چکیده ی نقد و بررسی Lightning Returns : Final Fantasy XIII به نقل از وبسایت معتبر گیم اسپات
اگر من یک ظرف هستم، یک ظرف خالیم.
این جمله Lightning یا کلیرفرون، یا قهرمان فاینال فانتزی 13 ست که حال به عنوان قهرمان Lightning returns شناخته می شود. در مورد این جمله کاملا حق با اوست چرا که هیچ علاقه و رغبتی به خودش ندارد و فقط سعی بر این دارد تا به گفته ی Bhunivelze بشر را برای دنیای جدیدی که بزودی متولد می شود آماده کند. یا به گفته ی Fang لایتنینگ کلید به دست آوردن چیزیست که قدرتی فوق طبیعی دارد، اما جدای تمام این توصیفات از نظر خود Lightning تنها نیرویی که او را وادار به جلو رفتن می کند عشقش به خواهر از دست رفته اش Sera است.( که البته مرگ وی در هاله ای از ابهام است) تا خواهرش را دوباره ببیند . البته این عشق نمی تواند قفلی که بر دروازه ی احساساتLightning قرار گرفته است باز کند.
داستان و شخصیتLightning در عنوان Lightning returns تنها قسمتی از داستان کلی بازی را تشکیل داده است. به طور کلی بر خلاف سایر عناوین نقش آفرینی که داستان بازی بر اساس شخصیت ها شکل می گیرد، در Lightning returns این شخصیت ها هستند که باید در قالب ذاستان اصلی ایفای نقش کنند. این بدین معناست که شخصیت ها در بازی حرف های زیادی برای گفتن دارند که نتیجه ی آن گفتگوهای طولانی میان شخصیت های بازیست که البته اگر سایر عناوین نقش آفرینی ژاپنی را بازی کرده باشید تجربه ی این گفتگوهای طولانی را داشته اید. داستان بازی در دنیای Nova chrysalia یا به بیان دقیق تر 4 ناحیه بزرگ از Nova chrysalia اتفاق می افتد. جایی که Lightning برای انجام ماموریت هایش بارها و بارها در این نواحی سفر میکند. دنیا رو به پایان است و Lightning باید تا جایی که می تواند ارواح بیشتری را برای رفتن به دنیا جدید آماده کند و خوب Sera پیش کشی است که خدایان در قبال این خواسته به Lightning وعده داده اند.
داستان فاینال فانتزی 13 قابل بسط دادن بود به نحوی که هر کدام از کارکترهای همراه Lightning توانائی آن را داشتند و می توانستند به نوبه ی خودشان روایت های مختلفی از این بازی را بازگو کنند اما بسته شدن به یکباره ی سیر داستانی این قهرمانان این امکان را از آنها سلب کرده و داشتن داستانی برای خودشان را از این شخصیت ها دریغ کرده است.
یکی از بدترین موارد موجود در بازی این است که شما مجبور هستید هر چهار منطقه ی بازی را بارها و بارها جستجو کنید و این در حالی است که Hope همواره از طریق دستگاه فرستنده در حال صحبت کردن است و در صورتی ساکت می شود که یک دمو را مشاهده نمایئد و یا وارد مبارزه شوید و یا به همراه شخصیت دیگری در بازی به دنبال انجام ماموریت بروید . بدی این حالت این است که با هر کدام از این پیشامد ها Hope موضوع مورد صحبت را به حال خود رها کرده و به موضوع دیگری می پردازد و این در حالی است که توفیق اجباری برای شما ایجاد شده که به صحبت های وی گوش دهید و حالا که تا این حد صبر و تحمل به خرج داده اید چرا نباید یک موضوع را به طور کامل بشنوید ؟! اصلا چرا باید مجبور باشید در تمام طول بازی به سخنان بی سروته این موجود بی عقل و ثبات گوش دهید ؟!
از جمله موضوعاتی که مطمئنا با انجام بازی Lightning returns به آن توجه کرده اید این است که این بازی به صورتی است که شما همیشه باید عجله کنید . چرا ؟ چون دنیا در حال به پایان رسیدن است و شما می بایست به اندازه ی کافی ارواح را برای رفتن به دنیائی دیگر آماده کنید . البته این آخرالزمان را میتوانید با آزاد کردن ارواحی خاص به تاخیر بیاندازید ، اما در شرایطی که مقداری از وقتتان را صرف انجام بازی نموده اید اما به اندازه ی کافی ارواح را آزاد نکرده باشید ، بازی به اتمام خواهد رسید که در این حالت بازی به شما اجازه ی انجام مجدد البته با استفاده از تجهیزاتی را که در دور قبلی به دست آورده اید میدهد . یعنی حالتی که بعد از 40 ساعت صرف وقت به شما گفته میشود دوباره از نوع شروع کنید شبیه به این است که کسی محکم به شما سیلی بزند . وقتی که دوباره این اتفاق تکرار میشود تا مرز شکستن دیسک بازی و بار سوم تا نابود کردن کنسول پیش خواهید رفت . اما چطور بازی به صورت کاملا زیرکانه وقت شما را تلف میکند ؟ با ماموریت های جانبی که برای شما باز می شود و شما را ترغیب میکند تا بار ها و بارها به نواحی مختلف سفر کنید و به انجام این ماموریت ها بپردازید که خوب طبیعتا این ماموریت ها با هدایائی که در نهایت به شما خواهند داد بسیار وسوسه انگیز هستند و صد البته در این حالت زمانی که از دست خواهید داد اصلا به نفع شما نیست .
