هر زمان که از برترین سهگانهها در دنیای بازیهای ویدیویی سخن به میان میآید، یکی از اولین اسامی که به ذهن افراد خطور میکند، سهگانۀ Mass Effect، اثر جاودانۀ استودیوی Bioware است. در ادامۀ این مطلب به بررسی نسخۀ ریمستر این سهگانه میپردازیم که همین چند وقت پیش توسط الکترونیک آرتز برای کنسول های نسل هشتم عرضه شد و این فرصت را به بازیکنانی مثل من داد که اگر پیش از این موفق به تجربۀ این مجموعۀ افسانهای نشده بودند، اکنون بتوانند با گرافیک بالاتری به تجربۀ آن بنشینند.
این سهگانه، داستان فرمانده شپرد را بازگو میکند که در بیش از صد و پنجاه سال بعد از زمان حال که دنیای آن توسط شورایی متشکل از گونههای مختلف فضایی به نام The Council اداره میشود که وظیفۀ محافظت از کهکشان را در برابر تهدیدات احتمالی بر عهده دارد. پیش از هر چیز باید بگویم که داستان این سه گانه تا حدود زیادی حالت سینوسی دارد، به گونهای که هر یک از سه بازی مذکور از جهات داستانی مختلفی بهتر و یا ضغیفتر از یکدیگر عمل میکنند، در حالی که نسخۀ اول مملو از چرخشهای داستانی و نکات جدید و تکاندهنده است و کلیت بهتر و جذاب تری نسبت به دیگر عناوین این فرانچایز دارد، نسخۀ دوم در زمینۀ شخصیتپردازی دست بالا را دارد و نسخۀ سوم هم در نقطهای بین دو نسخۀ پیشین قرار میگیرد. مأموریتهای فرعی از نسخۀ دوم به بعد نقش پررنگتری در داستان ایفا میکنند و طراحی مراحل شگفتانگیز بازی باعث شده تا بعد از گذشت این همه سال هنوز هم مأموریتها به طرزی جادویی تازگی و طراوت خود را حفظ کنن،. البته این بخش لزوماً بیعیب و نقص نیست و ایرادهای آن در ادامه ذکر خواهد شد.
اول از همه اینکه اگر بازی Witcher 3 را نمونۀ کاملی از مراحل فرعی و اصلی عالی و در هم تنیده بدانیم، نتیجه میگیریم که بهترین روش ارزشمند کردن مراحل فرعی برای بازیکن، تاثیرگذاری بر داستانکهای فرعی در کنار دادن پاداشها و منابع مختلف به بازیکن است. بایویربا اینکه در زمینۀ سیستم پاداش دهی خوب عمل کرده ولی در زمینۀ داستانی اما پا را فراتر گذاشته و سرنوشت خیل وسیعی از شخصیتهای اصلی و فرعی سهگانه را در گرو انجام دادن مراحل فرعی میگذارد که این شیوه بیشتر از ترغیب بازیکن به انجام دادن مراحل فرعی، شبیه مجبور کردن او به این کار به نظر میرسد، به نوعی که گویی بایوویر اسلحهای روی سر مخاطب گذاشته و میگوید یا مراحل فرعی را انجام میدهی و یا تمام شخصیتهایی که برایت مهمند میمیرند.
بازی از دو جهت به مرور دچار تکرار میشود و این بر کیفیت داستان و گیمپلی بازی تاثیر منفی میگذارد، بایویر در نسخه دوم Mass Effect شیوۀ جذابی را برای پردازش شخصیتهای پر تعداد خود به کار میگیرد به طوری که پس از انجام مراحل اصلی و آشنا شدن با آن شخصیت، هر کاراکتر ماموریتی فرعی برای بازیکن دارد که در طول آن شپرد باید به مشکل شخصی آن کاراکتر رسیدگی کند که خب اکثر این مشکلات هم مربوط به فرزند، پدر یا خواهر کاراکترهای قصه میشوند.
گرچه این شیوه در نگاه اول جذاب به نظر میرسد و ما هم منکر داستان درگیرکنندۀ بیشتر این مراحل نمیشویم اما از جایی به بعد کاملا رنگ و بوی تکرار به خود میگیرند ، این مشکل در مورد هستۀ طراحی مراحل بازی نیز صدق میکند که تماما در این خلاصه شده که شپرد ماموریتی را دریافت میکند، با چند نفر در خصوص آن صحبت میکند، با دونفر انتخاب شده از تیم خود به محیطی وارد میشود، دشمنان موجود در آن محیط را در چند مرحله پشت سر میگذارد و سپس ماموریت به پایان میرسد، که مخصوصا این مشکل در نسخۀ دوم که داستانش کاملا حالتی یکنواخت دارد بیشتر از قبل آزاردهنده میشود.
