با وجود منتشر شدن نقد و بررسی بازی Resident Evil Village روی سایت، بد نیست نگاهی هم به نسخۀ نسل نهمی این عنوان موفق بیندازیم و ببینیم که آیا کپکام توانسته تجربۀ با کیفیتی روی کنسول ها ونمایشگر های نسل جدید رقم بزند یا خیر. وقتی قسمت جدید مجموعۀ قدیمی رزیدنت ایول معرفی شد، از همان اول امید زیادی به موفقیت آن داشتم، جهش گرافیکی از یک سو و داستان ظاهراً خوب آن از طرفی دیگر، مرا به تجربۀ هر چه سریعتر کار مشتاق کرد که نهایتاً روز قبل توانستم آن را روی درجۀ سختی استاندارد به اتمام برسانم. در ادامه به بررسی این عنوان میپردازیم.
گرافیک در حالت 4K و با لحاظ کردن HDR و ری تریسینگ به حدی طبیعی و زیباست که میتوان آن را یکی از چشمنوازترین طراحیهای بصری در دنیای بازیهای ویدیویی دانست و جدا از آن؛ جهش گرافیکی نسبت به نسخۀ هفتم چه از منظر زیبایی لوکیشن ها و اتمسفر و چه از نظر کیفیت بهتر بافت ها و جزئیات در کنار طراحی چهرههای طبیعیتر، کاملاً بهبود داشته است. از نظر نورپزدازی و سایه زنی شاهدی اثری هنرمندانه هستیم که با طراحی لوکیشنهایی رعبآور و در عین حال مسحورکننده، مخاطب را به خوبی درگیر میکند. واقعیت مطلب اینکه انتظار حتی بیشتری از یک عنوان نسل نهمی در زمینۀ گرافیک داشتم ولی گرافیک Resident Evil Village به حدی زیبا و برتر از استانداردهای نسل هشتم است که بتوان آن را یک جهش گرافیکی ساده دانست.
از گرافیک هنری که بگذریم، در طول تجربۀ حدوداً هشت ساعته، بازی به شکلی روان و بدون کوچک ترین افت فریم یا باگ اجرا شد و این در حالتی با ری تریسینگ فعال بود، در نتیجه گرافیک Resident Evil Village از منظر فنی کاملا بدون ایراد است. نسخۀ جدید علاوه بر موارد فوق در طراحی لباس کاراکترها و آیتمهای موجود مانند سلاحها و کلیدها نیز یک قدم رو به جلو برداشته و فیزیک کار هم طبیعیتر از همیشه از آب در آمده، ریزهکاریهای تکسچرها و پیوستگی بافتها کاملتر شده است. ایرادی به بخش گرافیک وارد است که از تبدیل شدن آن به یک طراحی بصری بینقص جلوگیری میکند، مربوط به سایه زنیها و طراحی محیطهای تاریک است که گاهی چنان در طراحی آنها زیادهروی شده که در بعضی مواقع اصلاً قادر به دیدن هیچ جا نیستید که این یک نقطه ضعف بزرگ محسوب میشود، این حالت به قدری آزاردهنده است که نه تنها در بخشهای ترسناک و به صورت عامدانه، بلکه در برخی بخشهای معمولی هم تاریکی غیرطبیعی و آزار دهندهای به چشم میخورد.
داستان Resident Evil Village با برخورداری از پیچشها روایی جذاب در کنار پایانبندی مناسب، و شخصیت پردازی خوب، در سطح خوبی قرار دارد اما مشکلاتی در طول داستان وجود دارند که مانع می شود تا این نسخه، داستانی به یادماندنی و بینقص تعریف کند. اولین موردی که در خصوص داستان جلب توجه میکند، پردازش یک اتمسفر گیرا و پرتعلیق است به طوری که با وجود اینکه در طول گیمپلی نه چندان بلند گونههای متفاوتی از وحشت به مخاطب ارائۀ میشود ولی تمام آنها توسط روحی جمعی که همان روستاست، احاطه شدهاند و همین مورد به شکلی پیروزمندانه مانع از بروز تضاد در نوع حس ترس به کار رفته میشود، به طوری که کپکام در ابتدا به مخاطب میگوید: به روستای عجایب خوش آمدید، جایی که همه چیز ممکن است! اما مشکل بازی این است که گاهی فراموش میکند اثری ترسناک است به طوری که ساعات انتهایی، نه تنها هیچ ترسی در خود جای نداده، بلکه بیش از هر چیز به نسخۀ ششم سری شباهت دارند و این برای عنوانی که وعدۀ بازگشت به ریشهها را داده بود، نقطه ضعف غیرقابل انکاری به حساب میآید.
