درست چهارده سال قبل، عنوان Dead Space متولد شد. بازی که توسط زوج «گلن اسکافیلد» و «مایکل کاندری» در ژانر ترس و بقا خلق شد و با تکیه بر جامپاسکرها، مراحل بسته و تاریک و فیزیک به شدت دقیق توانست قابل توجه طرفداران این سبک از بازیها قرار بگیرد. هر چند دد اسپیس از لحاظ کیفی عنوان موفقی بود، اما از لحاظ تجاری به یک عنوان ناامید کننده تبدیل شد و نتوانست انتظارات ناشرش، EA را برآورده کند. البته این پایان ماجرا نبود و شرکت EA دو فرصت دیگر را هم در اختیار این بازی قرار داد و بدین ترتیب نسخههای دوم و سوم سری هم ساخته شدند، اما آنها هم نتوانستند از لحاظ فروش موفق عمل کنند و در نهایت موجب تعطیلی استودیو «Visceral Games» که در نقش توسعه دهنده این سری عمل میکرد، شدند. اما این پایان ماجرا نبود و گلن اسکافیلد در مراسم The Game Awards سال ۲۰۲۰ از پروژه جدید خود با نام The Calisto Protocol رو نمایی کرد. عنوانی که از آن میتوان به نام ادامه معنوی Dead Space نام برد و یا حتی آن را همانند نامهای عاشقانه برای طرفدران سری دد اسپیس خطاب کرد که سالها منتظر ادامهای برای دد اسپیس بودهاند. حال با گذشت دو سال از معرفی بازی، در نهایت عنوان The Calisto Protocol عرضه شده و در ادامه قصد داریم در قالب این مطلب به نقد و بررسی آن بپردازیم.
کالیستو پروتوکول روایتگر داستان خلبانی با نام «جیکوب لی» است که قبل از به پایان رساندن آخرین ماموریت خود در فضا در سال ۲۳۲۰، مورد حمله تروریستی قرار گرفته و به ناچار در کالیستو که به عنوان یکی از قمرهای سیاره مشتری به حساب میآید، با فضاپیما خود سقوط میکند. بعد از آن، توسط گارد امنیتی زندان Black Iron شناسایی شده و در حالی که آنها قصد آزادی او را دارند، با یک تماس تصمیم به دستگیری و زندانی کردن او در زندان Black Iron را میگیرند. مدتی بعد جیکوب در شرایطی از سلول خود از خواب بیدار میشود که زندان در حال نابودی است و حال او باید به دنبال راه فرار از زندان Black Iron، موجودات جهش یافتهاش وسیاره کالیستو باشد. کلیت داستان کلیستو پروتوکول شباهت فراوانی به دیگر آثار علمی-تخیلی و یا حتی سری Dead Space را دارد و همه چیز تا حدودی کلیشهای و آشنا به نظر میرسد، اما تنها موردی که استودیو Striking Distance در نقش سازنده توانسته به خوبی برای فرار از این کلیشه انجام دهد، روایت مرموز و سر بسته بازی و ایجاد یک علامت سوال بزرگ در همان شروع داستان است. بدین صورت داستان به آهستهترین شکل ممکن پیش میرود و تا آخرین لحظه سعی دارد ما را برای پیدا کردن راز ها و رموز خودش به ماجراجویی در بخشهای مختلف کالیستو دعوت کند. موردی که تا حد زیادی هم جواب داده و مخاطب را مجاب میکند تا آخرین لحظه با بازی همراه شود.
شخصیت پردازی کالیستو پروتوکل هم همانند داستانش سعی دارد به شدت سربسته و مرموز عمل کند. ما نه از خصوصیات شخصی جیکوب به عنوان قهرمان داستان با خبر میشویم و نه حتی از گذشته و یا خانواده او میتوانیم اطلاعات خاصی را به دست آوریم. تنها چیزی که در این وسط اهمیت دارد، نجات و فرار از کالیستو است. هر چند در اواسط داستان به لطف حضور دیگر شخصیتها، تا حدی زیادی بعد انسانی جیکوب هم نمایان میشود و بدین صورت میتوان کمی با این شخصیت همزادپنداری کرد. اما در کل همان طور که دد اسپیس توجه خاصی را معطوف به شخصیت آیزاک در شماره اول نکرده بود و در نهایت اما موفق شد یک قهرمان به یاد ماندنی را خلق کرد، در اینجا هم گلن اسکافیلد تا حدی زیادی سعی کرده تا از همان فرمول استفاده کند تا از شخصیت جیکوب یک شخصیت به یاد ماندنی را خلق کند. هر چند شخصیتپردازی جیکوب قابل قبول است، اما باقی شخصیتها تعریف آنچنانی ندارند و در نهایت نمیتوان هیچ کدام از شخصیتهای مثبت و منفی داستان را به یاد سپرد. شخصیتهای بد داستان تنها در چند سکانس کوتاه در طول بازی حضور پیدا میکنند و حتی مهمترین شخصیت بازی تا اواخر داستان خبری ازش نمیشود و تنها در چند سکانس کوتاه شاهد حضور نه چندان تاثیر گذارش هستیم.