در واقع هشتاد درصد داستان Mass Effect 2 به همین خلاصه شده که شپرد در سراسر کهکشان سفر میکند و افراد مختلفی را برای تیم خود انتخاب میکند که در یک ساعت انتهایی به او در کشف اسرار موجود و دفع تهدید پیش آمده کمک کنند، و هر یک از همین افراد هم بعد از اظافه شدن به تیم، ماموریت تازهای به شپرد میدهند که همان هم از شیوۀ تکراری لول دیزاین بازی پیروی میکند. با این وجود برخی از نکاتی که این بازی در طراحی مراحل به کار برده نسبت به زمان انتشار خود، واقعاً جذاب و فوقالعادهاند که از آن ها میتوان به وجود چند راه مختلف برای پشت سرگذاشتن یک مأموریت ثابت اشاره کرد، هرچند این رویه به مرور قسمت به قسمت کمرنگ و کمرنگتر میشود.
در یکی از مراحل Mass Effect 1، محیطی وجود دارد که برای عبور از آن و وارد شدن به محیط بعدی میتوانید از رئیس آن منطقه اخاذی کنید که اجازۀ خروج را به شما بدهد و یا میتوانید با یکی از دشمنان او که در طبقۀ بالا پرسه میزند توافق کنید و در ازای کشتن اشخاصی، او کارت ورود را به شما بدهد و چند راه دیگر هم برای همین کار وجود دارد که برای عنوانی متعلق به سال 2007 واقعاً تحسینآمیز است. علاوه بر آن میتوانید هر یک از مامویتها را که خواستید زودتر تجربه کنید و هیچ اجباری به انجام وظایف محول شده به صورت خطی وجود ندارد که همین نکات ارزش تکرارپذیری و جذابیت این مجموعه را بیشتر میکند.
کلیت داستان بازی اول به شدت برای مخاطب نو و تازه است وگستردگی آن که چندین قمر و سیارۀ مختلف را شامل میشود که مخاطب باید برای انجام مراحل با سفینه بین آنها سفر کند که در کنار روایت حماسی و تاثیرگذار آن، شخصیت پردازی خوب و توجه به تمام ابعاد سیاسی و نظامی کهکشان (مثل راضی کردن شورا) و غافلگیری های داستانی متعدد در کنار امکان انتخابهای اثرگذار فراوان در طول داستان و تاثیرگذاری آن ها بر پایان بندی بازی، این عنوان را تبدیل به تجربهای فراموش ناشدنی میکند.
کلیت قسمت دوم تا حدود زیادی از پیش مشخص شده و ساده است و خبری از غافلگیریهای پر تعداد و انتخابات دیالوگ های نفسگیر و اثرگذار نسخه اول در آن نیست، اما در عوض در زمینۀ شخصیت پردازی، چندین و چند شخصیت کاریزماتیک و جذاب را معرفی و با توجه به اهداف و خصوصیات اخلاقی خاص هر کدام، به خوبی به آنها میپردازد و صحنه را برای قسمت بعد آماده میکند. داستان بخش پایانی این سه گانه هم گرچه به خوبی بازی اول نیست ولی حسن ختام خوبی به حساب میآید و به خوبی خطوط داستانی و کاراکترهای متعدد کل مجموعه را به خوبی به سرانجام میرساند. البته به برخی کاراکترها در این میان کم لطفی میشود ولی انتخابها در این نسخه مهم تر از همیشه و دیالوگ ها جذابترند و با وجود داشتن کشش لازم، متاسفانه تا حدودی پلات کلی داستان این نسخه تکراری و اهداف برخی کاراکتر ها قابل حدس میشود و همین از جذابیت آن میکاهد. در کل اما داستان این سه گانه به اندارهای گسترده، جذاب و درگیرکننده است که بازیکن، و به خصوص طرفداران عناوین اپرای فضایی، را تا دهها ساعت درگیر خود کند.
مجموعۀ Mass Effect Legendary Edition در زمینۀ موسیقی و صداگذاری در حد قابل قبولی عمل میکند و ایفای تمامی شخصیتهای اصلی و فرعی به لطف استفاده از بازیگران و مدلهای حرفهای برای چهره پردازی و صداگذاری، در بهترین سطح ممکن قرار دارد. صداگذاری اسلحهها و حرکت سفینهها در فضا و ... نسبت به سال انتشار بازی واقعاً عالی و بسیار طبیعی کار شده است.
