طاعون، واژهای نحس و شوم که در روزگار قدیم شنیدنش لرزه بر تن و افکار مردم میانداخته است. اگر نگاهی به سابقه شیوع طاعون در تاریخ بیاندازید، متوجه میشوید که این مرض واگیردار خاستگاه چه مصیبتهای بزرگی برای بشریت بوده است. از طاعون امپراطوری رم در قرن ششم میلادی گرفته تا طاعون قرن چهاردهم که از آن با نام «مرگ سیاه» یاد میشود. طاعون به دلیل ماهیت هولناک و اهمیت تاریخیاش، موضوع اصلی داستانها، فیلمها و بازیهای ویدئویی بسیاری بوده است و اکنون توسط Asobo Studio در قالب A Plague Tale: Innocence به تصویر کشیده شدهاست.
Amicia دختری جوان و نجیب زادهای از خاندان de Rune است که به همراه پدر، مادر و برادرش در قلعهای واقع در فرانسه زندگی آرامی را میگذرانند. Hugo، برادر َامیسیا به دلیل بیماری نادری که دارد از لحظه تولدش با هیچکس بجز مادرش ارتباط نداشته است و مادرش تمام تلاشش بر این بوده که دارویی برای بازگرداندن سلامتی به هوگو پیدا کند. روزی از روزها، َامیسیا به همراه پدرش در جنگل قصد شکار یک گراز را دارند که پس از کمی تعقیب و گریز با صحنه وحشتناکی روبرو میشوند که هرگز انتظار دیدن آن را نداشتند. آنها با سرعت به سمت عمارت de Rune باز میگردند و اینجاست که متوجه هجوم ارتش انگلیس به محل سکونتشان میشوند. این ارتش که توسط فردی نقابدار به نام Nicholas هدایت میشود، هدفش ربودن هوگو به دلیل قدرتی ماورائی است که در خون او نهفته است. این ارتش در حرکتی ناجوانمردانه پدر و مادر َامیسیا را به قتل میرسانند و اکنون َامیسیا خود را در شرایطی میبیند که باید از برادر بیمارش که این همه سال حتی او را از نزدیک هم ندیده است، محافظت کند.
به مشکلات بالا، حمله موشهای طاعون زده را اضافه کنید تا متوجه شوید که کاراکترهای قصه ما در چه شرایط سختی قرار دارند. َامیسیا که خود نوجوانی کم تجربه است باید به هر قیمتی که شده از برادر کوچکش محافظت کند، حتی اگر برای این کار مجبور باشد افرادی که قصد ربودن هوگو را دارند، به قتل برساند. َامیسیا و هوگو تنها شخصیتهای داستان بازی نیستند و در طول داستان شخصیتهای جدیدی نظیر Lucas با آنها همراه می شود. لوکاس نوجوانی با استعداد است که قصد دارد به یک کیمیاگر زبده تبدیل شود. از دیگر شخصیتهای مهم داستان میتوان به دو خواهر و برادر به نامهای Melie و Arthur اشاره کرد. یکی از نقاط قوت داستان بازی این است که در آن از شخصیتهای کلیشهای و تکراری خبری نیست و روابط شکل گرفته بین کاراکترهای بازی نیز از همین قاعده پیروی میکند. رابطه َامیسیا و هوگو در ابتدای بازی تا حد زیادی سرد و مبهم است اما به مرور زمان به شکلی تغییر پیدا میکند که نمیتوان این دو کاراکتر را بدون حضور در کنار یکدیگر تصور نمود. علاوه بر این، کاراکترهای بازی با توجه به ویژگیهای شخصیتیشان بسیار قابل توجه به تصویر کشیده شدهاند، به طور مثال هوگوی 5 ساله که تاکنون به طبیعت قدم نگذاشته است، با دیدن قورباغهها کنار رود آب سرشار از هیجان میشود و آنها را دنبال میکند. در سوی دیگر َامیسیا پس از کشتن اولین سرباز دشمن دچار ترس و اظطراب شده و از خداوند میخواهد که او را بابت این گناه بزرگش ببخشد. در مجموع داستان بازی بار احساسی بزرگی را به دوش میکشد و این را مدیون شخصیت پردازی مناسب، روایت داستانی قوی و روابطی است که در طول داستان میان شخصیتها برقرار میشود.
A Plague Tale: Innocence از آن دسته از بازیهایی است که از روایت داستانی پویا بهره میبرد، به این معنا که داستان بازی فقط از طریق کات سینهای از پیش رندر شده روایت نمیشود بلکه بخش بزرگی از آن درون خود گیمپلی بازی مطرح میشود. شخصیت پردازی و روابط بین کاراکترها نیز از این قاعده مستثنا نیست، به طور مثال َامیسیا برای محافظت از هوگو دائما باید دستش را بگیرد و اگر از او زیاد دور شود، هوگو دچار ترس و حمله عصبی میشود. روی این رابطه نزدیک آنقدر تاکید شده است که به طور ناخودآگاه با در دست داشتن کنترلر حس میکنید دست هوگو در دستتان قرار دارد. در طول بازی تنها دشمنان شما، سربازان ارتش انگلیس و دستههای بزرگ موشهای حامل طاعون هستند. بازی تمرکز زیادی روی جنبه مخفی کاری دارد، زیرا نمیتوان از یک نوجوان کم تجربه انتظار داشت که به طور مستقیم به مصاف سربازان کارکشته برود. در قسمتهای ابتدایی بازی باید با پرتاب سنگ یا اشیا شکستنی حواس دشمنان را پرت کنید و به سمت مقصد خود حرکت کنید؛ با پیشرفت در بازی َامیسیا کم کم امکان دسترسی به مهمات جدیدتری را پیدا میکند که از طریق آنها میتوان دشمنان را از پای درآورد. این مهمات که هر کدام اشکال متفاوتی از کیمیاگری هستند را میتوان با ترکیب آیتمها و موادی که در محیط بازی به وفور پیدا میشوند، ساخت. علاوه بر این میتوان با مراجعه به میزهای مخصوصی با استفاده از این آیتمها، مهارتهای تیراندازی یا میزان حمل آیتمهای بازی را ارتقا داد. مکانیکهای جدید بازی با روند تصاعدی دقیقی به بازیکن آموزش داده میشوند، و زمانی که به مراحل پایانی بازی میرسید میتوانید استراتژیهای جدیدی را به کار بگیرید. َامیسیا به تنهایی بار پیشبرد مراحل بازی را به دوش نمیکشد، به طور مثال مکانهایی وجود دارد که نیازمند این است که هوگو با عبور از باریکهای کوچک به سمت دیگر آن رفته و در را از پشت برای َامیسیا باز کند. یا مثلا برای باز کردن دربها و صندوقچههای قفل، باید از مهارتهای Melie کمک گرفت. همین مسئله باعث شده که گیمپلی بازی تک بعدی نباشد و علاوه بر آن، رابطه بین کاراکترها به صورت عمیقتری شکل بگیرد.
