خاطرات کودکی | نقد و بررسی بازی The Gardens Between
عناوین مستقل، فرصت خوبی برای بازی سازانی است که میخواهند ایدههای خاصی را پیاده سازی کنند؛ به وجود آوردن تجربههای منحصر به فرد، به تصویر کشیدن چیزهایی که جای دیگری نمیتوان از آنها سخن گفت و یا حتی بیان کردن زندگی و خاطرات واقعی به گونهای که احساسات مخاطب را تحریک کند. و شاید به همین دلیل است که ما به سمت بازیهای Indie میرویم، تا تجربههای تاثیرگذار و بی همتا که هیچ جای دیگری پیدا نمیشوند را به دست آوریم. بله، عنوان The Gardens Between هم جزء همین بازیهای تاثیرگذار است؛ این عنوان که توسط شرکت مستقل The Voxel Agents ساخته شده، یک بازی معمایی دو ساعته است که میتواند به یکی از بهترین تجربههای کوتاه مدتی تبدیل شود که شما تا به حال دیدهاید. با وجود اینکه پیچیدگی خاصی در المانهای بازی موجود نیست، اما توانایی این را دارد که شما را شیفته خود کند و کاری کند که برای دو ساعت به هیچ چیز دیگری بجز تصویری که در مانیتور مشاهده میکنید، توجه نکنید.
در ادامه با بازیمگ همراه باشید تا دقیقتر به نقد و بررسی The Gardens Between بپردازیم.
نویسندگی و کارگردانی
از لحاظ داستانی واقعا حرف زیادی برای گفتن وجود ندارد، چرا که اگر بخواهم حرفی بزنم شاید همه چیز فاش شود و نتوانید بهترین تجربه ممکن را از بازی به دست آورید. به طور خلاصه داستان از جایی شروع میشود که دو دوست صمیمی به نامهای آرینا و فرنت در خانه درختی خود نشستهاند و ناگهان یک اتفاق عجیب رخ میدهد؛ با ظاهر شدن یک شئ نورانی، این دو دوست به یک دنیای دیگر منتقل میشوند، دنیایی که آب تمام آن را گرفته است. در این میان، چندین جزیره کوچک وجود دارد که آرینا و فرنت، باید با حل معماهای مختلف از این جزیرهها گذر کنند. هر جزیره شکل و شمایلی متفاوت دارد و با حل کردن معماهای آن، سرنخهای جدیدی از داستان دستگیر شما میشود. طولی نمیکشد که خواهید فهمید چه اتفاقی افتاده و چرا از این دنیا سر در آوردهاید.
با وجود ساده بودن داستان و عدم وجود پیچیدگی در آن، روند بازی به گونهای پیاده سازی شده که شما را تا آخرین لحظه کنجکاو نگه میدارد. ناگفته نماند که همین داستان ساده و ماجراهایی که آرینا و فرنت تجربه میکنند، میتواند احساسات شما را برانگیزد و خاطرات زیادی از زندگیتان را برای شما زنده کند. در واقع، عنوان The Gardens Between ثابت میکند که یک داستان ساده چقدر میتواند جذاب باشد و مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهد.
هیچ دیالوگی وجود ندارد و تنها صدایی که شما در طول بازی میشنوید، موسیقی زیبا و دلنواز آن است که با چیزی که مشاهده میکنید، همخوانی بسیاری دارد. اگرچه، اصلا نیازی به دیالوگ نیست، میتوان فقط با تماشا کردن متوجه همه چیز شد؛ علامتهایی که هرزگاهی این دو دوست به یکدیگر میدهند، گرفتن دست یکدیگر در برخی مراحل و دیگر جزئیاتی که به زیبایی به تصویر کشیده شدهاند، بیانگر رابطه صمیمانه آرینا و فرنت هستند و ماجرای آنها را چندین برابر دلنشینتر میکنند.
علاوه بر آن، تیم سازنده آنقدر مهارت داشتهاند که توانسته بدون قرار دادن دیالوگی در بازی، ویژگیهای دو شخصیت را به مخاطبین نشان دهند. از همان لحظات ابتدایی میتوان متوجه شد که آرینا جسور و ماجراجو، در حالی که فرنت کمی خجالتی و محتاط است.