موسیقی متن با اینکه به خصوص در نسخههای اول و دوم به علت تعداد قطعات کم پس از مدتی تکراری میشود ولی به خوبی در تمامی لحظات هیجان انگیز مبارزه و یا در هنگام تصمیم گیریهای سخت به خوبی در افزایش انتقال احساسات به بازیکن، موثر واقع میشوند. موسیقی منوی بازی و موسیقی انتهایی هم که اصولا باید حسی حماسی و فضایی داشته باشد کاملا مناسب طراحی شدهاند، حتی در هنگام گشت و گذار در نقشۀ «نورماندی» و بررسی سیارات مختلف نیز موسیقی آرامش بخش و زیبایی پخش میشود که حس اکتشاف را بر میانگیزد، اما در مورد Mass Effect 3 شرایط کمی فرق میکند، چون آهنگسازی چند قطعه از آلبوم این عنوان بر عهدۀ Clint Mansell گذاشته شده که به واسطۀ همکاری در فیلمهای Darren Arronofsky، اسم و رسمی برای خود به دست آورده و همین مسئله به خوبی باعث شده که موسیقی این نسخه به مراتب تاثیرگذارتر از دو قسمت قبلی باشد و چند قطعۀ انتهایی آن و یا قطعاتی که در کابوس های شپرد پخش میشوند، واقعا زیبا و شنیدنی از کار در بیایند.
گرافیک این کالکشن بازسازی شده گرچه در حد عناوین نسل نهمی و یا حتی عناوین انتهایی نسل هشتم نیست ولی پیشرفتهای زیادی را در مواردی مثل فیزیک اشیا، پوششهای محیطی و نورپردازی شاهد هستیم که باعث میشود این تریلوژی کیفیت لازم را برای راضی نگه داشتن بازیکنانی که برای اولین بار به آن میروند را داشته باشد، البته نقصهایی به خصوص در زمینهی چهره پردازی و انیمیشن حرکات کاراکتر ها به خصوص در قسمت اول دارد که به در قسمتهای بعدی بهبود مییابند.
نورپردازی ها و طراحی محیط سیارههای مختلف با در نظر گرفتن زمان اولیۀ انتشار عناوین، شگفت انگیز و چشم نواز است و رزولوشن 4کی در کنار پشتیبانی ازجلوههای بصری مختلف، گرافیک بازی را زیباتر از قبل کرده اما نکتهای که مرا بیش از همه شگفت زده کرد طراحی فوق العاده بزرگ و گستردۀ محیطهاست. از سفینۀ نورماندی گرفته که خود شامل چندین طبقۀ مختلف میشود که هر کدام گروهی از خدمه را در خود جای داده تا طراحی دهها سیاره در هر یک از منظومههای بازی که هر کدام خود شامل چند محیط ریزتر میشود. ساخت این جهان بزرگ و گسترده که در خصوص نژادهای در حال زندگی در آن هم صدق میکند، همان نکتهای است که Mass Effect را تبدیل به اثری شگفت انگیز کرده بود و بعد از گذشت این همه سال هنوز هم فوق العاده به نظر میرسد.
البته علاوه بر گستردگی، بایوویر جزئیات بسیار زیادی را نیز در هر یک از این محیط ها جای داده که همین دیدن سیتادل یا نورماندی را برای هر بازیکنی واجب میکند، تنوع محیطی بسیار بالاست و هر یک از این محیطها نیز با دقت ساخته و پرداخته شدهاند، طراحی لباسها و اسلحهها و به خصوص طراحی گونههای مختلف فضایی از توریان ها گرفته تا کروگان ها به خوبی هر چه تمام تر صورت گرفته و تک تک این موجودات فضایی طراحی بصری منصر به فردی دارند. بازی از منظر هنری ستودنی و از نظر فنی بی عیب و نقص است و من در طول تجربۀ حدود 60ساعته به کوچکترین باگ، لگ، افت فریم، لودینگ طولانی یا هیچ مورد آزار دهندهای برخورد نکردم که مخل تجربۀ بازی باشد.
قبل از اینکه به طور رسمی شروع به بررسی گیم پلی کنیم، ابتدا لازم میدانم که چند نکتۀ مهم را ذکر کنم؛ مکانیکها و سیستمهای مختلف این مجموعه با وجود اینکه چندین سال از عرضۀ اولیه آنها میگذرد و با وجود خشکی مختصر و انیمیشنهای ضعیف (که این مورد هم به مرور در هر قسمت بهتر و بهتر میشود) به قدری نو و کار آمد به نظر میرسند که به سختی میتوان متوجه شد که این عناوین متعلق به 10 سال پیش هستند، که نشان میدهد طراحان بایوور چقدر در زمان خود از دیگر سازندهها جلوتر بودهاند، این نکته از موارد سادهای چون رابط کاربری شروع و به موارد پیچیدهتری چون سیستم کاورگیری و مکالمات ختم میشود.
