بگذارید از معنای اسم بازی شروع کنم. کابوس های کوچک؟ یا کابوس های کوچک برای بچه های کوچک؟ چرا باید چنین اسمی بروی یک بازی بگذارند؟
آیا سازندگان بازی دلیلی برای این اسم گذاری داشته اند؟
پاسخ ما بله است! با ما همراه باشید تا به بررسی بازی Little Nightmares بپردازیم.
همه ی ما در زندگی خود بارها و بارها کابوس دیده ایم. کابوس یک خواب ناراحت کننده و وحشت آفرین است. کابوس ها تنها رویاهای شبانه ای هستند که آرزو دارید زودتر از شر آنها خلاص شوید! بر خلاف باقی رویاهای شیرین که دلمان می خواهد برای همیشه خواب بمانیم! و این یک نکته مثبت برای کابوس است.
چراکه باعث می شود شما قدردان زندگی حاضرتان باشید و بدانید که ممکن بود در شرایط بدتری زندگی کنید!
چرا کابوس میبینیم؟
کابوس های شبانه معمولا ریشه در جریان زندگی دارند. اگر شخصی مشکلی مثل ترس از قضاوت دیگران دارد ممکن است در خواب خود را در برابر دیگران عریان ببیند. یا شخصی که مدام خواب سقوط از ارتفاع می بیند، ممکن است مربوط به مشکل عدم کنترل باشد و مثال هایی از این دست. اما این ها مشکلات برزگسالان است. کودکان چرا باید کابوس ببینند؟
کودکان به دلیل ضعیفتر بودن و توانایی های محدودتری که دارند، بروی محیط اطراف و جریان زندگی خود کنترل کمتری دارند و همین کنترل کمتر باعث می شود تا از مواردی که خارج ازعهده آن هاست بیشتر بترسند. مثل یک هیولای زیر تخت خواب. کودک به دلیل آنکه توانایی حفاظت از خودش را ندارد بیشتر از یک هیولا می ترسد و به همین دلیل کابوس می بیند. دلیل دیگر کابوس دیدن کودکان موارد خشونت آمیز هستند. کودکان به دلیل قلب پاکی که دارند، طاقت دیدن صحنه هایی ساده اما خشن و پرتنش مانند ذبح حیوانات و یا قطعه قطعه کردن گوشت آن ها را ندارند و ممکن است خود را بجای حیوانات بیچاره قرار دهند و با آن ها همدردی کنند. موردی که در طول بازی نیز شاهد آن هستیم.
کفش های انباشته شده و هیولای زیر آن ها که یکی از کابوس های هر کودکی است!
در اغلب کابوس ها شما نمی دانید از کجا آمده اید و چطور به آن محیط وارد شده اید و حتی ممکن است سرنوشتتان را هم ندانید و هیچگاه نفهمید پایان کابوس تان چه می شود. این نکته درمورد بازی نیز صادق است.
بازی با یک کابوس شبانه شروع می شود. شما در حال دیدن زنی غریب هستید که چهره اش قابل تشخیص نیست و بعد به یکباره دختر قصه ی ما در ناکجا آباد بیدار می شود. مثل اغلب کابوس ها نمی دانید از کجا آمده اید و دختر بچه ی ما نیز چیزی نمی داند. در طول بازی نیز داستان خاصی وجود ندارد و بیشتر هدف
بازی بروی فرار از کابوس ها تمرکز دارد. البته عدم وجود یک داستان خاص باعث شده تا بازی به هدف خودش نزدیک تر شود و آن حس کابوس را به شما منتقل کند.پس از نظر حیث داستانی نباید انتظاری از بازی داشته باشید.
اما در مورد گیم پلی بازی Little nightmares چه می توان گفت؟
از همان لحظه ی آغازین بازی بزرگترین نقطع ضعف بازی آشکار می شود. وقتی سعی می کنید در محیط بازی را بروید با کنترل بسیار سخت و خشکی مواجه می شوید که می تواند مایه ی عذاب شما باشد. این کنترل سخت و جهت گیری های ناصحیح باعث شده تا گیم پلی بازی به هیچ وجه روان نباشد و شما گاهی برای
رد کردن یک مرحله بار و بار ها به تکرار آن می پردازید. ای کاش سازندگان بازی کمی بیشتر روی سیستم کنترل آن کار می کردند تا نتیجه یک بازی روان تر و بهینه تر باشد.