در نگاه اول گیمپلی کالیستو پروتوکول شباهت فراوانی به دد اسپیس دارد. از نوار سلامتی شخصیت گرفته تا نحوه قرار گیری دوربین و آپگرید اسلحهها گویا عملا از دد اسپیس به اینجا منتقل شدهاند، اما حقیقیت با آن چیزی که تصور میکنیم تفاوت نسبتا زیادی دارد. بر خلاف دد اسپیس که تمرکز کمتری به نبرد بدون اسلحه داشت و مخاطب را بیشتر به فرار و نبرد با سلاح های گرم متقاعد میکرد، عنوان کالیستو پروتوکول تمرکز فراوانی به نبرد های بدون اسلحهها و تن به تن دارد. به نحوی که میتوان گفت تقریبا در تمام نبرد های بازی ما با باتون برقی به نبرد موجودات سیاره کالیستو خواهیم رفت و اسلحههای گرم تنها در نقش مکمل به کمک ما خواهند آمد. سیستم کامبت هم خلاصه شده به «parry» یا همان «دفع کردن حملات» و بعد از آن ضربه زدن به دشمنان. مکانیزمی که در شروع بازی شاید جذاب و خوب به نظر برسد، اما در ادامه مشکلات متعدد آن به خصوص زمانی که مکانیزمهای تاریخ مصرف گذشته بازی در کنار استفاده از اسلحههای گرم مورد استفاده قرار بگیرند، نمایان میشود. یکی ازمشکلات تکرار بیش از حد روند تکراری مبارزات است. به نحوی که اولین مبارزه با اولین دشمن بازی، با مبارزه با دشمنان مرحله آخر هیچ تفاوتی ندارد. پری کردن به چپ، راست و حمله تشکیل دهنده کلیت سیستم کامبت نبرد های تن به تن هستند. البته سازندگان برای تنوع بیشتر، در بعضی از سکانس ها ده ها دشمن مختلف را به سمت شما حمله ور میکنند. این مراحل با آن که در ابتدا به شدت اعصاب خورد کن به نظر میرسند، اما از دید من یکی از بخشهای مثبت و مهیج تجربه بازی به شمار میروند. در طول این مراحل معمولا آبجکتها و تلههای محیطی متفاوتی وجود دارد که میتوان از آنها برای از بین بردن دشمنان و تکهتکه شدن تکتک اعضای بدنشان استفاده کرد. بدین شکل بخش اعظمی از بازی به همین مبارزات اختصاص پیدا کردهاست. رفته رفته با پیشروی در اثر، اسلحههای گرم هم در اختیار جیکوب قرار میگیرند. در اینجا خبری از طراحی منحصر به فرد سلاحها نیست و این بار اسلحهها تنها خلاصه شدهاند به شاتگان، پیستول و رایفل و غیر از چند سکانس کوتاه در اواخر بازی، عملا استفاده زیادی نمیتوان از اسلحهها کرد. در کنار مهمات اندک اسلحهها، جیکوب هم به شدت در استفاده از آنها آهسته عمل میکند و حتی تغییر اسلحه در حین نبرد تبدیل به کابوسی برای مخاطب میشود به خصوص در طول مبارزه با غول آخر ها که در ادامه در خصوص آنها توضیح خواهم داد. البته کند بودن شخصیت و ضعف او مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند. از یک طرف به ایجاد حس ترس و وحشت کمک میکند و از یک طرف تجربه مبارزات را به شکل منفی تحت تاثیر قرار میدهد.
