شرایط خاص زندگی مدرن به گونهای پیش رفته که امکان برقراری روابط معنادار با دیگران روز به روز سختتر میشود اما روان انسانها هنوز با این مسئله به طور کامل کنار نیامده و کماکان نیازِ تعلق داشتن، بخش مهمی از وجود تمامی افراد نرمال را اشغال کرده است. یکی از مسائلی به پاسخگویی به این نیاز کمک میکند، مراقبت از حیوانات و داشتن حیوانات خانگی است. بازی Best Friend Forever برشی از زندگی جوانان نسل هزاره را به تصویر میکشد که در کنار همۀ بیم و امیدها، یک سگ بامزه را به پازل زندگی خود اضافه کردهاند.
بازی Best Friend Forever زندگی جدید عکاسی تبلیغاتی را روایت میکند که زندگی در هیاهوی شهر شلوغ نیویورک را رها کرده و به شهر کوچک و عجیب Rainbow Bay آمده است. علت عجیب بودن این شهر؟ طبق گزارشی که رادیو در اولین لحظات حضور در این شهر به مخاطب ارائه میکند، از سال 2016 به این سو «خلیج رنگین کمان» به عنوان بهترین شهر برای سکونت سگها انتخاب شده و به ازای هر یک شهروند انسان، حداقل سرپرستی یک سگ توسط مردم شهر تقبل شده است. شخصیت تحت کنترل در همان لحظاتی که پای خود را درون خانهاش میگذارد، توسط همسایهاش غافلگیر شده و به سمت کلینیک حیوانات هدایت میشود تا او هم مانند تمام اهالی شهر، از موهبت نگهداری از یک حیوان برخوردار شود و از اینجا داستان تعامل این شخصیت با ساکنین عجیب و غریب شهر و ساخت زندگی جدید آغاز میشود.
پایۀ اصلی Best Friend Forever یک Visual Novel است و در این ژانر دو فاکتور مهم برای ساخت و پرداخت تجربهای خوب باید در محصول منظور شود، اول اینکه شخصیتهایی که با آنها رو به رو میشویم بسیار دوست داشتنی باشند اما این عنوان در این زمینه تا حد زیادی ناامیدکننده ظاهر میشود. اهالی شهر به جای اینکه شخصیتهای پخته با رفتارهایی خاص باشند که دل مخاطب را میربایند، مجموعهای از هیپسترهای کلیشهای هستند که به طور عادی در دنیای واقعی از ارتباط با آنها پرهیز میکنیم. مرد آفریقایی-آمریکایی نابینا با مو و ریش بلند به همراه پیرسینگ بینی که به آشپزی علاقۀ بسیار دارد، زن پرستار نسبتاً فربه با موهای قرمز رنگ که پرستاری سختکوش است اما علاقۀ اصلی او ساخت و انتشار ویدئوهای خشمگینانهای است که در آنها به زمین و زمان فحش میدهد و 7-8 نفر دیگر با ویژگیهای مشابه که اهالی قابل تعامل شهر را تشکیل میدهند، هیچ کدام از آن گونه از شخصیتپردازی که مورد علاقۀ من باشد، برخوردار نیستند.
در کنار ساختار کلیشهای این شخصیتها، متأسفانه بیش از اندازۀ مورد نیاز صحبت میکنند و حرف زدن بیشتر این شخصیتها باعث پرداخت بهتر آنها نمیشود، صرفاً حرف میزنند تا مدت زمان تجربۀ بازی را طولانیتر کنند. فاکتور دوم مهم در رمانهای بصری، انتخاب مسیرهای جالب و غیرمنتظره در داستان است که در این قسمت هم Best Friend Forever حرف خاصی برای گفتن ندارد چون انتخاب خاصی وجود ندارد که مسیرهای داستانی جذابی را رقم بزنند، نهایت انتخاب در این بازی در انتخاب فردی است که تصمیم میگیرید تا رابطۀ صمیمانهتری با او داشته باشید و انتخابی که پیش روی شماست، انتخاب بین بد و بدتر است مگر اینکه خودتان هم یه هیپستر نهفته در وجودتان پنهان کرده باشید و از این مدل شخصیتها لذت ببرید.