شیوۀ روایت هوشمندانه است و کشش لازم را برای کنجکاو نگه داشتن مخاطب تا لحظۀ آخر را داراست و کلیت آن هم به اندازۀ کافی از ایدههای خلاقانه و پیرنگهای متفاوت بهره میبرد که مخاطب را تا پای خود نگه دارد ولی در زمینۀ شخصیتپردازی تا حدودی ناموفق است به طوری که با وجود پردازش خوب برخی شخصیتهای فرعی، شخصیت اصلی و شخصیتهایی مثل لیدی دیمیترس که کپکام مانور زیادی روی او داده بود، تا حد زیادی فاقد پرداختی قوی هستند و تا هشتاد درصد به همان ویژگیهای ظاهری آنها ختم میشود که مخاطب در همان نگاه اول میبیند و سازندگان هیچ تلاشی برای پختهتر کردن آنها در طول داستان نکردهاند، این در حالی است که پردازش شخصیتی مثل کریس ردفیلد و میراندا یا هایزنبرگ و بنوینتو به خوبی هر چه تمام تر صورت گرفته است.
و اما برگردیم سر بحث اصلی، همان طور که میدانید اصلی ترین انتظارمان از یک بازی ترسناک، به طبع ترسناک بودن است و اگر این طور نباشد مثل حنای بیرنگ است، به استثنای یکی دو ساعت ابتدایی که در خانه و عمارت بنوینتو میگذرد که در آن با الگوبردازی از PT به ارائۀ تعلیق و وحشت از نوع روانشناختی میپردازد، در دیگر بخشها به برخی جامپ اسکرهای معمولی بسنده میکند ولی میزان خلاقیت و وحشت و تعلیق موجود در خانۀ بنوینتو به حدی قوی است که میتوان از بخشی از تقصیر سازندگان گذشت، این در حالیست که بخشهای کارخانۀ هایزنبرگ و یا غار مارو به هیچ وجه ترسناک نیستند و در اواخر، بیشتر با یک عنوان زامبیکشی طرف هستیم.
گیمپلی Resident Evil Village در بخشهایی مثل سیستم کرفتینگ و ارتقا به خوبی پیشرفت کرده و اگر کلیت گیمپلی را به دو بخش جستجوی محیط و حل معما و اکشن تقسیم کنیم، در طراحی بخش اول به خوبی عمل شده و معماهای همیشگی این سری، به خوبی در این نسخه هم حضور دارند و به خوبی مخاطب را به چالش میکشند ولی مشکلاتی در بخش دوم، یعنی اکشن، وجود دارد که عدم تعادل میزان آن در بین دو نیمۀ بازی در کنار گانپلی متوسط، تا حدودی نسبت به یک عنوان نسل نهمی ساده است و باید پیچیدهتر از این میبود.
هوش مصنوعی نسبت به نسخۀ قبل بهتر شده و بخشهای کوتاه قایق سواری نیز تنوع خوبی به گیمپلی تزریق میکنند. باس فایتهای متعدد کار، سختی چندانی ندارند و حس این مبارزات به هیچ وجه در ذهن بازیکن جاودانه نمیشود و این در حالی است که سازندگان میتوانستند از پتانسیل نقش منفیهای پر تعداد خود استفاده کرده وباس فایتهایی به یاد ماندنی را تحویل مخاطب دهد ولی سختی این مبارزات، سادهتر از حد انتظار است و این مسئله به گیمپلی ضربه زدهاست. در نهایت در این نسخه دشمنان متنوع و جدید زیادی معرفی میشود که طراحی شکل مبارزه با آنها موفق از آب در آمده و به استثنای باسها مبارزات هم سختی خود را به غیر از ساعات پایانی حفظ میکنند و در انتها گیمپلی Resident Evil Village در کل قابل قبول و kسبت به نسخۀ هفتم که در آن تنوع دشمنان فوق العاده کم بود، بهبود یافته است.
کیفیت صداپیشگی و موشن کپچر واقعاً مثال زدنی است وکلیه شخصیتها از لیدی دیمیترس گرفته تا ایتن، هایزنبرگ و ... همه و همه به بهترین شکل جانبخشی شدهاند و صداپیشهها علاوه بر تناسب فوق العاده با شخصیتها در القای احساسات گوناگون هم به خوبی عمل میکنند. صداگذاری محیطی، سلاحها و دشمنان، همگی طبیعی تر از قبل انجام شده است و جای صحبتی باقی نمی گذارند اما موسیقی با وجود اینکه به خوبی مخاطب را در تمام لحظات همراهی میکند ولی از عرضۀ قطعاتی به یاد ماندنی و خاص، به غیر از قطعۀ انتهایی، بازمانده است ولی در کل موسیقی از کیفیت قابل قبولی برخوردار بوده و کاملاً با تم و اتمسفر کار، همخوانی دارد و در ایجاد حس تنش در مخاطب در طول لحظات گوناگون هم موفق عمل میکند.
در نهایت Resident Evil عنوانی موفق و با کیفیت است که با وجود نقصهایی که دارد، تجربهای ماندگار را تحویل مخاطب میدهد، گرافیک بازی روی کنسولهای جدید خیرهکننده است و از صداپیشگی قدرتمندی بهره میبرد. در زمینۀ داستانگویی و گیمپلی هم به هیچ وجه مخاطب را ناامید نمیکند و با وجود اینکه چندان ترسناک نیست ولی بخشهای ابتدایی درخشان آن تا حد خوبی جور ترسناک نبودن بقیۀ کار را میکشد. از این رو این عنوان برای کسانی که به دنبال تجربهای کابوس وار میباشند هم پیشنهاد میشود.
نظرات (1)