تنوع دشمنان در کالیستو اصلا زیاد نیست. تنها نمونههای انگشت شماری از دشمنان در طول تجربه کلی به مبارزه با شما خواهند آمد. آنها معمولا انسانهای جهش یافتهای با نام « biophage» هستند که شباهت زیادی به کلیکرز های The Last of Us و زامبیهای جهش یافته سری Resident Evil را دارند و اصلا و ابدا همانند Dead Space چندش آور و به یاد ماندنی نیستند. هر چند این موجودات ممکن است در هنگام مبارزه با ما، دچار جهش شوند، اما جهش آنها تنها خلاصه به بزرگ شدن دستها و پا ها میشود و غیر از چند رویارویی اول، دیگر تنوع خاصی ندارد. در کنار گونههای معمول که برای نبرد های تن به تن استفاده میشوند، گروهی از دشمنان به نام «کور» برای یکی از مراحل در نظر گرفته شدهاند که باز هم شباهت به شدت زیادی به کلیکرز های سری تلو را دارند و در این جا هم میتوان به صورت مخفیانه از کنار آنها عبور کرد و یا آنها را از پا در آورد. دیگر دشمنان مثل «کرمهای خونی» و «اکسپلودر ها» دستههای کوچکتر دشمنان هستند که در بعضی از بخشهای اثر به سراغ ما خواهند آمد و مبارزه با آنها به شدت آسان است. شاید در این بین تنها بتوان راشر ها را به عنوان دشمنان متفاوت و جالب نام برد. آنها معمولا در گوشهای از محیط مخفی میشوند و با دیدن جیکوب، به او حمله کرده و بعد از آسیب رسیدن به او، با سرعت فراوانی پا به فرار میگذارند و در گوشهای از محیط غیب میشوند.
در کنار دشمنان، تعدادی «باس» و یا غولآخر هم برای بازی در نظر گرفته شده که به راحتی میتوان از آنها به عنوان بدترین بخش کلی کالیستو پروتوکل نام برد. تنها دو غول آخر برای بازی در نظر گرفته شده که در چند ساعت پایانی بازی به مبارزه با ما خواهند آمد. گویا سازندگان آنها را در مراحل آخر توسعه طراحی کرده و فراموش کردهاند تا مراحل تست و پالیش مبارزات با این موجودات را انجام دهند. تمام باگهای کالیستو پروتوکول و مشکلات کامبت و سیستم کهنه مبارزات در این بخشها خود را نشان میدهند. در کنار غیب شدن غولآخر ها و دیگر باگ ها مثل کرش کردن کنسول و یا مرگ ناگهانی جیکوب، برای مبارزه با غولها، ما نیاز به تغییر اسلحههای خود را داریم اما همان طور که قبلا اشاره کردم، مکانیزم تغییر اسلحهها معمولا چندین ثانیه زمان میبرد و تا زمانی که جیکوب اسلحه خود را تغییر دهد، توسط غول آخر تکهتکه شده و شاهد نمایش انیمیشن مرگ او هستیم. این مبارزات به حدی اعصاب خورد کن و مزخرف هستند که تنها میتوان با تکیه به شانس و این که بازی دچار باگ نشود و یا جیکوب بتواند اسلحه خود را در زمان مناسب عوض کند، قابل عبور هستند. تنها نکته مثبت این بخشها تعداد کم آنها و حضورشان تنها در دو ساعت پایانی است تا کمتر ما را عذاب دهند.
در کنار مبارزات، بازی یک تجربه به شدت خطی محسوب میشود و معمولا مخاطب تایم خود را به جست و جو در بخشهای محیط برای جمعآوری مهمات و عبور از نقطه A به B سپری میکند. خبری از پازل و یا ماموریتهای فرعی در عنوان کالیستو پروتوکول نیست و سازندگان تمام تمرکز خود را به مراحل اصلی اختصاص دادهاند. تجربه کلی حدود ۱۰ ساعت زمان خواهد برد.
محیط های این اثر یکی دیگر از موارد قابل بحث آن به شمار میرود. باز هم بگذارید به سراغ دد اسپیس برویم. در عنوان دد اسپیس سفینه ایشیمورا به عنوان محیط اصلی دارای بخشهای مختلف و به یاد ماندنی است که با گذشت ۱۴ سال از عرضه آن، همچنان میتوان به لطف طراحی متفاوت و جذابش آن را به یاد آورد، اما در خصوص کالیستو پروتوکول این موضوع تا حد زیادی متفاوت عمل میکند و پستی و بلندی فراوانی در این بخش وجود دارد. بگذارید از همان محیط اول یعنی زندان Black Iron شروع کنیم. زندان Black Iron به عنوان ترسناکترین نقطه بر روی کالیستو و مکانی که هیچکس از آن زنده خارج نشده به ما معرفی میشود. اما گویا سازندگان برای خارج شدن از آن به شدت عجله داشتهاند و به هیچ عنوان از محیط زندان به خوبی استفاده نشدهاست. ما بیشتر زمان خود را در محیطهای بسته، جانبی و کوچک زندان و یا حتی سینهخیز رفتن در هواکش ها زمانی که موتور گرافیکی بازی در حال پردازش محیط است صرف میکنیم تا آن که در بخشهای اصلی زندان و حوادث ترسناکش دخیل باشیم. البته با پیشروی و خارج شدن از زندان، دیگر محیط ها طراحی فوقالعاده ای دارند و به لطف اتمسفر گیرا لحظات جذاب و قابل قبولی را رقم میزنند. به خصوص محیط خارجی کالیستو و برفی آن که از آن میتوان به عنوان یکی از بهترین مراحل بازی نام برد.