گیمپلی در آثار مشابه یا به طور کلی وجود ندارد یا به تعدادی مینیگیم خلاصه میشود و Best Friend Forever در دستۀ دوم قرار میگیرد. در زمان قبول سرپرستی حیوان خانگی، توسط کارکنان کلینیک در گروه آموزش سگها ثبت نام میشوید و به این ترتیب 16 هفته فرصت دارید تا سگ انتخابی خود را در پنج فاکتور رفتار، اجتماعی بودن، اعتماد، هوش و سلامتی ارتقا دهید. این ارتقا تواناییها با انتخاب برنامۀ هفتگی که شامل فعالیتهای مختلفی مثل گشت و گذار، حضور در مهد کودک حیوانات و ... میشود، صورت میپذیرد که ریتمی تکراری دارد و در این برنامههای انتخاب شده هیچ عملی توسط گیمر انجام نمیگیرد.
بعد از پایان برنامههای هفتگی باید به نیازهای شخصی حیوان خود رسیدگی کنید که شامل گرسنگی، تشنگی، روحیه، بهداشت و انرژی او میشود که این موارد هم با مینیگیمهای غذا دادن، تمیز کردن و ... انجام میشود. هر 5 هفته یک بار در کلینیک حاضر میشوید تا عملکرد شما مورد بررسی قرار گیرد. آخر هفتهها در کنار مواجهه با اهالی شهر، تعدادی فعالیت جانبی وجود دارد که در ارتقا تواناییهای حیوان خانگی کمک کننده هستند. همچنین حیوان خانگی شما برخی رفتارهایی مثل تلاش برای بازی کردن در نقطهای دیگر یا کز کردن به خاطر خجالت در زمانی که در حال صحبت کردن با دیگران هستید، از خود نشان میدهد که نیاز به توجه شما دارند و در بهبود رابطه با حیوان کمک میکنند. سادگی و تکراری شدن سریع سیستمهای گیمپلی و عدم تمرکز کلی بازی بر آنها باعث شده تا متأسفانه این عنوان از جذابیت و ارزش تکرارپذیری بالایی برخوردار نباشد.
با وجود شخصیتپردازی نه چندان قابل قبول، طراحی شخصیتها جذاب و خلاقانه بوده و البته در طراحی دوستان پشمالوی این شخصیتها هم نهایت دقت انجام شده است. محیطهای مختلفی که در آنها با این شخصیتها رو به رو میشویم هم با وجود اینکه پسزمینههای سادهای هستند اما طراحی شکیلی دارند. در لحظات ابتدایی Best Friend Forever، دو گویندۀ رادیوی بیمزه با هم مشغول صحبت و شوخی هستند و این تصور را ایجاد میکنند که قرار است در این عنوان از صداپیشگی کامل بهره ببریم اما کل صداپیشگی کار به همین اجرای ابتدایی خلاصه میشود و در ادامۀ راه کمتر از 20 کلمه از دیگر شخصیتها میشنویم. صداپیشگی میتوانست تا حدودی از ملالآور بودن دیالوگهای بی دلیل طولانی بازی بکاهد اما قابل پیش بینی بود که یک پروژۀ کوچک در این ابعاد، بودجۀ کافی برای استفاده از بازیگران را نخواهد داشت اما شخصاً در دام اولیه گرفتار شدم و در نتیجه ادامۀ راه باعث ناامیدیم شد. موسیقی متن هم تعریف خاصی ندارد و همان یکی دو قطعهای که در بازی گنجانده شده نه حس و حال خاصی دارند و نه از ایستایی زمانهای خواندن دیالوگهای طولانی میکاهند.
در مجموع میزان لذتی که مخاطب از این اثر خواهد برد کاملاً وابسته به این است که تا چه حد میتواند با هیپسترها نشست و برخواست کند. کلیت گیمپلی روندی ساده دارد و خیلی زود تکراری میشود اما هر دور از تجربۀ بازی حدوداً دو ساعت طول میکشد و برای رسیدن به داستانی که قصد شکل دهی آن را دارید، این تکرار ملالآور نمیشود ولی به پایان رساندن داستان و اشتیاق به تجربۀ چندبارۀ آن، کاملاً مشروط به همذاتپنداری با هیپسترهایی است که در دنیای Best Friend Forever سر راه شما سبز میشوند.
نسخۀ نقد و بررسی بازی Best Friend Forever توسط ناشر در اختیار بازیمگ قرار گرفته است.
نظرات