بدونشک بازیهای مستقل یکی از اصلیترین، جدانشدنیترین و لذتبخشترین بخشهای صنعت ویدئوگیم هستند. حال آیا بازی Sakuna : of Rice and Ruin هم بخشی از آن محسوب میشود ؟ با بازیمگ همراه باشید.
آثار مستقل نقش چرخدندههای ریز صنعتویدئوگیم را دارند. در واقع هرچند نقشی که آنها ایفا میکنند کوچک بوده و شاید دیده نشود، اما بدون آن هم نمیتواند به بقا ادامه دهد. از عنواین مستقل بزرگی که اخیرا منتشر شدهاند میتوان به Hades، Celeste و Return of the Obra Dinn اشاره کرد. آثاری که هرکدام تاثیرهای خاصی برروی ژانر خود گذاشتند. اما فارغ از این بحث تمام بازیهای Indie مجبور به ارتقا سطح ژانر و صنعت ویدئوگیم نبوده، و میتوانند همانند سری Ori در سبک خود بهقدری بدرخشند که آوازه آنها همهجا به گوش برسد. اما این وضعیت برای بازیهای مستقل بد چگونه است ؟ آنها به چه وضعیتی دچار میشوند ؟ اگر بهطور خلاصه شرح دهم، این دست عنوانین نهتنها بهزودی فراموش یا اصلا در خاطر هیچکس نمیمانند، بلکه به یک شکست بسیار بزرگ برای سازندههای خود منجر میشوند. شاید بتوان Sakuna : of Rice and Ruin را چیزی در میان آثار مستقل خوب و بد، و صدالبته متمایل به بد دانست. در ادامه همراه باشید تا دلایل آن را باهم بررسی کنیم.
ابتدا از گیمپلی، اصلیترین بخش هر بازیویدئویی شروع میکنیم. بازی ترکیبی از ۳ ژانر شبیهساز مزرعهداری، نقشآفرینی و هکانداسلش است. ژانرهایی که شاید در تمام آنها ناموفق عمل کرده است. برای مثال مبارزات بازی که بهصورت دوبعدی دنبال میشوند، کمی آزاردهنده بوده و کنترل نامطلوبی دارند. سکوبازی دوبعدی اثر هیچ چالش و لذتی بههمراه خود ندارد. همچنین کنترل آن با موس و کیبورد کمی دشوار است و بهخوبی بهینهسازی نشده است. سیستم تغییر فصل بازی اصلا در پلتفرمینگ و مبارزات بازی تاثیرگذار نیستند. در مقابل مکانیزم مثلا شبیهساز مزرعهداری بازی بسیار محدود و ساده بوده و نهایت تاثیر تعییر فصل در آن، به نوع محصولی که کشت میکنید مربوط میشود. شاید تنها نکته مثبت این بخش آن است که با کسب تجربه، مهارتهای شما نیز بهشکل کاربردی افزایش مییابد. بازی حتی یک پازل هم ندارد و رسما چالش و سرگرمی بازی هیچ است. درواقع تعریف سازنده از بازی تنها به حرکت روبهجلو خلاصه شده است. البته که گاهی برای باز کردن مراحل جدید شمارا مجبور به انجام دوباره یک مرحله و کسب تجربه میکند. دربازی تقریبا هیچ آیتمی نیست که بهصورت دلخواه با آن تعامل داشته باشید. هر چیزی که قرار است با آن تعامل برقرار کنید، از پیش مشخص شدهاند و اصلا انگار شما و پویایی بازی اهمیت چندانی ندارید. کولهپشتی ساده و ناکارآمد همراه با رابطکاربری که بسیار ساده و سطحی طراحی شده است را هم در نظر بگیرید تا متوجه عمق فاجعه شوید.
داستان بازی هم که در ابتدا خود را جذاب معرفی کرده و روایتی خاص و بانمک از ایزدان چینی را روایت میکند، به مرور روندی بهشدت کلیشهای، مضحک و خستهکننده بهخود میگیرد. شاید فقط دیالوگهای بازی باشند که خود را در افت و خیز قرار داده و بهصورت خوب و بد خودنمایی کردهاند.
با وجود آنکه گرافیک هنری و فنی بازی نیز با مشکلاتی همراه است، اما شاید بتوان بهترین بخش بازی را نیز در آن دانست. از مشکلات این عنوان در این زمینه میتوان به باران آمدن زیر سقف، برخی افکتهای بد، کیفیت پایین بافتهای محیطی و تاریخگذشته بودن گرافیک کلی بازی اشاره کرد. درنقطه مقابل انیمیشنهای اثر در کنار طراحی چهرههای کاراکترهای اصلی بسیار عالی طراحی شدهاند. لباسهای مخصوص به حال و هوای چینی بازی برای آنها، خوی طراحی شده است. رنگآمیزی محیط نیز شاید بهتنهایی بار چشمنوازی بازی را بهدوش کشیده، و باعث میشود شاهد محیطهای زیبایی باشید. درنهایت هم نورپردازی و سایهزنیهای بازی درسطح متوسطی قرار دارند که با وجود مشکلات بزرگتر گفته شده، اصلا به چشم هم نمیآیند. درآخر هم به موسیقی و صداگذاری اثر میرسیم. در این بخشهم مانند تمام زمینههای دیگر استودیو سازنده با تلاش بسیار خود توانسته موسیقیهای بسیار متوسطی را ارئه دهد. موسیقیهایی که میتوان گفت نه خوب هستند و نه بد. اما در نقطه مقابل صداگذاری بازی، مخصوصا صداگذاری کاراکترها به خوبی کار شده و حس واقعی به گیمر القا میکند.
درنهایت باید گفت این بازی از آثار مستقل بسیار متوسط محسوب میشود که احتمالا با آن ارتباط برقرار نخواهید کرد. همچنین باتوجه به مشکلاتی که دارد بهسرعت خستهکننده شده، و تماما وقت گرانبهای شما را تلف خواهد کرد. پس بههیچ عنوان به سراغ تجربه این بازی بدساخت نروید تا درس بسیار بزرگی برای سازندههای آن شود.
نظرات