ترس و وحشت یکی از مواردی است که در عنوان کالیستو پروتوکول میتوان به بررسی آن پرداخت هر چند این مورد در هر شخص متفاوت عمل میکند و نمیتوان به صورت کامل در این خصوص نتیجهگیری کرد اما با این حال میتوان به صورت کلی در خصوص آن نظر داد. به نظر من، صحنههای ترسناک بازی به هیچ وجه آن طور که سازندگان تلاش کردهاند درنیامده و اکثر صحنههای جامپ اسکر به شدت قابل پیشبینی و لوس هستند. تنها موارد ترسناک را صداگذاری به شدت گیرای محیط و اتسمفر فوقالعاده مراحل میتوانند برای مخاطب مهیا کنند.
در خصوص گرافیک و صدا بگذارید از همان اول تکلیف را مشخص کنم. با یک عنوان تمام عیار در زمینه گرافیک و استفاده از افکتهای صدا طرف هستیم. البته قطعا موتور آنریل ۴ مشکلات خاص خودش را دارد و در طول بازی مدام با صحنههای لودینگ مثل آسانسور ها و هواکش ها طرف هستیم، اما این موارد به هیچ عنوان از ارزشهای بخش بصری بازی کم نکردهاند. از همان شروع توجه به طراحی و جزیئات چهرهها به شدت به چشم میخورد. صورت جیکوب با بهترین کیفیت ممکن به صورت کامل حس و حال ترس را در چهره این شخصیت در تکتک لحظات بازی به نمایش درمیآورد و قطرات عرق نشان دهنده حس و حال او است. در کنار آن نورپردازی استادانه و طراحی به شدت با جزیئات، سازنده اتمسفر گیرا و جذاب محیط هستند. به خصوص زمانی که وارد محیط برفی کالیستو میشویم. در پس زمینه رعد و برق و در صحنه کولاک و پوران برف و قدمهای آهسته جیکوب و بخاری که بر روی شیشه کلاهش نقش بسته، در کنار نورپردازی واقعگرایانه بازی که باید گفت در کمتر عنوانی شاهد آن هستیم، من را به عنوان مخاطب برای دقایقی تحت تاثیر قرار میدهد و هنر تیم سازنده را به خوبی به نمایش میکشد. تمام این موارد با میکس فوقالعاده صدا ها همراه شده که باید گفت سطح جدیدی از کیفیت را به گوش میرساند. زمان عرضه دد اسپیس، گلن اسکافیلد و تیمش در این زمینه پیش رو بودند. حال ۱۴ سال بعد، آنها بازگشتهاند تا سطح جدیدی از میکس صدا را به گوش ما برسانند. از صدای نفسهای جیکوب گرفته، تا صدای آه و ناله دشمنان و زمزمه ای که مدام نام جیکوب را به آرامی صدا میزند و دیگر صدا ها مثل بسته شدن در ها و یا صدای قدم زدن دشمنان در پس زمینه از جمله مواردی هستند که در تکتک دقایق به گوش میرسد و تکمیل کننده اتمسفر پویا بازی هستند.
نتیجهگیری:
جدیدترین بازی خالق دد اسپیس با نام The Calisto Protocol تجربه ای پر افت و خیز است. زمانی که بازی سعی میکند مسیر دد اسپیس را در پیش بگیرد، تجربه ای دلچسب و سرگرم کننده را ارائه میدهد. اما زمانی که سعی دارد متفاوت عمل کند، مشکلات متعددش نمایان میشوند. سیستم کامبت تکراری و مبارزه با غول آخر ها از جمله مشکلات اصلی بازی به شمار میروند که در سکانس های پایانی به شدت به تجربه بازی صدمه وارد کردهاند. عنوان کالیستو پروتوکول قطعا دارای پتانسیل فراوانی است که سازندگان نتوانستند به خوبی از آن استفاده کنند و با انتخابهای اشتباه خود در طول توسعه اثر، لطمه فراوانی را به این عنوان وارد کردهاند. با تمام این تفاسیر، همچنان میتوان این عنوان را به علاقمندان به سری دد اسپیس و سبک ترس و بقا پیشنهاد داد و امیدوار بود در صورت ساخت ادامه آن، مشکلاتش هم بر طرف شود. مواردی مثل صداگذاری و گرافیک بازی از جمله بخش های قابل ستایش این اثر محسوب میشوند.
نظرات