نقد و بررسی نسخه نینتندو سوییچ This War of Mine
ابتدا این که خیلی خوشحالم به واسطه پورت بازی بر روی نینتندو سوییچ میتوانم این بازی را شخصاً بررسی کنم. This War of Mine بازیای بود که وقتی بار اوّل بر روی PC تجربه اش کردم، خیلی ذهنم را درگیر کرد و دوست داشتم تجربهام را در مورد آن با بقیه در میان بگذارم. حال این فرصت را به دست آوردهام و اوه خدای من این بازی محشر است. با بازی مگ همراه باشید تا نگاهی بر زندگی فلاکت زدهی بازماندگان جنگ داخلی در This War of Mine بیندازیم.
بگذارید قبل از هر چیز بزرگترین نقطه ضعف و همچنین بزرگترین نقطه قوّت بازی را بگویم. شما در این بازی قهرمان داستان نیستید. حتی میتوان گفت وضعیّت تان از اکثر NPC ها بدتر است. شما از همان ابتدای بازی خود را در ساختمان مخروبهای، در میانه منطقه جنگ زدهای می یابید که توسّط دولت قرنطینه شده و هر کس که تلاش کند از آن فرار کند را از دم تیر میگذراند. خبری از زامبی، کلیکر، ویروس، بمب اتم و هیچ پدیده غیرمعمولی برای پایان دادن دنیا در This War of Mine نیست. نکته این جاست که در ابتدا، دنیا در This War of Mine به انتهای خود نرسیده و شما از شانس بدتان در جای بدی گیر افتادهاید و این، در حقیقت اوضاع را برای فضای بازی ترسناکتر نیز میکند. بیرون از حصارها، بهشت انتظار شما را میکشد ولی هیچ راه معمولی به بیرون حصارها وجود ندارد. همین نیز مسبب امید واهیای میشود که مردم بازمانده را به امید رهایی درگیر بقای بیشتر میکند و برای بقای بیشتر ناچاراً گوشت از تن هم دیگر میکنند. و شما کنترل سه عدد از این بازماندگان را در دست دارید. آنها افسرده میشوند. گرسنه میشوند. سردشان میشود. خسته میشوند و بدتر از همه، به راحتی میمیرند. کافی است روبروی شخصی که کلت دارد ثانیهای دیرتر با چاقو حملهور شوند. همهی این عوامل باعث میشود This War of Mine از هر بازی Survival و بقایی که بازی کردم Survival تر باشد و این همان بزرگترین نکته مثبت بازی و بزرگترین نکته منفی آن است. نکته مثبت که عیان است. بازی تا عمیقترین حدّ ممکن به ایده بقا در یک شرایط جنگ زده دامن زده و دنیایی را ساخته که سیر ماندن، گرم ماندن، سالم ماندن، سرحال ماندن، زنده بودن و حتی خوابیدن در آن سخت باشد و پشت هر حرکتتان ریسکی سنگین را متحمل کنید. موضوعی که تقریباً در کمتر بازی Survival ـی می توان دید و اکثر آنها بعد از مدتی به رقابت سرعتیای برای پیدا کردن آیتمها و تبدیل شدن به یک سوپرمن مجهّز در یک دنیای فلاکت زده تبدیل میشوند و ارزش خود را به عنوان یک بازی Survival از دست میدهند و تبدیل به یک RPG دیگر میشوند که میتوانید در آن مخلوقاتتان را به رخ هم بکشید. This War of Mine به طور قطع همچین قصدی ندارد و این که چگونه این مورد مهم و حیاتی، نکته منفی به حساب میآید نیز ساده است. هیچ بازیای نباید این حجم از استرس را به مخاطب خود وارد کند. طبیعتاً این مورد، موردی نیست که از ارزشهای بازی کم کند ولی به طور قطع باعث میشود آن را به بسیاری از افراد نتوان پیشنهاد کرد. قطعاً تحمّل آن را نخواهند داشت.