روش دیگری که بازی زمان شما را از بین میبرد از طریق فرار کردن از مبارزاتی است که توان پیروزی در آنها را در خودتان نمی بینید . به بیان دیگر شما قادر خواهید بود به روش های مختلف به یک Boss در بازی حمله کنید ، اما زمانی که مدتی از وقت ارزشمندتان را به مبارزه می پردازید به این نکته میرسید که توانائی های شما برای شکست دادن این Boss به اندازه ی کافی نیست و بهتر است از مبارزه فرار کنید . چیزی که در این بین از دست میرود تنها زمان ارزشمند است که از دست رفتن آن احتمال رسیدن به آن حس سیلی خوردن که در بالا به آن اشاره کردیم را بیشتر میکند . در مورد مبارزه با موجودات عادی یا Boss های ضعیف تر که در سر راه شما برای انجام یک ماموریت قرار گرفته اند نیز روال به همین صورت است .
مبارزاتی که در بالا به آن اشاره شد شاید یکی از موارد مثبت بازی باشد ، سیستم مبارزاتی که در گذشته در FF13 وجود داشت بار دیگر طراحی شده است . در این سیستم جدید مبارزاتی تنها شما کنترل Lightning را بر عهده دارید . هسته ی اصلی مبارزات و بهبود قدرت های Lightning بر اساس قالب های مبارزه شکل میگیرد . به این قالب ها Schema گفته میشود . هر Schema به لباسی که Lightning بر تن دارد مرتبط است . Lightning در آن واحد قادر است که 3 نوع مختلف لباس داشته باشد و در حین مبارزه این لباس ها را تعویض کند . هر کدام از این لباس ها علاوه بر طراحی خاص خود ، جادوها ، مهارت ها و ادوات جنگی مختص خود را نیز دارند . با پیشبرد بازی قادر خواهید بود که این لباس ها را ارتقا داده و بر اساس سلیقه ی خودتان قابلیت های آنها و شکل ظاهری و مهارت هایشان را بهبود ببخشید .
رمز پیروزی در میدان نبرد تمرکز است .
هر کدام از Schema ها درست است که میزان Health خاص خود را دارند اما زمانی که ضربه می خورید این آسیب به میزان متفاوت در تمام Schema تقسیم میشود . در این حالت بهتر است زمانی که دشمن قصد وارد کردن ضربه ی سنگینی را دارد از Schema ئی استفاده نمائید که بیشترین Health را داراست . در زمان حمله نیز این موضوع صادق است. یعنی Schema هائی هستند که قابلیت های تهاجمی خاصی داشته و بهتر است در زمان حمله مورد استفاده قرار گیرند. در کل برای پیروزی در یک مبارزه بهتر است که تمرکز تان را حفظ نموده و از هر کدام از Schema در زمان مناسب شان بهره ببرید. البته یکی از ضعف های بازی در بخش مبارزات که از نسخه های قبلی 13 به ارث برده شده است سیستم دفاع کردن Lightning است که از نتایج ضعف دوربین در نمایش میدان نبرد می باشد. چرا که در حین درگیری و گردش های سینماتیک دوربین، زوایایی وجود دارند که بخاطر زاویه بندی نامناسب دوربین قابل رویت نیستند و در نتیجه شما ضرباتی را خواهید خورد که نمی توانید آنها را دفاع کنید زیرا نمی دانید قرار است چنین ضربه ای به شما وارد شود ، چون اصلا آنها را نمی بینید.
بازی به خوبی حس اضطرار و کمبود وقت را به شما القا می کند درست شبیه به کاری که در The legend of Zelda : Majora's Mask انجام شد . اما در Zelda این ضرورت در مدیریت زمان بسیار هوشمندانه و منطقی به گیمر القا می شود حال آنکه در Lightning returns شما خودتان باید زمان را مدیریت کنید چرا که اگر این کار را نکنید به ضرر شما تمام خواهد شد. آخرین چپتر بازی ترکیبی از ایده ها و تصوراتی است که نتوانسته اند راه مناسبی برای ارتباط با یکدیگر پیدا کنند و خوب این ضعف با مدل سازی شخصیت اصلی که با نمونه چهار سال قبلش تنها اندکی تغییر کرده جمع شده است.
نظرات