اودیسهی لذتبخش نینتندویی | بررسی بازی Super Mario Odyssey (سوپر ماریو اودیسه)
این اتفاق برای من زیاد تکرار میشود، این که میبینم نینتندو کنسول جدید معرفی میکند، یک مشت ماریو و زلدا و ماریو کارت و ربیدز و ایپیهای تکراری هم برایاش معرفی میکند، شاکی میشوم «که ای بابا نینتندو بسه دیگه! چقدر ماریو و زلدا؟ یه چیز جدید بده بهمون بازی کنیم!» بعد همان ماریو و زلداها را بازی میکنم و به این نتیجه میرسم که بهترین گیمهای دنیا بودهاند. در هنگام معرفی سوپر ماریو اودیسه هم دقیقا همین حس را داشتم و ۳-۴ ساعت بعد از شروع کردناش داشتم با خودم میگفتم «غلط کردم نینتندو! از همین ماریوها بساز بده بهمون بازی کنیم چیز دیگهای نمیخوایم!»
سوپر ماریو اودیسه، بازیای با پنجاه کاراکتر اصلی!
این که چه پایپلاینی هست که بازیسازهای نینتندو در آن قرار میگیرند و بینهایت ایدهی خلاقانه و جذاب از تویاش بیرون میآید و از آن بینهایت ایده حدود ۲۰۰-۳۰۰ تایاش را سوا میکنند و میگذارند در یک بازی ماریو و دست ملت میدهند کاملا بر من پوشیده است. حتا حدس هم نمیتوانم بزنم که چطور این اتفاق میافتد. اما موقع بازی کردن سوپر ماریو اودیسه واقعا به این نتیجه رسیدم که با روشهای عادی چنین چیزی امکان ندارد، قطعا پای علفی، گلی، اسیدی چیزی درمیان است. این که یک کلاه بدهی دست ماریو که به هر جک و جانوری بزند وارد جلدش میشود و آن را کنترل میکند به خودی خود ایدهی عجیبی نیست. وقتی عجیب میشود که بازی وادارتان میکند در جلد غیرعادیترین موجودات تاریخ ویدیو گیم بروید. از کرمهایی که بدنشان کش میآید و آزادانه در هوا میچرخند بگیر تا مواد مذاب جهشی، انسانهایی که به طور عجیبی شبیه انسان هستند (نه مثل ماریو با ابعاد کاریکاتوری) و حتا یک تیرکس با ظاهری کاملا ترسناک و رئال! کلا ترکیب کاراکترهای رئال با کاراکترهای فانتزی عادی دنیای ماریو خودش به تنهایی بنگی هست چه برسد به این که بتوانید جایتان را هم با آنها عوض کنید.
هدف در کل بازی پیدا کردن این power moon هاست که در هر گوشه و کنار ممکن است پنهان شده باشند
ایدهی کلی بازی همین است، شما میتوانید به دلخواه وارد بدن جانورهای مختلف دنیای ماریو بشوید و آنها را کنترل کنید. هر کدام از این جانورها مکانیکهای بسیار خاص و بامزهای را با خودشان به همراه میآورند. بعد لول دیزاینرهای بازی با هر کدام از این جانورها چنان مراحل خلاقانه و جالبی برایتان طراحی کردهاند که دهها بار هم بازیشان کنید باز هم تکراری نمیشوند. در واقع بازی از شما میخواهد که دهها بار هر مرحله را بازی کنید چون اگر بیفتید روی دور power moon جمع کردن هیچ چیزی نمیتواند جلویتان را بگیرد جز تمام شدن شارژ دستههای نینتندو سوییچ.
میتوانید در جلد دشمنها وارد بشوید و با آنها بازی کنید! امکان کنترل کردن دور از ذهنترین کاراکترهای دنیا در این بازی وجود دارد.
در هر مرحله یکی دو عدد جانور برای کنترل کردن وجود دارد. اینقدر کنترل هر کدام از این کاراکترها خاص و متفاوت است که واقعا میشود هر کدام از آنها را برداشت و کرد کاراکتر اصلی یک بازی و برایشان یک عالمه مرحله طراحی کرد. بیشتر لذت بازی مواقعی است که شما وارد جلد دشمنهای کلاسیک سوپر ماریو میشوید. از گومباهای معروف بگیر تا همر بروها (همان جانورهایی که چکش پرت میکنند) تا موشکهای سیاه تا ماهیها و حتا گدازههای آتش که در مراحل مبارزه با بوزر میدیدید! میتوانید وارد جلد تک تک این دشمنها بشوید و حرکت کردن در دنیای سوپرماریو را از دید آنها تجربه کنید، که واقعا هم تجربهی عجیبی است! مثلا وقتی وارد جلد موشکهای سیاه میشوید میتوانید با قدرت در هوا پرواز کنید و دیوارها را بترکانید و خودتان را به جاهایی برسانید که در حالت عادی نمیشود رفت.
ماریو اودیسه از بسیاری جهات یادآور ماریو ۶۴ افسانهای نینتندو است. خود سازندهها هم این موضوع را میدانستهاند و اگر وسط بازی یکهو گرافیک شبیه نسخه نینتندو ۶۴ شد اصلا تعجب نکنید.
