اولین قسمت از سری King’s Bounty به نوعی پیش درآمدی بود برای فرنچایزهایی مثل Heroes of Might and Magic و Warcraft که در این عناوین با گسترش ایدههای اولیه، شاهد تلفیق عناصر دو ژانر استراتژی و نقشآفرینی بودیم و به انفجار محبوبیت استراتژی در دهۀ 1990 منجر شد.. سالها بعد، استودیوی روسی 1C Entertainment امتیاز استفاده از نام تجاری این مجموعۀ طلایهدار را خریداری کرد و آثار تازهای با حفظ همان حس و حال به بازار کرد. در نسخۀ پیشنمایش King’s Bounty II شاهد تغییراتی، نه لزوماً عمده، در ساختار گیمپلی این مجموعه بودیم که این امر در راستای هدف تازۀ سازندگان برای عرضۀ اثری بزرگتر و همهپسندتر اتفاق افتاده است. حالا که نسخۀ نهایی به بازار عرضه شده، با بررسی آن در بازیمگ همراه باشید.
داستان King’s Bounty II در شرایطی آغاز میشود که سرزمین Nostria از هر سو درگیر آشوب و فروپاشی است. پادشاهی که خود حکومت را از پادشاه قبلی غصب کرده، چندان جای محکمی روی تخت سلطنت ندارد و گروهها و خاندانهای قدیمی و اثرگذار این سرزمین هم لزوماً علاقۀ چندانی به اطاعت از او ندارند، حتی آنهایی که در گذشته همراهش بودند هم در چشم به هم زدنی میتوانند از پشت به او خنجر بزنند، در چنین شرایطی کنترل یکی از سه قهرمان قابل انتخاب به بازیکن واگذار میشود که هر کدام خاستگاه متفاوتی دارند اما وظیفۀ هر سه نفر آنها یک چیز است: نجات «ناستریا» از شرایط رو به نابودی که به سریعترین شکل ممکن در حال رسیدن به خط پایان است!
کلیشۀ شخصیت محوری که در ابتدای کار در یک دخمۀ نمور حصر شده و مسیر تبدیل شدن به قهرمانی بزرگ را طی میکند در کنار فرد سادهای که از میان رعایا برای مقابله با ظالمان یا هیولاهای جهنمی وارد میدان نبرد میشود، از قدیمیترین و در عین حال پرتکرارترین کلیشههای ژانر نقشآفرینی است و دقیقاً مشکل اصلی بخش روایی همینجاست چون هر سه شخصیتی که تعیین سرنوشت آنها به بازیکن محول میشود دقیقاً از یک نقطه کار خود را آغاز میکنند: زندانی در یکی از سردترین نقاط جهان بازی و هر سه نفر هم به جرمی یکسان در زندان هستند. این مسئله در حالی است در هنگام انتخاب، با سه پیش زمینۀ به شدت متفاوت از زندگی این سه نفر رو به رو هستیم و سازندگان میتوانستند حداقل سه نقطۀ شروع مجزا برای آنها تعریف کنند چون با شرایط موجود، عملاً پیشزمینه و هدف مختص هر شخصیت کاملاً بیمعنی است و عملاً میشود با هر شخصیت بی نام و نشانی، همین داستان را روایت کرد.
همۀ اینها در شرایطی است که ریتم بخشهای ابتدایی کار از کندی همیشگی عناوین نقشآفرینی هم رنج میبرد و وقتی هر سه شخصیت عملاً قهرمان داستانی یکسان هستند و میتوان با استفادۀ صحیح از ساختار گیمپلی برای تمامی شخصیتها به قدرتهایی یکسان دست پیدا کرد، تجربۀ چندبارۀ کار با شخصیتهای متفاوت بیمعنی میشود مگر اینکه دوست داشته باشید دیالوگهای نه چندان شکسپیری King’s Bounty II را با صداپیشگی متفاوتی بشنوید. با این وجود و با در نظر گرفتن اینکه پیشروی در کار تقریباً حالتی خطی دارد، معدود شاخ و برگهایی که در مسیر رسیدن به پایان اتفاق میافتند کمک میکنند تا جهان بازی حالتی ملموستر به خود بگیرد که در این راه کتابها، دستنوشتهها و دیگر مواردی از این دست که در گوشه و کنار محیطها پراکنده شدهاند به شما کمک میکنند تا احساس کنید که بخشی از یک جهان بزرگ و واقعی هستید.
