از زمانی که عرضه بازی Cyberpunk 2077 شکل رسمیتری به خود پیدا کرد، با معرفی موج قدرتمند جدیدی از عناوین ژانر سایبرپانک رو به رو شدیم که آثار عرضه شده تا به امروز، هر کدام از دید خاص خود به این ژانر نگاه کردهاند و عناوین بسیاری از این موج هم هستند که هنوز عرضه نشدهاند و این تب و تاب احتمالا تا یکی دو سال آینده کماکان با حداکثر توان ادامه خواهد داشت. آخرین محصول عرضه شده این موج، بازی Neo Cab ساخته استودیوی تازه کار Chance Agency است که بازیکن را در قالب یک راننده تاکسی وارد یک فضای سایبرپانکی-پادآرمانشهری میکند که البته سرنوشت این راننده تاکسی هیچ شباهتی به ماجرای قهرمان فیلم The Fifth Element ندارد و با داستانی نسبتاً آرام و به دور از اکشن سر و کار داریم که البته علاقه بسیاری به فلسفهبافی دارد.
نقش اصلی داستان، دختری به نام Lina است که به دعوت دوست قدیمی خود، Savy، شهر کوچک محل زندگیش را به مقصد ابرشهر پیشرفته Los Ojos ترک میکند. «سَوی» بهترین و قدیمیترین دوست «لینا» است که حدود یک سال پیش و در پی مشاجرهای، رابطه این دو شکرآب شده و دیگر از هم خبر نداشتند تا اینکه سَوی پیشنهاد همخانه شدن را به لینا میدهد و لینا هم که احساس در جا زدن در یک شهر کوچک تمام وجودش را فراگرفته، با خوشحالی به این پیشنهاد پاسخ مثبت میدهد. لینا در دنیای آینده نزدیک Neo Cab، جز معدود افرادیست که به حرفه مسافرکشی اشتغال دارد و تقریبا تمام تاکسیهای موجود در این دنیا توسط شرکت Capra تبدیل به خودروهای خودران شدهاند. ملاقات لینا با سَوی همان و رفتارهای مشکوک و سوال برانگیز سَوی هم همان، در حالی که قرار است این دو بعد از یک جدایی کوتاه چند ساعته مجدداً یکدیگر را ملاقات کنند و به سمت منزل سَوی رهسپار شوند، سَوی ناگهان غیبش میزند و حالا لینا در شهری غریب و بی سرپناه باید به دنبال نشانی از دوست قدیمیش باشد. شهری که انگار تک تک اعضا و جوارح آن بر ضد لینا بسیج شدهاند.
برای به تصویر کشیدن یک فضای سایبرپانکی، بدون شک اتمسفر حرف اول و آخر را میزند و تقریبا میتوان گفت که از این بابت کم و کسر چندانی در Neo Cab احساس نمیشود. در این عنوان با دنیایی طرف هستیم که اصلا دور از ذهن نیست و حتی در همین لحظه که مشغول خواندن این مطلب هستید هم در نسخهای ابتدایی از همین دنیا در حال زندگی کردن هستیم. شهر Los Ojos در همه زمینهها توسط نرمافزارهای شرکت Capra تحت کنترل است و حتی تعدادی از مردم نقش پرسشنامههای رضایت از امور مشترکین این شرکت را به عنوان شغل روزانه خود، ایفا میکنند. در عین حال نرمافزارهای مستقلی هم وجود دارند که با سطح پایینتری از امکانات، همین خدمات را ارائه میدهند! قسمت مضحک ماجرا اینجاست که حتی نیروهای به ظاهر شورشی و ضد سیستمی هم از یک نرمافزار برای ارتباط با یکدیگر و برنامهریزی برای تجمع استفاده میکنند.
