احتمالا برایمان پیش آمده که به گرفتاری یا مشکلی بربخوریم و با تعریف کردن داستان آن برای فردی مناسب، صرف نظر از اینکه کاری از دست او برمیآید یا نه، همدردیاش کمی خیالمان را آسودهتر کند، احساس بهتری کنیم و با اتفاق یا مشکل روبهرو، راحتتر دست و پنجه نرم کنیم. Welcome To Elk با آرت جذاباش، ایده مرکزیای مرتبط با جمله بالا و اهمیت داستانگویی در دنیای اطرافمان را دارد و این نکته که روایتهای داخل بازی بر اساس داستانهای واقعیِ تلخ و شیرین هستد، این عنوان را برای من بعد از تجربه دمو کوتاهی، به اثر کنجکاویبرانگیزی تبدیل کرده است. حالا این بازی منتشر شده و در ادامه با بررسی عنوان جدید استودیو دانمارکی Triple Topping همراه باشید.
داستان Welcome To Elk در مورد سفر «فریگ» از شهر بزرگی - که اسمی از آن برده نمیشود و فقط از منو اصلی موبایل کاراکتر اصلی میدانیم در آنجا ظاهرا استفاده از Instagum یا Swatifly و... متداول است - به جزیرهای کوچک و بدون اینترنت، به اسم Elk است. هدف این سفر در ابتدا کاراموزی برای نجاری است و آشنایی پدر فریگ با ریش سفید آنجا، این جزیره را به محل مناسبی برای رها کردن شلوغی شهر تبدیل میکند. البته از همان ابتدا دنیای بازی کمی عجیب است و به نظر میرسد رازی در دل آن نهفته باشد که همین مخاطب را تا گرهگشایی خوب پایانی، پای بازی نگه میدارد و همچنین بستر مناسبی میشود برای روایت داستانهایی واقعی که هم در برخی مواقع عجیب و خندهدار هستند و هم دردناک و تاریک از ساکنین این جزیره.
عنوان Night in the Woods یا سریال BoJack Horseman تنها اگر قرار باشد یک نکته را ثابت کنند، این است که استفاده از زبان طنز و حالا چه در بازیگوشیهای بصری و ظاهر کارتونی جذاب یا در اتفاقات و کاراکترها، بهتر و راحتتر میشود درباره موضوعات و مفاهیم سنگین صحبت کرد. Welcome To Elk هم لحن مشابهای دارد، دنیا و کاراکترهای بازی طراحی بامزهای دارند و در دیالوگها این اثر نیز ردپا آن مشخص است. دنیای بازی به گونهای است که در لحظهای شخصیت اصلی در حال خوشگذرانی است و لحظاتی بعد حرفهای زننده یک فرد غریبه باعث خارج شدناش از مهمانی میشود. همچنین این موضوع باعث نشده لحن بازی دو گانه باشد و با در نظر گرفتن دنیایی که خود بازی از دقایق ابتدایی میسازد، طنز را به خوبی با موضوعات سنگین ترکیب میکند.
با توجه به اینکه بازی براساس داستانهای واقعی ساخته شده، کار سختی مقابل سازندگان برای بالانس کردن جنبه طنز و دراماتیک بودن و حفظ اعتبار اصلی داستانها، بوده است. نتیجه کار بسیار خوب از کار درآمده است، طبعیتا قرار نیست صد درصد شما تجربه فردی که اتفاق تلخ یا عجیبی برای او افتاده، داشته باشید؛ اما بازی به خوبی از ابزارهایی مثل تعامل شما با بازی، جنبههای بصری و مینیگیمهای مناسب، موسیقی و صداگذاری تاثیرگذار و دیالوگهای خوب بهره میبرد؛ بنابراین به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار میکند و شما را به فکر فرو میبرد که خود را بهجای فرد موردنظر بگذارید و با او همدردی کنید. حتی در برخی مواقع فردی که این اتفاق برای او رخ داده یا این داستان را گفته است، ملاقات میکنید که منجر به تاثیرگذاری بیشتر و حفظ اعتبار داستانها شده است.
تمام اتفاقات داستان از دید فریگ، شخصیت اصلی، تجربه میشوند که در زندگی روزمره در این جزیره به این داستانهای واقعی برمیخورد. برخی از آنها در قالب اتفاقاتی است که برای خود او میافتد که ریشه در واقعیت دارند و قبلا برای فردی رخ دادهاند، بخشی دیگر نیز در تعامل با بقیه کاراکترها روی میدهد. شخصیتها بازی نیز پردازش مناسبی دارند و شاید کمی تک بعدی باشند، اما هر کدام ویژگیهای مخصوص خود را دارند و با دیدن هر کدام، فورا میتوانید حدس بزنید با چه کسی سر و کار دارید.
در بخش گیمپلی بازی کفه ترازو نسبت به داستان سبکتر است و به این صورت است که هر روز اتفاقاتی برای شما میافتد و در پایان روز به خانه میروید و میخوابید، یک خواب عجیب میبینید و روز بعد و اتفاقات جدید یا مرتبط به اتفاقی که قبلا افتاده است. ممکن است این ساختار کلی بازی کمی قابل پیشبینی و خستهکننده به نظر برسد، اما خوشبختانه با پیسینگ درست و غیر قابل پیشبینی بودن اتفاقات داخل بازی، جبران شده است. مینیگیمهایی نیز مطابق با حس و حال داستان در برخی مواقع در بازی گنجانده شدهاند که تنوع و طراحی خوبی دارند و گیمپلی بازی را به رمق میآورند. همچنین مثل عناوین ادونچر متداول و به لطف دنیای بامزه و شوخیهای بازی، سرک کشیدن به دور و بر برای شنیدن حرفهای فریگ درباره آبجکتهای اطراف، لذتبخش است. با این وجود بیشتر تمرکز بازی روی روایت داستاناش است و نمیخواهد که مخاطب درگیر کارهای دست و پاگیر شود و از مسیر داستان خارج شود - که این لزوما بد نیست - با این حال، گیمپلی میتوانست محتوای بیشتری داشته باشد و اینکه حق انتخابی در داستان مثل انتخاب دیالوگها ندارید (البته با در نظر گرفتن ذات بازی و روایت داستانهای واقعی و حفظ اعتبار آنها با عقل جور در میآید! و یک البته دیگر اینکه در یک بخش از بازی سر یکی از احساسیترین داستانها، مخاطب در انجام کاری که اسمی از آن نمیبرم حق انتخاب دارد که به لطف زمینهسازی درست، به خوبی احساسات درون داستان واقعی را منتقل میکند) باعث شده کمی بیشتر این مورد به چشم آید.
در مجموع باید گفت که Welcome To Elk با نویسندگی هوشمندانه و ترکیب مناسب طنز با داستانهای واقعیِ تلخ و تاریک و گاهی عجیب، در روایت داستاناش موفق است؛ دنیای خاصی میسازد که اگر چه در بخش گیمپلی میتوانست محتوای بیشتری داشته باشد، مخاطب را به فکر فرو میبرد و به خوبی با او ارتباط برقرار میکند.
نسخۀ نقد و بررسی بازی Welcome To Elk توسط ناشر در اختیار بازیمگ قرار گرفته است.
نظرات