح حرکت و تعامل حس می شد و حس همذات پنداری را در مخاطب تقویت می کرد . اما شیکاگویی که UbiSoft برای ما ترسیم کرده از بالا تا پایین حسی تصنعی را در تار و پود خود مخفی کرده و در ارتباط برقرار نمودن با مخاطب جدا ضعیف است .
خوب ، بد ... منهدم ......
جوانب بصری بازی ، تا زمانی که حول محوریت ایدن بگردند ، نمودی بسیار عالی و با کیفیت دارند . مدلینگ قهرمان بازی ، عالی است و انیمیشن ها نیز از تنوع و کیفیت خوبی نیز برخوردارند .
تماشای حرکت دست و انگشتان ایدن به هنگام مخفی کردن کلت در پشت پالتو ، استفاده از گوشی و یا کشیدن ماسک اش بر روی صورت ، بسیار جذاب و ظریف کار شده . طراحی لباس ایدن نیز از وضعیت مشابهی بهره می برد . بافت چرم آن در نهایت کیفیت به تصویر کشیده شده و زیبایی اش تحت تاثیر باران ، دو چندان می شود .
سازندگان به وضوح ، وقت و انرژی زیادی را صرف طراحی لباس وی کرده اند تا به نوعی هم یک نسخه مدرن تر از پوشش قاتل های سری AC باشد و هم با ماهیت هکر بودن و پیشینه و کارکتر او ، هماهنگ باشد . علاوه بر بعد ظاهری ، لباس ایدن به لحاظ فیزیک - که می بایست رفلکس های لباس نسبت به عوامل مختلفی را شبیه سازی کند - نیز در حد بسیار خوبی قرار دارد .
متاسفانه اخبار خوب دقیقا به همین جا ختم می شوند . به مجرد اینکه دامنه نگاهمان را وسعت دهیم ، معایب گرافیکی نمایان می شوند . گرافیک بازی با رنگ بندی سرد و بی روحش ، حسابی مخاطب را ناراحت می کند . حداقل در نسخه کنسولی ، کیفیت بافت ها خوب نیست و ماشین ها گویی از پلاستیک درست شده اند و هیچ انعکاسی ندارند .
حتی نسخه PC بازی هم حال و روز خوبی نداشته و بین سطح Ultra و Low فاصله چندانی ایجاد نمی شود . نور پردازی ضعیف است . بافت ها بی کیفیت هستند . سایه زنی ها هم کاملا در یک سطح عادی قرار می گیرند .
شاید; تنها افکت انفجار و سطح آسفالت در زمان بارندگی خوب کار شده باشند . اما به طور کلی ، بازی آن قدری که سنگین است جلوه های بصری چشم گیری ندارد .
صدا گذاری و موسیقی
موسیقی بازی به قول خودمان ، آش دهان سوزی نیست و با وجود سازگاری نسبی با جو حاکم ، خیلی درگیر کننده و عمیق کار نشده . در حالت عادی معمولا این موضوع خیلی به چشم - ببخشید ، به گوش - نمی آید !! اما به محض شروع چند ماموریت پر هیجان ، ضعف را به خوبی احساس می کنید . موسیقی بازی حتی توانایی همراهی با فراز و نشیب های ایجاد شده در طول ماموریت ها را هم ندارد . پیش تر در بخش گیم پلی ذکر شد که مثلا قسمت های تعقیب و گریز به دلیل وجود چند فاکتور منفی ، فاقد جذابیت هستند . سازندگان این شانس را داشتند که حداقل با تهیه یک موزیک مناسب ، برای این قسمت ها ، بخشی از هیجان از دست رفته را احیا کنند ولی کوتاهی دوستان فرانسوی ما ، بازهم مشکل ساز شد و نتیجتا بخش موزیک هم به سان سایر بخش ها ، اگر ضعیف نباشد ، در حدی کاملا عادی قرار دارد .
برخلاف موزیک ، صداگذاری به خوبی انجام شده و صداپیشه ها ، حس های لازمه را با مهارت در کار خود لحاظ کرده اند و WatchDogs از این نظر بی نقص است . شاید تنها مشکل این قسمت مربوط به صدا پیشه قهرمان بازی باشد که گویا می خواسته راه شوالیه کریستوفر نولان را در پی گیرد و تلاش کرده با ایجاد ته صدایی نسبتا خشک و سرد ، یک جورایی مرموز و همه فن حریف جلوه کند !! این فاکتور ، این روزها دیگر تقریبا منسوخ شده و بتمن هم جزو آن موارد استثنایی است که برای خشن کردن صدایش ، حداقل بهانه خوبی دارد . اما ایدن پیرز ......
کلام آخر
آقای Domonic Gauy ، تهیه کننده ارشد WatchDogs طی یک مصاحبه ، در پاسخ این سوال که کیفیت این محصول بر روی کنسول های نسل هفت و هشت تا چه اندازه با یکدیگر تفاوت دارد گفت : " روند بازی و ماموریت ها برای مخاطبین هر دو نسل یکی خواهد بود !! اما با توجه به ضعیف تر بودن نسل هفتم ، شاهد جزئیات کم تری هستیم . گرافیک فنی و هنری در حد پایین تری قرار می گیرند . فیزیک به قدرت نسل جدید نخواهد بود . تعداد ماشین ها و مردمانی که در خیابان می بینید کم تر است و سطح هوش مصنوعی نیز ضعیف تر از نسل هشتم خواهد بود !!! "
آن زمان وقتی نمایش های گیم پلی WatchDogs را در نمایشگاه ها می دیدیم ، اظهارات آقای Gauy کاملا درست و قانع کننده به نظر می رسید . اما باید در نظر داشت که شرکت RockStar ، بر روی همین سخت افزار ضعیف Xbox360 و Ps3 ، شاهکاری را خلق کرد که هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی ، چندین سر و گردن از اثر UbiSoft بالاتر بوده و تازه این همه هم به سر هوادارانشان منت نگذاشتند که بفرمایید ... به شما نسل هفتمی ها هم لطف کردیم و بازی فوقالعاده مان را برایتان ساختیم !
نظرات (14)