شهر Los Ojos کاملاً در فضایی کنترل شده قرار دارد به طوری که حتی نام شهر هم اشاره به فضای کلی آن دارد (ترجمه Los Ojos میشود «چشمها») و امکانات این دنیا ظاهراً به گونهای بوده که گروهی از مردم رضایت کاملی از این وضعیت دارند و حتی مشتاقند تا تکنولوژی، جنبههای بیشتری از زندگی آنها را تحت کنترل خود درآورد اما در مقابل گروهی هم هستند در این دنیای جدید شغل، هویت و ارتباطات خود را به طور کامل از دست دادهاند و از Capra متنفرند. با وجود این فضاسازی خوب، هسته اصلی داستان به شدت کم رمق و تا حد زیادی کلیشهای است و مسافران مختلف با وجود اینکه هر کدام قصه و سرگذشت جذاب و مختص به خودشان را دارند اما تعداد زیادی از دیالوگهای رد و بدل شده به شکل نخنما فیلسوفانه هستند که کاملا تبدیل ادا و خودخفنپنداری شدهاند و بیش از آن که مخاطب را به فکر فرو ببرند احتمالا باعث خنده او میشوند، حتی اگر از تکراری بودن تمهای اصلی این مکالمات چشمپوشی کنیم.
تقریبا چیزی به اسم گیمپلی در Neo Cab وجود ندارد! با وجود این که تقریبا تمام مدت زمان کوتاه انجام بازی را پشت فرمان سپری میکنیم، از رانندگی، انتخاب مسیر بهتر، توجه به ترافیک و ... هیچ خبری نیست و صرفا از طریق یک رابط کاربری ساده مسافر یا دیگر هدف مدنظر را بر روی نقشه انتخاب میکنیم با توجه به میزان سوخت مورد نیاز مشخص میشود آیا امکان انتخاب آن هدف فراهم است یا خیر. بعد از رسیدن به هدف، وارد دیالوگها و روایت داستان میشویم که با انتخاب دیالوگهای مورد نظر و با توجه به شرایط روحی لینا، با مسافران خود یا افرادی که در نقاط خاصی از نقشه با آنها رو به رو میشویم، به گفتگو مشغول میشویم. قبل از انتخاب هر مسافر، توضیح کوتاهی در رابطه با روحیات این افراد وجود دارد که به بازیکن کمک میکند تا آمادگی ذهنی برای مکالمه با مسافر را داشته باشد. هدف اصلی از هر سفر، به دست آوردن اطلاعات مربوط به سَوی و جلب رضایت مسافر است که در پایان سفر با تعداد ستارههایی که دریافت میکنیم مشخص میشود. با وجود اینکه گاهی این دو هدف در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند، رسیدن به نتیجه مطلوب در زمینه هر دو هدف به طور کلی کار چندان سختی نیست. در مجموع و در مقایسه با دیگر اثر تاکسیرانی سال جاری، Night Call، اثر حاضر در زمینه گیمپلی حرف چندانی برای گفتن ندارد و بیشتر از آن که واقعا با یک گیمپلی مربوط به زندگی یک راننده تاکسی رو به رو باشیم، با یک رمان بصری با چند منوی اضافهتر طرف هستیم.
طراحی بصری به طوری کلی چشمنواز است اما محدود و تکراری بودن انیمیشنها و همچنین محدود بودن تقریبا نود درصد لحظات کار به درون اتاق تاکسی و تقریبا روایت تمامی این لحظات از یک زاویه، بعد از مدتی خسته کننده میشود خصوصا اینکه انگار فقط و فقط از رنگهای آبی و ارغوانی، که به نظر میرسد با نام سایبرپانک عجین شدهاند، در تمامی جنبههای طراحی بصری کار استفاده شده است. خبری از صداگذاری دیالوگها هم نیست که این برای یک اثر داستانی پر دیالوگ نکتهای منفی به حساب میآید. موسیقی متن هم به تعداد قطعات نسبتاً کمی محدود میشود و در کنار چرخه تکراری آنها، به شدت جنریک هستند.
در مجموع Neo Cab با داستانی ضعیف، ترکیب رنگی محدود، فقدان حداقلهایی از گیمپلی و مکالمات بعضا بی دلیل فیلسوفانه سعی دارد تا خود را به عنوان اثری معرفی کند که حرفهای مهمی برای گفتن دارد اما تمام این حرفها و افکار در آثار مشابه به شکل بهتری قبلاً مطرح شدهاند و اثر حاضر چیز تازهای به اضافه نمیکند.
نظرات