دیگر مورد منفی بازی در مورد هوش مصنوعی آن است که شدیدن ضعیف کار شده است.گاهی دشمنان شما را می بینند که کجا پنهان شده اید اما نمی توانند شما را پیدا کنند و از جست و جو دست بر می دارند!
اما از موارد منفی بگذریم، بازی نقاط قوتی هم دارد. تعامل با محیط و اجزای آن یکی از نقاط قوت بازی است. شما تقریبا با هر ایتم و شخصیتی در طول بازی تعامل دارید و از ویژگی های محیط برای حل معما ها استفاده خواهید کرد. از خاموش کردن کنتور برق گرفته تا ساختن یک سوسیس با چرخ گوشت!
شما در محیط بازی می توانید تقریبا هر چیزی را جابجا کنید! حتی یک دستمال توالت یا یک دمپایی!
در طول بازی شما می توانید اجسام مختلف را جابجا کنید و یا پرتاب کنید.می توانید از اشیا و در و دیوار بالا بروید.همچنین یک فندک در اختیار شما قرار داده شده است تا در محیط های تاریک ازآن برای روشنایی استفاده کنید. این نکات کلید حل معما ها هستند.
معما های بازی در سطح خوبی قرار دارند و پیچیده نیستند. این معما ها همراه هیجان و استرس هستند و تکراری نمی شوند.
هسته اصلی بازی برپایه ی مخفی کاری و تعقیب و گریز است و مبارزه و درگیری در آن وجود ندارد. گاهی دو عنصر تعقیب و گریز و حل معما با هم ترکیب شده و بازی را به شدت چالش برانگیز می کنند.
شما باید ازدست هر کسی که در بازی می بینید فرار کنید.حتی یک آشپز
شخصیت اصلی بازی به خوبی طراحی شده است و حس زنده بودن وی در طول بازی به شما القا می شود و با او همراه می شوید.
بازی 6 چپتر دارد و در اوایل هر چپتر دختر بچه ی ما گرسنه اش می شود و دل درد می گیرد و شما باید برایش غذا پیدا کنید! در ابتدا با یک تکه نان، سپس با یکه تکه گوشت خام و بعد با یک موش و به همین ترتیب ... شکم خود را سیر می کنید.
شخصیت سیکس در حال خوردن یک موش از درماندگی و گرسنگی است.
احتمالا این سیر غذایی نشان از تغییر خلق و خوی شخصیت اصلی بازی دارد و روح پاک وی در روند بازی از لطافت و پاکی خارج می شود و به سمت پلیدی و تاریکی می رود.
در طول بازی متوجه می شویم شخصیت six تنها کودک آنجا نیست و کودکان دیگری هم در آنجا حضور دارند. اما جلوتر می فهمیم که این کودکان در واقع طعمه و غذای بزرگسالان هستند و نگهبانان با نگهداری و غذا دادن به کودکان، آن ها را تبدیل به غذای های چرب و خوشمزه می کنند و از آن ها انواع اقسام غذا ها مانند سوسیس و استیک و ... درست می کنند.
در طول بازی ما کودکان دیگری در خوابگاه، غذاخوری و زندان مشاهده می کنیم.
احتمالا این موارد با همان ترس کودکان از خشونت بر می گردد.همانطور که در ابتدای نقد و بررسی اشاره کردم، کودکان با حیوانات کشته شده حس همذات پنداری دارند و خود را به جای آن ها فرض می کنند. صحنه های آشپز خانه که با خشونت و تاریکی خاصی همراه هستند گواهی بر این فرضیه هستند که کودکان از
محیط اشپزخانه می ترسند.چون گوشت و خون حیوانات کشته شده درآن جا قرار دارد و خشونت می تواند بروی ذهن و روان کودکان تاثیر گذار باشد و آن ها خود را جای حیوانات کشته شده فرض می کنند که در حال خورده شدن هستند!