بزرگترین تغییر گیمپلی استفاده از دوربین سوم شخص، به جای حالت ایزومتریکِ نسخههای قبلی، در هنگام گشت و گذار و تعامل با شخصیتهای فرعی است که این مسئله در کنار طراحی بصری تا حدودی یادآور اولین قسمت از سری ویچر است اما به محض اینکه با دشمنان رو به رو میشویم، همان سیستم قدیمی مبارزات نوبتی پیش رویمان قرار میگیرد. سه شخصیت متفاوت در واقع حکم همان کلاسهایی را دارند که در نسخههای قبلی برای قهرمان اصلی نسخههای قبلی انتخاب میکردیم و دقیقاً اینجا هم با وجود اینکه تواناییهای ابتدایی شخصیتها در سویههای متفاوتی از تواناییهای رهبری و نبرد است، میتوان ساختاری تلفیقی از ویژگیهای مختلف تمامی کلاسها را برای هر کدام از شخصیتها ایجاد کرد و لازم نیست فقط مسیری به سمت جادوگر یا مبارز فیزیکی بودن را برای قهرمان تحت کنترل خود تا انتها ادامه دهید.
در هنگام گشت و گذار، با مأموریتهای فرعی مختلفی رو به رو هستیم که ترتیب انجام آنها کاملاً بسته به سلیقۀ خودتان است و هر کدام، امتیازهای تازهای به همراه دارد که از یک پاداش مالی ساده تا دسترسی به نیروهای تازه را شامل میشود. مثل نسخههای قبلی در هنگام نبرد فقط امکان استفاده از 5 جوخۀ نظامی مختلف را دارید که تعداد افراد این جوخهها در ابتدا محدود است اما با افزایش سطح توانایی قهرمان و بالا رفتن ویژگی رهبری او، میتوانید نیروهای بیشتری را جذب ارتش شخصی خود کرده و تبدیل به یک فرمانده با ارتشی شکست ناپذیر شوید. خود قهرمان در حین مبارزات نوبتی به طور مستقیم در مبارزات مشارکت نمیکند اما با کمک جادو و تواناییهای پایۀ خاص او میتوانید به نیروهای تحت کنترل خود کمک کنید.
معماها و شرایطی که در حالت گشت و گذار پیش روی مخاطب قرار میگیرند اصلاً شما را برای مبارزات نفسگیری که در انتظاراتان است آماده نمیکنند و اگر استراتژی دقیقی برای تک تک نبردها نداشته باشید، به جای چشیدن طعم شیرین پیروزی، باید سربازان خود را به خاک بسپارید. البته باید گفت شاهد عدم توازن مناسب در طراحی بخشهای مبارزه هستیم به طوری که پیشروی در داستان مستلزم انجام اکثر مأموریتهای فرعی و بالا بردن تواناییهای قهرمان و نیروهای سپاه در هر قدم از ماجرا است. نیروهایی که وارد تیم شما میشوند خودشان را پایبند به یکی از 4 ایدئولوژی موجود (نظم، آشوب و ...) میدانند که قدرتهای قابل دستیابی و پیشرفت قهرمان تحت کنترل هم وابسته به همین چهار خط فکری است و برای ایجاد یک ترکیب برندۀ بهتر در ارتش خود، باید تعادل خوبی بین قدرتهای قهرمان با نیروهای استخدامی ایجاد کنید.
طراحی بصری چندان چنگی به دل نمیزند و در کنار بافتهای کم کیفیت محیطی، با انیمیشنهای بسیار خشکی طرف هستیم و خصوصاً این مسئله در مورد حیوانات بیش از پیش به چشم میآید که این مسائل باعث شده تا انتخاب زاویۀ کنترل سوم شخص کمی سؤال برانگیز باشد چون مسلماً بخش قابل توجهی از بودجۀ کار صرف ارائۀ اثری با این زاویۀ دوربین و نیازهای آن شده که احتمالاً در صورت حفظ حالت ایزومتریک با یک طراحی استایلیشتر، میشد طراحی به مراتب زیباتری ارائه کرد.
انیمیشنهای چهره و لیپ سینک حتی در حد ساختههای ده سال پیش هم نیست که در همراهی با صداپیشگی غیرقابل قبول، لحظات مضحکی را رقم میزند. البته برخی از بازیگران کاملاً حرفهای بوده و نقش خود را به خوبی ایفا کردهاند اما اکثر همکاران با این پروژه، به خصوص سه نفری که به جای سه قهرمان اصلی صحبت میکنند، اصلاً و ابداً عملکرد قابل قبولی ندارند. موسیقی متن هم با وجود اینکه داستان King’s Bounty II در پهنۀ جغرافیایی نسبتاً بزرگی اتفاق میافتد ولی آن حس و حال خاصی که هر محیط لازم دارد را منتقل نمیکند.
تمامی مشکلاتی که در زمان بررسی اولیه به آن اشاره شد، کماکان به قوت خود باقی هستند اما King’s Bounty II را باید در سطح خودش بررسی کرد، یک عنوان عملاً مستقل که سازندگان آن رؤیای تبدیل کردنش به اثری بزرگتر را در سر میپروراندند. به این ترتیب میشود روی انیمیشنهای نه چندان با کیفیت و صداپیشگی نامتعادل آن ستا حدی سرپوش گذاشت و از مبارزات چالش برانگیز و دنیای پویای آن لذت برد، هر چند اگر پیشروی داستان کمی غیرخطی بود، میشد امتیاز بالاتری به این اثر اختصاص داد.
نظرات