سال 2020 برای جهان سال خوبی نبود. پاندمی کرونا ثابت کرد که بشر هنوز آماده مواجهه با رویدادهای غیرقابل پیشبینی نیست. با توجه به تعطیلیهای مکرر، دورکاری و مجازی شدن مدارس و دانشگاهها، ما گیمرها فرصت بیشتری برای تمرکز روی بازیهای مورد علاقهمون داشتیم؛ بازیهایی که نسل هشتم بازیهای ویدئویی را با شکوه به پایان رسوندن و پرچم رو به عناوین نسل نهم تقدیم کردند. همانند سال گذشته، هر یک از دوستان تیم تحریریه بهترین بازی سال خودشون رو انتخاب کردن و در موردش یادداشت کوتاهی منتشر کردن. خیلی خوشحال میشیم اگه شما خوانندههای عزیز هم بهترین بازی سال خودتون رو در قسمت کامنتها اعلام کنید.
علی رضازاده
بهترین بازی سال : In Other Waters
از آنجایی که امسال بیشتر شبیه نسخه بازی سال یا نسخه کارگردان، شامل تمام محتویات اضافی میشد و انگار اتفاقات عجیب و غریبی که در طول چندین سال قرار بود اتفاق افتد، همگی در یک سال جمع شده بودند، بدبختانه موفق به تجربه بازیهای زیادی در 2020 نشدم. اما یک بازی بود که به بهترین شکل و در بهترین زمان، حفره خالیای در من (نه شبیه این مورد) که دنبال آرامش میگشت، با تجربهاش در طول نیمههای شب چند روز متوالی، پر کرد. راستش را بخواهید قبل تجربه In Other Waters با خودم فکر میکردم شاید قرار باشد در عوض آرامش، خمیازه تحویل بگیرم، اما آقا خیلی بد در اشتباه بودم! همین بس که به محض پایان بازی، رفتم سراغ مستند تحسینشده Blue Planet (البته متاسفانه با امروز و فردا کردن هنوز موفق به دیدنش نشدم، ولی خب نوشتن این مطلب بهانه خوبی است که از فردا سراغش برم). برخلاف معمول، در In Other Waters شما در نقش هوشمصنوعی قرار میگیرد که شخصیت اصلی زیستشناس بازی را در میان یک اقیانوس دور افتاده هدایت میکند. همین زمینه خوبی برای این زاویه دید جالب و پرداختن به رابطه بازیکن (هوشمصنوعی) و کاراکتر اصلی است که در طول روایت پرورش پیدا میکند و به لحظات جالبی منتهی میشود. در طرف دیگر پلات کلی بازی است که با ایجاد سوالاتی در ذهنتان مثل (چه اتفاقی قبل از حضور شما در اینجا افتاده؟ چرا همکارتان شما را به اینجا فراخوانده؟) آغاز میشود و در مدت تجربه بازی، به جاهای جذاب و درگیرکنندهای میرسد. همچنین دیدن دنیای بازی از زاویه یک نقشه توپوگرافی-مانند یا شبیه رادار علامت سوال بزرگی برای من بود که چگونه دنیای بازی قرار است غرقکننده (No Pun Intended) باشد. اولا اینکه انسجام خیلی خوبی بین نویسندگی، موسیقی/صداگذاری و آرت استایل زیبا بازی وجود دارد که به راحتی دنیایی که برای شما میسازد از برخی عناوین که حتی دنیا آنها را از نزدیک مشاهده میکنید، بهتر است. و دوما اگر دنبال مثالی هستید که چگونه طراحی UI یک بازی روی تجربه کلی و انتقال حسهای مختلف اثرگذار است، In Other Waters یکی از بهترین موارد در این زمینه است. در عوض یک رابطکاربری پیچیده که تعامل با بازی را بیهوده ملالآور و شبیه ور رفتن با فرمولهای شیمی کند، ظاهر زیبا، شکیل و مینیمال بازی و تجربهای که مخاطب از آن دریافت میکند، به من (شاید مثال عجیبی باشد) حس تتریس بازی کردن در زیر دریا را میداد؛ همانقدر ساده، لذتبخش و آرامشبخش. در کنار این، نویسندگی بازی درجه یک است؛ چه در جملات توصیفی درباره دنیا بازی و گونههای جانوری و گیاهی که پیدا میکنید و چه در پرورش داستان و دیالوگها، هوشمندانه است و از پرتاب کردن کلمههای قلمبه و سلمبه به طرف بازیکن پرهیز میکند تا راحتتر مخاطب با بازی همراه شود. همچنین موسیقی خیلی خوب بازی که کار Amos Roddy است، بینظیر است و در همان دستهای قرار میگیرد که بعد از اتمام بازی، به پلیلیستتان اضافهاش میکنید (با این مورد و این مورد همین الان گوشهای خود را مورد نوازش قرار دهید). In Other Waters جایگاه ویژهای امسال برای من داشت و در سالی که هیچ چیز جای خودش نبود، منحصربهفردترین/آرامشبخشترین تجربهام بود.