و اما این موشها هستند که نقش مهمی را در پدید آوردن اتمسفر بازی و مکانیکهای گیمپلی ایفا میکنند. موشهای بازی تنها یک نقطه ضعف دارند و آن هم نور است، بنابراین تا زمانی که یک مشعل یا منبع نور همراهتان باشد میتوانید با خیال راحت از میانشان عبور کنید. اما قضیه به همین سادگی نیست، همیشه منبع نور در دسترستان نیست و یا فقط به طور موقت میتوان از آنها استفاده کرد. اینجاست که باید با درایت راهی برای عبور از میان لشگر موشهای موذی پیدا کنید. در واقع موشها به نحوی منجر به شکل گرفتن موقعیتهایی پازل گونه میشوند که اندکی شما را به فکر کردن وا خواهند داشت. پازلهای بازی شاید چندان چالش برانگیز نباشند، خود سازندههای بازی نیز قصدشان این نبوده که پلیرها در مسیر تجربه بازی به مشکلات فراوان برخورد کنند زیرا به عقیده آنها این میتواند تجربه روایت داستان را برای آنها خراب کند. نکته جالبی که در مورد موشهای بازی وجود دارد این است که تک تک آنها از نظر رفتاری متمایز از بقیه اعضای گروهشان هستند و به طور مثال اگر یکی از آنها را در تلهای گیر بیاندازید میتوانید او را از دستهای که در آن قرار داشته به طور کامل جدا کنید و به سمت دیگری هدایتش کنید. البته همین قضیه ممکن است تا حدی روی اعصابتان راه برود زیرا گاهی اوقات از میان یک دسته بسیار کوچک موشها عبور میکنید اما همچنان توسط آنها بلعیده می شوید و با صفحه مرگ کاراکتر مواجه میشوید که تا حدودی ناخوشایند است. پیشتر اشاره شد که شخصیتهای بازی کلیشهای نیستند اما برخی از اتفاقات بازی، خصوصا در قسمتهای پایانی تا حد زیادی قابل پیش بینی هستند و البته گاهی اوقات داستان تا حدودی از مسیر اصلی که در آن قدم گذاشته منحرف میشود اما در نهایت میتواند با یک پایان بندی مناسب، داستان را به سرانجام برساند.
A Plague Tale: Innocence با وجود اینکه یک داستان تاریک و غم بار را بازگو میکند اما از نظر بصری یک اثر هنری بسیار زیباست. صحنه ابتدایی بازی در یک جنگل رویایی به تصویر کشیده میشود، اما دیری نمیپاید که مجبور میشوید به همراه هوگو از میان کوچه پس کوچههای طاعون زده راهی برای فرار پیدا کنید. اجساد مردگان، موشهای سیاه و سربازان بی رحم ارتش انگلیس اتمسفری سنگین برای حضور دو خواهر و برادر نوجوان خلق میکنند. اما در میان این اتمسفر سنگین هنوز هم میتوان روزنههایی از امید یافت؛ هوگو علاقه شدیدی به گلها دارد و نام اکثر آنها را میداند. اگر به بوتهای از گلهای وحشی در محیط بازی برخورد کنید، هوگو یک شاخه از آنها میچیند و در میان گیسوان َامیسیا قرار میدهد. دیدن لحظههای ناب این چنینی است که روابط موجود بین کاراکترها را از حالت معمول فراتر میبرد. جدا از اینها، انتخاب مناسب صداپیشههای برای نقشهای اصلی بازی منجر شده که شخصیت آنها بسیار واقعیتر به نظر بیاید. صدای َامیسیا آنقدر خوب روی او نشسته است که پس از مدتها هنوز در ذهنم تداعی میشود. موسیقی متن بازی نیز هنر دستان Olivier Deriviere است که استاد ساخت موسیقی برای چنین سبک بازیهایی است و پیش از این آثار او را در عناوینی همچون Vampyr و Get Even گوش دادهایم.
عناوینی همچون A Plague Tale: Innocence و Brothers: A Tale of Two Sons جزو آن دسته بازیهایی هستند که مشابهشان را به سختی میتوان پیدا کرد. عناوینی که تمرکز اصلی آنها روی شخصیتها و روابطی است که در طول داستان بین آنها شکل می گیرد. A Plague Tale: Innocence نیز به خاطر طراحی منحصربفرد شخصیتها، داستانی احساسی و دنیایی سرشار از زیبایی و پلیدی، یک اثر خاص و ماندگار محسوب میشود که مسلما ارزش یک بار تجربه کردن را دارد.
نظرات