گیم پلی و معماها
اگر بخواهم رو راست باشم، قبل از اینکه بازی را امتحان کنم از سبک گیم پلی آن خوشم نمیآمد و با خود میگفتم چگونه این سبک میتواند جذاب باشد؟ اما زمانی که بازی را شروع کردم، جوابم را گرفتم و نظرم عوض شد؛ بازیکن هیچکدام از شخصیتها را کنترل نمیکند و تنها وظیفهاش این است که زمان را عقب و جلو ببرد. بله، با یک دکمه زمان به عقب برمیگردد و با دکمهای دیگر پیشروی میکند. این مکانیزم، یک ویژگی منحصر به فرد است که تا به حال در بازی دیگری دیده نشده و یک سبک گیم پلی دوست داشتنی را به وجود میآورد. این سیستم تغییر زمان به خوبی با معماها ترکیب شده و آنها را جذابتر میکند، تا حدی که بعد از حل کردن بعضی از آنها یک لبخند ملیح بر لبان شما مینشیند.
معماها بسیار عالی و خلاقانه طراحی شدهاند و همانطور که گفته شد، ترکیبشان با سیستم تغییر زمان، آنها را منحصر به فرد میکند. تمامی معماها به همراه المانهای دیگر در بازی، از یک قاعده خاص پیروی میکنند و یک سری قوانین را دارند. این مشخصه به گیم پلی نظم و ترتیب میدهد و باعث میشود که احتمال گیج یا گمراه شدن بازیکنان برای مدت طولانی در حین حل کردن مسئلههای بازی کاهش یابد.
با این حال، جای تاسف دارد که گاهی اوقات معماها آسان هستند و چالش زیادی را پیش روی شما نمیگذارند. شاید با یک یا دوبار عقب و جلو بردن زمان به جواب برسید و همین باعث میشود که تجربه دو ساعته کمی کوتاهتر هم بشود.
موسیقی
از زمانی که وارد منو اصلی بازی میشوید، اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب میکند موسیقی و صداگذاری بازی است. افکتهای صوتی همه برازنده و دوست داشتنی هستند و از گوش دادن به آنها هیچگاه خسته نخواهید شد. علاوه بر آن، موسیقیها با وجود ساده بودن و عدم داشتن نوتهای پیچیده، به خوبی حس مورد نیاز را به بازیکن منتقل میکنند. اینکه موسیقی بتواند با احساسات شما بازی کند و شما را تحت تاثیر قرار دهد از اهمیت بالایی برخوردار است و خوشبختانه The Gardens Between، توانایی انجام این کار را دارد.
گرافیک
میتوان گفت که گرافیک و مدل سازی عنوان The Gardens Between قانع کننده است و نکته منفی در آن وجود ندارد. به عبارت دیگر، بازی از لحاظ بصری زیبا است و طراحی هنری جالبی دارد، اما چیزی نیست که قبلا در عناوین مستقل دیگر دیده نشده باشد. اگرچه از لحاظ گرافیکی از بازیهای مستقل انتظار زیادی نمیرود. در هر صورت، انتخاب موتور Unity برای ساخت این بازی تصمیم درستی بود. این موتور ساده است و با وجود اینکه زیاد قدرتمند نیست، توانایی خلق مدلها و افکتهای تصویری مناسبی را دارد.
میتوانید عنوان The Gardens Between را با یک بار نشستن و بازی کردن به اتمام برسانید؛ شاید این مشخصه کمی ناامید کننده باشد، اما چیزی نیست که از جذابیت بازی بکاهد. با وجود یک یا دو مشکل فنی ناچیز، این عنوان یکی از بهترین بازیهای مستقلی است که در چند سال اخیر منتشر شده و ثابت میکند که گاهی اوقات عناوین مستقل، بسیار تاثیرگذارتر و مجذوب کنندهتر از بازیهای بزرگ و AAA هستند.
نظرات (2)