توضیحات ما هنوز تمام نشدهاند و باید در گیمپلی بازی کمی عمیقتر شویم تا بتوانیم نقاط قوّت و ضعف بیشتری را از بازی استخراج کنیم. دوربین بازی یک نمای دو بعدی دوربین آزاد است. اگر بخواهم نمونه نزدیک و قابل درکی از این دوربین مثال بزنم، آن مثال باید حتماً Neighbor from Hell باشد. بازی اکثراً دیوار ساختمان را حذف میکند و نمایی از داخل آن را به صورت دو بعدی نشان میدهد امّا برخلاف NfH شما کنترل کامل بر دوربین بازی برای کنترل بر تمامی ساختمان را ندارید و همین جاست که همه چیز برای نسخههای کنسولی (و مخصوصاً نینتندو سوییچ) اشتباه پیش میرود. بگذارید در یک جمله کنترل بازی را بر روی سوییچ بیان کنم: پتانسیل سوخته! ولی همچنان قابل قبول.
روند بازی اساساً به گونهایست که شما در روزها به مدیریت پناهگاهتان، ارتقا و ساخت وسایل و آیتمهای مختلف و مدیریت مصائب و درگیری افرادتان مشغولید و شبها نیز به جمع آوری منابع برای زنده ماندن در روزهای بعدی. مشکل کنترل بازی عملاً معطوف به بخش روز بازی است. شما در این بخش به طور همزمان مسئول کنترل سه نفر هستید تا نیازهای آنها و نیازهای پناهگاه را برطرف کنید. کنترل هر کاراکتر با جوی استیک و رساندن هر کدامشان به نقطه مربوطه و سپس زدن دکمه اجرای دستور، و سپس سوییچ کردن به شخصیت دیگر باعث می شود پروسه پیشروی شما در بازی به شدّت کند و عذاب آور شود. نینتندو سوییچ صفحه تاچ اسکرین دارد و آنها بازی را قبلاً به طور موفّقیت آمیز بر روی گوشیهای هوشمند پورت کردهاند. هیچ مانعی وجود نداشت تا با لحاظ کردن کنترل لمسی در حالت دستی، به راحتی هر شخصیت را با چند لمس کوچک انگشت به وظایف مختلف در اتاق های مختلف مشغول کرد و به شخصیّت دیگر پرداخت. با این وجود کنترل بازی همان گونه که گفتم به غیر از کند کردن بازیکن در قسمت روز بازی، در بقیه موارد و مخصوصاً شب کاملاً منطقی، تمیز و دقیق طرّاحی شده و در حالت داک و یا اگر با PS4 و XB1 به تجربه آن میپردازید به هیچ وجه بازی را از دهن نمیاندازند. بخش روز طرّاحی به شدت درگیر کننده و محشری دارد. چالش هایی که با پیشروی روزها در بازی پیش روی شما قرار میگیرند هر کدام هر دفعه تازه و به طرز قابل درکی، اعصاب خورد کن هستند و خوشبختانه هر کدام راه حل مناسب و واضحی برای برطرف کردنشان در اختیار شما قرار میدهند. و به علت ذیق وقت و منابع شما همیشه باید یک چیز را قربانی چیز دیگری کنید تا زندگیتان را ادامه دهید و این زیباترین وجهه بقا در This War of Mine است. شما در بازی به سختی میتوانید به تمامی نیازهای افراد خود، همزمان رسیدگی کنید و وقتی حتی در این کار موفّق میشوید تنها در عرض دو روز مشکلات جدیدتر، کمبود منابع بیشتر و نشان دادن ثمرههای تصمیم های اشتباهتان در روزهای گذشته بیشتر خود را نشان می دهند و باعث تازه ماندن تجربه بازی برای مدّت زیادی میشود.