سینا گلابزاده
بهترین بازی سال : Spiritfarer
سال 2020 تقریباً از هر نظر که تصور کنیم، سال بسیار بدی بود ولی در شرایطی که تقریباً تمامی بخشهای دنیای سرگرمی با مشکلات بسیار جدی برای بقای خود رو به رو شدند، صنعت بازیسازی قلههای جدیدی از موفقیت تجاری را فتح کرد و شروع دوران جدید کنسولهای خانگی را هم جشن گرفت. در این دوران شاهد زنده شدن فرنچایزهای محبوب بسیار قدیمی مانند Desperados، Streets of Rage و Crash به بهترین شکل ممکن بودیم، نسخۀ تتسویا نومورائیزه شدۀ Final Fantasy VII بعد از سالها بالاخره منتشر شد، داستان Kentucky Route Zero و Trails of Cold Steel بالاخره به پایان خود رسیدند، سری Yakuza قدم به دوران جذاب و تازهای گذاشت و عناوین کم سر و صداتری مانند Wasteland، Ori و Spelunky هم شاهد عرضۀ دنبالهها جذابی بودند. از اینها که بگذریم سونی دو محصول بزرگ موفق را منتشر کرد، نینتندو با نسخۀ جدید Animal Crossing رکوردهای فروش را جا به جا کرد و استودیوی CDPR با وجود تمامی واکنشهای منفی در رابطه با کیفیت اجرایی و وعدههای عمل نشده، بالاخره به شکلی کجدار و مریز مورد انتظارترین بازی نسل هشتم را منتشر کرد. در سالی چنین پربار، انتخاب بهترین بازی عملی بسیار سخت خواهد بود اما نهایتاً به دنبال دستیابی به انتخاب نهایی به 3 عنوان مستقل دوست داشتنی رسیدم. Hades با دستکاری در فرمول امتحان پس دادۀ ژانر روگلایک و استفاده از بازخوردهای مخاطبان به یکی از بهترین و کم نقصترین بازیهای سال تبدیل شد. Creaks بار دیگر نشان داد که آمانیتا دیزاین در طراحی بصری و معماهای چالش برانگیز از کم رقیبترین استودیوهای حال حاضر صنعت گیم است. با این مقدمۀ طولانی، انتخاب من به عنوان بهترین بازی سال بدون شک بازی Spiritfarer خواهد بود. در دورانی که بیماری، بیعدالتی طبقاتی، غیرستیزی و تغییرات اقلیم شرایط اسفناکی را برای بخش قابل توجهی از بشریت به وجود آورده، انتخاب یک بازی مدیریتی در مورد رو به رو شدن با مرگ احتمالاً انتخاب عجیبی به نظر میرسد اما تیم سازنده این ایدۀ خاص خود را از طریق طراحی بصری، موسیقی متن، شخصیتهای دوست داشتنی و گیمپلی سادهای که هیچ گاه گیمر را به کارهای تکراری اجباری وادار نمیکند، آرامش و بار عاطفی فوقالعادهای به وجود آورده که نظیر آن را در عناوینی که بیش از حد خود را جدی میگیرند، نمیبینیم. تقریباً هیچ بخشی از Spiritfarer اضافی به نظر نمیرسد و در صنعتی که آثار طولانی آن احترام چندانی برای مخاطب خود قائل نیستند، تبدیل به اثری زیبا و خاطرهانگیز شده است. در انتها باید اضافه کنم که در سالی که گذشت عناوین جذاب دیگری مثل Monster Train، 13 Sentinels: Aegis Rim ، Huntdown و ... هم بودند که متأسفانه فرصت تجربۀ آنها فراهم نشد.