همچنین جثه ی کوچک او در مقایسه با دیگر شخصیت ها نشانی از عدم توانایی کودک با مقابله با عوامل تهدید زای محیط است و این عامل ترس کودک است.همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردم کودکان توان مقابله با مشکلاتی که ازعهده آن ها خارج است را ندارند و این منجر به ترس آن ها از عوامل تهدید زاست.این جثه ی کوچک six، نماد ناتوانی و ضعف است.
در بازی ایده های دیگری هم مانند افکار نهیلیستی یا پوچ گرایی وجود دارد. در ادامه می توانید دو نمونه از این نشانه ها را مشاهد کنید:
نردبانی که به هیچ کجا راه ندارد
نردبانی که به جایی ختم نمی شود! براحتی از کنار این تصاویر نگذرید! نردبان ها معمولا نشان رشد و ترقی درزندگی هستند. اما دیدن نردبانی که به جایی ختم نمی شود و در واقع به هیچ رسیده است نمادی از پوچ گرایی است. یعنی این همه تلاش برای ترقی و رشد نتیجه ای ندارد و قرار نیست شما را به جایی برسانند.
این فضاسازی ها از نقاط قوت بازی هستند
دیگر نماد بازی طناب های دار و خودکشی است.در طول بازی مکرراً با این موارد مواجه خواهید شد. خودکشی از نتایج پوچ گرایی است.
دیدیم که بازی بر خلاف ظاهر ساده اش از مضامین فلسفی و خشونت زیاد بهره می گیرد و به هیچ وجه مناسب گروه های سنی پایین نیست.
در مورد گرافیک بازی چه می توان گفت؟
عالی! جلوه های بصری و طراحی محیط ها واقعن زیبا چشم نواز هستند و به خوبی با حس ترس و وحشت هم خوانی دارند. رنگ های سرد و خاکستری بیشترین رنگ های به کار رفته در بازی هستند.
بافت ها و جزییات محیط به خوبی فضای ترس آور و تنش زا را به نمایش می گذارند
رنگ زرد لباس دختر در این دنیای خاکستری نشان از تضاد آشکار آن ها دارد.دختر بچه ای شاد و پر انرژی در دنیای بی روح که باید هرچه زودتر از شر آن خلاص شود. در کل گرافیک هنری بازی بی نهایت زیباست و در زمینه گرافیک فنی، مشکلی از نظر فریم ریت و باگ وجود ندارد. نور پردازی و سایه زنی نیز به بهترین شکل ممکن انجام شده و کاملا مناسب یک بازی دو بعدی است و هیچ کمبودی در این زمینه وجود ندارد.
اما در زمینه ی موسیقی بازی به شدت کم کاری شده است!
شما به جز در مراحل حساس تعقیب و گریز هیچ موسیقی در زمینه نمی شنوید و این سکوت بیشتر از آنکه در راستای هدف بازی باشد، به آن ضربه زده است و بازی را بی روح کرده است و همین امرسبب می شود تا گاهی حوصله تان سر برود!
اما بازی به خوبی صداگذاری شده است و شما می توانید ریز ترین صدا ها از جمله صدای راه رفتن روی یک کف چوبی و یا جابجا کردن اشیا بروی کابینت را بشنوید. به نوعی صداگذاری زیبای بازی تا حدی نقص عدم وجود موسیقی زمینه را رفع کرده است.
در پایان باید بگویم که بازی Little Nightmares یک اثر موفق است.با وجود آنکه مشکلاتی در گیم پلی و موسیقی دارد، هنوز هم اثری لذت بخش است و تجربه ی آن به دوستدارن سبک پلتفرم پیشنهاد می شود.همچنین کسانی که عاشق فضا و ایده های متفاوت هستند و یا کسانی که به دنبال چند ساعت استرس و هیجان هستند، نباید این بازی را از دست بدهندب
نظرات (6)