با ورود به بخش شب بازی وارد چرخهای از اتّفاقات غیرقابل پیش بینی میشوید. که هر چند، چند دفعهی اوّل بسیار تازهاند ولی در دفعات بعدی که بازی را آغاز میکنید با آنها آشنایی کامل دارید و همین روند پیشروی شما را سادهتر میسازد که موضوع خوبی است. شما شب ضمن محوّل کردن پستهای مختلف به شخصیّتهای مختلف میتوانید با یکی از شخصیتها به سراغ ساختمانهای دیگر شهر رفته و شروع به غارت وسایل آن جا کنید. موانع، اشخاص کمک حال، اشخاص مزاحم و تنوّع آیتمهای هر کدام از این مناطق به شدّت عالی و معتدلاند و تجربه بینظیری را در اختیار قرار میدهند. در هنگام درگیری با دشمنان نیز در این بخش اکشن شوتینگ دو بعدی سیستم کاورگیری نسبتاً جالبی دارد ولی در کل بعد از کمی بازی متوجه میشوید سیستم بازی به هیچ وجه بر اساس اکشن مستقیم و رو در رو نوشته نشده و شما نیز قهرمان یا شخص خاصی نیستید که با یک کلت، همه فن حریف باشید(اگر بتوانید یک کلت بسازید البته) سیستم اکشن و طراحی محیطها کاملاً در خدمت بخش مخفی کاری هستند که میتوان با ارفاق گفت کار خود را درست انجام میدهد. با ارفاق چون هوش مصنوعی NPC ها در بازی هنگام درگیری کمی عجیب و غریب است. اکثراً هنگام درگیری مستقیم جایگیری و نشانه گیری دقیقی دارند. ولی هنگام مخفی کاری به بسیاری از اکشنهای شما اهمیّت نمیدهند و کارهایی میکنند که واقعاً عجیب است. هر چند هیچ کدام از این موارد استرس ترسناک این بخش را از بین نمیبرد. زمان محدود، کوله محدود و مهمات و اسلحههای شکننده و میزان سلامتی نه چندان قابل مانور کاملاً شما را در نبردهای شبانه محتاط میسازد. دو مورد دیگر نیز هستند که گیم پلی بازی را خیلی تحت تاثیر میدهند. NPC های بازی هنگام شب و هنگام روز، هر از گاهی به پناهگاه شما سری گذرا میزنند. در روز آن ها برای داد و ستد سر و کلهشان پیدا میشود. قطعاً آنها نیمه شب نیز برای داد و ستد به شما سر نمیزنند و مستقیم هدفشان سرقت اموال و منابع شماست. به صورت کلی این بخش کاملاً عملی و جذاب است ولی هر کدام از دو مورد داد و ستد و خطر سرقتهای شبانه یک مشکل مخصوص به خود را دارند. مشکل داد و ستد این جاست که اوّلین قائده داد و ستد که برا مبنای "تامین نیاز طرف مقابل و تامین شدن نیاز شخصی" است را رعایت نمیکند. شما هنگامی که با این معاملهگرها روبرو میشوید مشخصاً میدانید چه نیازی دارید و به هیچ وجه کلّ آیتمهای طرف را در کوله خود تخلیه نمیکنید. در اکثر موارد توانایی همچین کاری را نیز به هیچ وجه ندارید. ولی نکته این جاست که شما هیچ دانشی از نیاز طرف مقابل نمیدانید. اگر کسی به خانه شما میآمد و در ازای اسلحه تخفیف بیشتری به شما برای داروها میداد و یکی دیگر این کار را در قبال غذا انجام میداد، تنوّع مبادلات بسیار بهبود مییافت و سردرگمیای که در هر کدام از این مبادلات داشتید را برطرف میکرد. مشکل سرقت های شبانه نیز آن جاست که بسیار نامتعادل و غیر معقولاند. بازی به شما توانایی ساخت موانع برای کاهش احتمال حملهی مهاجمان را میدهد و صد البته هیچ عدد و رقمی از این کاهش احتمال نمیدهد و به طور مثال مثل اکثر بازیهای RPG و Survival نمیگوید که با این کار شما n درصد از احتمال وقوع این پدیده کم میشود. در This War of Mine شما فقط میدانید که با این حرکت احتمال وقوع این پدیده کم می شود. چقدر و چه میزان را به هیچ وجه متوجه نمیشوید. این برخورد غیر کمّی و کاملاً کیفی با تقریباً تک تک المانهای بازی نکتهی به شدت به خصوص بازی است و اتمسفر عجیب و واقعیتری را پدید میآورد. بخش دزدیها نیز همین گونه است. مشکل در جایی که شما میبینید چه چیزهایی از شما به سرقت رفته، آغاز و به اتمام میرسد. در این زمینه بازی کاملاً غیرمنطقی عمل میکند. هنگامی که شما به سرقت ساختمانهای دیگر میروید کولهی به شدت محدودی دارید. ولی ظاهراً مهاجمان شما این گونه نیستند. به یاد دارم یک دفعه طی یک سرقت شبانه به طور همزمان تمامی سوختها و چوبهایم را یکجا از من دزدیدند و این در صورتی بود که از هر کدام از این منابع نزدیک به بیش از 30 واحد در اختیار داشتم. نکته بدتر این بود که سوخت و چوب کاملاً منابع وابسته به هم هستند و حذف شدن هر دوی آنها از Inventory ام کاملاً باعث شد در ادامه روند کار فلج شوم. نمونه این گونه موارد در برخی المانهای دیگر بازی نیز خود را نشان می دهند که باعث میشوند ایدهها و اجرایشان اکثراً محشر و به یاد ماندنی باشد ولی عدم توجه به جزئیات این چنینی واقعاً لکّههای سیاهی بر تجربه نهایی باقی بگذارند.