مهدی افتخاری
بهترین بازی سال : Doom Eternal
با وجود اینکه 2020 سال خارق العادهای برای بازیهای ویدیویی نبود، عناوین دوست داشتنی در آن منتشر شد که هر کدام تجربههایی به یاد ماندنی را به ما ارائه کردند؛ FF VII Remake، The Last of Us Part 2، Ghost of Tsushima و یا حتی عناوین کوچکتری مانند Spiritfarer و Desperados 3، از نمونه بازیهای بی نظیر سال 2020 بودند. اما عنوانی که تجربهاش برای من بسیار لذت بخش و فراموش نشدنی بود، Doom Eternal است؛ شاید کمی عجیب به نظر برسد چرا که دوم، روایت داستانی، شخصیت پردازی و گیم پلی فوق العاده بسیاری از بازیهای امسال را ندارد. اما این قضیه برای من اهمیت چندانی نداشت؛ زمانی که برای بار اول بازی را آغاز کردم، تنها چیزی که به آن فکر میکردم، پیدا کردن اسلحهها و قابلیتهای جدید و استفاده از آنها برای متلاشی کردن شیاطین بود! هنگام تجربه اترنال، تمامی خاطرات خوبی که با نسخههای قدیمی این سری داشتم برایم زنده شد و همین هم کافی بود تا آن را بهترین تجربه امسال بدانم. Doom Eternal ممکن است یه شاهکار به تمام معنی نباشد، اما یک شوتر اول شخص بی همتاست که مشابه آن را نمیتوان هر جایی پیدا کرد.
حمیدرضا قانعی
بهترین بازی سال : The Last of Us Part II
با توجه به مشغلههای فراوانی که سال 2020 روی سرم آوار شدند، به اندازهای که دلم میخواست فرصت بازی کردن نداشتم. با این حال، خدا رو شاکرم که تونستم عناوین فوقالعادهای از قبیل The Last of Us Part II ،Persona 5 Royal و Hades رو تجربه کنم. دلیل اینکه The Last of Us Part II رو به عنوان بهترین بازی سال انتخاب میکنم اینه که از تکتک لحظاتش لذت بردم. روایت تکاندهنده و منحصربفرد بازی من رو میخکوب صندلی کرد و طراحی بلندپروازانه مراحلش من رو در هر ثانیه به تحسین واداشت. بنظر من بازیهای ویدئویی پتانسیل این رو دارن که جزو بهترین آثار هنری دنیا به شمار برن. The Last of US Part II از اون دسته عناوینی هست که از این پتانسیل به نحو احسن استفاده کرده و یه تجربه هنری تکرارنشدنی و تاثیرگزار رو به مخاطبانش هدیه داده.
وحید ظهرابینژاد شیرازی
بهترین بازی سال : Doom Eternal
صحبت کردن درباره سال 2020 و اتفاقات عجیب و غریب و دیوانهوارش شاید زیاد برایتان دیگر جالب نباشد و مرور خاطرات آن نیز برای خود من چندان دلپذیر نیست پس بهتر است در همین لحظه پرونده بررسی آن را ببندیم و به سراغ بخش مورد علاقه خودمان برویم. انتخاب بازی Doom: Eternal حقیقتا برای من انتخاب سخت و عجیبی نبود، بعنوان کسی که از زمان کودکی و با بازی مانند Medal Of Honor علاقه خودم را به ژانر شوتر اول شخص نشان دادم، همیشه تجربه عنوانهای مختلف آن برایم از لذت بخشترین موارد بازی کردن بود. در نسل قبل تقریبا میتوان گفت که شوترهای دیوانه وار و سرعتی رو به انقراض رفتند و این عنوانهای نظامی بودند که بازار را قبضه کرده بودند و معدود عناوینی مثل Bulletstorm را میتوانستیم تجربه کنیم که آن هم از نظر اقتصادی زیاد موفق نبود. در این نسل اما id Software با ساختن نسخه ریبوت سری Doom جانی دوباره به این ژانر تزریق کرد و نشان دهد که هنوز هم دود از کنده بلند میشود. Doom Eternal شاید کاملترین و بهترین شوتر اول شخصی است که در چند نسل اخیر بازی کردهام، سرعت دیوانه کننده گیم پلی بازی به همراه طراحی مراحل چند لایه و پیچیده و دشمنان کلاسیک و متنوع از بزرگترین نقاط قوت بازی هستند و این معجون زمانی که با موسیقی راک و متال مخصوص خودش ترکیب میشود میتواند تجربهای بی مثال را رقم بزند. Doom Eternal اما بعنوان یک بازی مولتی پلتفرم از لحاظ فنی نیز یک نمونه بی نظیر است، 60 فریم بر ثانیه بودن و در عین حال ارائه گرافیک ظاهری با افکتهای سنگین و گیم پلی دیوانه وار شاید فقط از تیم استدیو افسانهای id Software بربیاید. مطمئنا بازیهایی مانند The Last Of Us Part2 و Persona 5 Royal و البته Ghost Of Tsushima دوست داشتنی، انتخاب DOOM را بسیار سخت کردند اما حس تجربه این بازی و دیدن نادیده گرفته شدنش در مدیاهای مختلف جهان باعث شد که برای انتخابش عزم خودم را جزم کنم و شدیدا آن را به شما پیشنهاد دهم.
نظرات (2)