البته این سری در طول سالیان، تغییرات مختلفی را تجربه کرده که اغلب نیز به هرچه بهتر و کاملتر شدن گیمپلی آن انجامیدند، از این جمله میتوان به نقشۀ بازی اشاره کرد که رفته رفته واضح تر و کارآمد تر میشود یا برای مثال در عنوان نخست ماشینی وجود داشت که میتوانستیم با آن فواصل میان دو محیط را طی کنیم که به علت گیم پلی نه چندان جذاب آن، از نسخههای بعدی حذف شد ولی همین ماشین نیز نکات مثبتی داشت. از موارد مهم دیگر، هم تیمیها و اهمیت توجه به تواناییهای آنهاست، به طوری که در بازی اول در یکی از مراحل مجبور شدم کل راه رفته را تا نورماندی برگردم و پس از تعویض اعضای تیم دوباره به نقطۀ پیشین برگردم، زیرا تیم قبلی که فاقد تواناییهای فنی لازم بود و همین مورد باعث شده بود در باز کردن یکی از در ها ناتوان بمانم.
این مورد باعث میشد همواره در انتخاب شخصیت های همراه به تواناییهای آنها توجه کنیم، ولی در عنوان بعدی این مورد حذف شد و این انتخاب مهم به یک انتخاب کاملاً سلیقهای تنزل یافت و این سیستم جای خود را به مکانیزم هک داد که همین هک کردنهای ساده نیز از نسخۀ سوم حذف شدند و با توجه به سادهتر شدن تدریجی این مجموعه، میتوان نتیجه گرفت که بایویر به کلی دست به سادهتر کردن نسخه به نسخۀ این مجموعه زده است.
اما گیم پلی اصلی Mass Effect از دو بخش مبارزات و سیستم گفتگوی دیالوگ محور بازی تشکیل شده، البته موارد دیگری همچون پازل های کم تعداد و یا سفر به سیارات مختلف با استفاده از نورماندی و برای انجام ماموریت های مختلف نیز در بازی حضور دارند ولی یا نقش به مراتب کمرنگ تری دارند و یا آن قدر مهم نیستند که مورد اشاره قرار بگیرند. گان پلی بازی اول تا حدود زیادی خشک و انیمیشن مبارزه با دشمنان مصنوعی است که هر دوی این مشکلها در دو قسمت بعد رفع میشوند تا اینکه در Mass Efect 3 به جایی میرسیم که یک گان پلی کامل با تنوع سلاحهای خوب، قابلیت پرش، کاورگیری، جاخالی و نبرد با سلاح سردی که در بازوی شپرد تعبیه شده را شاهد هستیم.
سیستم گفتگوی بازی تقریبا از نسخه اول تا سوم ثابت است و تغییری نمیکند، البته میزان تاثیر گفتگو در روند داستان در عناوین اول و سوم به مراتب بیشتر از قسمت دوم است، در هر سه نسخه فعالیت های جانبی جذابی مثل گشت و گذار در سیارههای پرتعداد جهان Mass Effect امکانپذیر است. لباس ها و آیتم های پرتعدادی در سراسر بازی در دسترس است و امکان خرید و فروش نیز در طول بازی وجود دارد.
در انتها باید گفت که اگر تمام نسخه های این سه گانه را تجربه کردهاید، تجربۀ دوبارۀ این عنوان ضروری نیست مگر اینکه قصد تجدید دیدار با فرمانده شپرد را داشته باشید ولی اگر قبلاً این تریلوژی را تجربه نکردهاید و قصد انجام این کار را دارید، این بهترین فرصت است چون قرار است با یکی از گستردهترین و جذاب ترین ماجراجوییهای عمرتان همراه شوید. پکیج Mass Effect Legendary Edition گرافیک خوب به همراه موسیقی وصداگذاری سطح بالایی دارد، همچنین داستانی به یادماندنی و حماسی را در قالب یک گیم پلی جذاب روایت میکند که هر در نسخه بهتر از قسمتهای قبلی میشود. در کل شاید این عنوان در حد و اندازههای یک عنوان کاملاً نسل هشتمی ظاهر نشود ولی کار تیم سازنده به قدری خوب بوده که پس از چندین سال، هنوز هم با کشیدن دستی به سر و روی این الماس، دوباره بدرخشد.
نظرات