نکته سورپرایز کننده This War of Mine وقتی بعد از گذشت نزدیک سه سال بر روی نینتندو سوییچ به آن سر زدم بخش The Stories بود. به طور کلی این بخش شامل اپیزودهایی میشود که دقیقاً مثل بازی عادی اجرا میشوند و خیلی پیچش خاصّی در مکانیکهای گیمپلی ندارند. امّا تمرکز عمیق بر بخش داستانی و سادهسازی اندک بخش بقا آن را جدا از تبدیل کردن به یک بخش داستانی در چهارچوب گیمپلی اصلی، تبدیل به یک Tutorial به یاد ماندنی نیز میکند و در عین حال شما را با دنیای بازی به خوبی آشنا میکند. تنها نکتهی میتوان گفت منفی این بخش این است که از اپیزودهای وعده داده شده، فعلاً فقط یک اپیزود در دسترس است که نزدیک به 20 روز در بازی تمام کردن آن به طول می انجامد و واقعاً داستان محشری را بیان میکند. The Stories بخشی نبود که منتظرش باشم یا نبود آن را ضعف This War of Mine بدانم. ولی حالا که همچین چیزی هست، واقعاً یکی از نقاط قوّت بازی است و عمر بازی را به شدّت بیشتر افزایش میدهد.
نوشتن در مورد وضعیّت کلّی بازی در گوشتهی نقد اساساً کار درستی نیست. برای همین تصمیم گرفتم نظر شخصی و کلّیام در بازی را خارج از بررسی فنّی و علمی کلّ نقد در این جا مطرح کنم. This War of Mine گرافیک فنّی و حتی هنری خاصی ندارد. UI و سیستمهای بصری آن چیز تازهای نیستند و گیم پلی بازی نیز درست است اجرای تمیزی دارد ولی چیز خاصی بر روی میز نمیگذارد. با این حال This War of Mine بازی به شدت خاصی است. احتمالاً این موضوع به اتمسفری برمیگردد که بازی در دنیای فلاکت زده خود ساخته. جلوههایی که بازی از ضعف شما در این دنیا میسازد و این که چقدر همهی این ها به واقع پذیری این دنیا کمک میکند. دنیای This War of Mine این قدر واقعی است که گاهی اوقات واقعاً ترسناک می شود. اگر بازی صفحه ی Game Over نداشت واقعاً به سراغش نمیتوان رفت. این که صفحه Bio شخصیّت ها را باز کنم و با چهره آدمهایی روبرو شوم که شبیه آدمیان اطرافم هستند و ناگهان درگیر یک نبرد بی پایان برای گوشت و نان و آب هستند ضمن این که مرا به این بازی وابسته میکند در عین حال از آن زده نیز میکند و مرا از حقیقت این بازی میترساند. این جادویی است که This War of Mine در خود به عنوان یک بازی پیرامون جنگ دارد، و خروار خروار بازی AAA در تم و فضای آخرالزّمانی که از این لحاظ سنگین تر و غنی تر و پرپتانسیلتر است از این موضوع برخوردار نیستند.
نظرات