ماریویی که زلدا شد
روند بازی سوپر ماریو اودیسه کاملا با بازیهای قبلی ماریو متفاوت است. در واقع خیلی دوست دارم بگویم که ماریو اودیسه خیلی زلدا شده! نگاه جدیدی که نینتندو به بازیهای open world در آخرین زلدا داشت کاملا در سوپر ماریو اودیسه هم هست و از بسیاری جهات هر دو بازی مشابه هم هستند. دیگر از مراحل خطی ماریویی و یک نقشه که در آن به ترتیب مراحل را انتخاب میکردید خبری نیست. کلا ساختار مرحلهای ماریو کاملا تبدیل به یک ساختار open world شده است. در بازی ۱۴ دنیا وجود دارد که هر کدام شامل یک نقشهی بسیار بزرگ است. وقتی وارد مرحله میشوید معمولا یکی دو هدف خاص دارید و بعد از آن بازی شما را به حال خود رها میکند تا آزادانه در گوشه و کنار نقشه بچرخید و برای خودتان power moon پیدا کنید. گرفتن این power moon ها هم هر کدام یک معماست و قلق خاص خودش را دارد. در بازی ۹۹۹ عدد از این power moonها هست و بدون اغراق برای گرفتن حداقل ۶۰۰ تایشان باید معما حل کنید.
در بازی ۱۴ دنیا وجود دارد به اضافهی دو سه تا دنیای مخفی که اتفاقا چالشهای اصلی بازی آنجا هستند!
درست همانند زلدا باید در نقشه بچرخید و هر جایی به نظرتان چیز مشکوکی آمد سعی کنید رازش را کشف کنید. در بیابان ناگهان چهار عدد کاکتوس کنار هم میبینید؟ قطعا کاسهای زیر نیمکاسه هست! یک گلدان خالی گوشهای از مرحله افتاده؟ حتما باید از جایی چیزی پیدا کنید در آن بکارید تا ببینید چه میشود. وسط یک برکهی آب یک برگ سبز تک و تنها هست؟ آنقدر باید در مرحله بگردید تا بفهمید کاربرد آن برگ چیست.
معمولا اولین تجربهی آدم با عظمت سوپر ماریو اودیسه در مرحلهی سوم یعنی صحرا رخ میدهد. بازی ناگهان شما را از دو مرحلهی قبلی که کاملا خطی بودند میاندازد وسط یک نقشهی بسیار بسیار بزرگ و بعد میگوید power moon پیدا کن. خودت را میکشی و همهی سوراخ سنبهها را میچرخی و همهی راهمخفیها را پیدا میکنی و با اعتماد به نفس کامل با خودت میگویی «دیگه قاعدتا بیشتر power moonها رو گرفتم دیگه!» و بعد لیست را نگاه میکنی و میبینی نه تنها بیشترشان را نگرفتهای بلکه در بهترین حالت یک پنجم رازهای آن مرحله را کشف کردهای و کاملا افسرده میشوی.
درجهی افسردگی وقتی شدیدتر میشود که به مراحل قبلی که مثلا خطی بودند برمیگردی و میبینی در همان مراحل کوچک آنقدر راه مخفی جلوی چشمهایت پنهان شده بودند که انگار نه انگار که آن مرحلهها را قبلا بازی کردهای!
خوشبختانه بعد از این که باس هر دنیا را شکست دادید بازی به شما راهنمای پیدا کردن power moonهای آن دنیا را میفروشد. بدبختی اینجاست که حتا وقتی بازی در نقشه برای شما علامت زده که برو فلان جا یک power moon هست، میروی آنجا و دو ساعت دور خودت میچرخی باز هم نمیفهمی باید چکار کنی. وقتی هم بالاخره راهحل را پیدا میکنی به زیرکی سازندههای بازی درود میفرستی.
واقعا طراحی مراحل سوپر ماریو اودیسه مثل معجزه است.
ماریو، هر روز بنگیتر از دیروز!
همانطور که گفتم سراسر سوپر ماریو اودیسه فوران ایده و خلاقیت است. هر کدام از رازهای بازی شما را غافلگیر میکنند و هر چه جلوتر میروید متوجه میشوید بیشتر و بیشتر در دام خلاقیت بیش از حد سازندهها افتادهاید. یکی از این ابزارهای غافلگیری ایدهی تغییر بازی از سهبعدی به دوبعدی است. البته باز هم تاکید میکنم که خود این ایده اصلا جدید نیست. اینکه مثلا کاراکتر شما از دنیای سهبعدی به یک دیوار بچسبد و مراحل دوبعدی بازی کند قبلا در بازیهای دیگر بوده و به خصوص در زلدا A Link Between Worlds در 3DS به اوج رسیده. اما در ماریو اودیسه سازندههای بازی دست روی نقطه ضعف طرفداران گذاشتهاند که چیزی نیست جز نوستالژی!
مراحل دوبعدی در عجیبترین جاهای بازی هستند مثلا کف اقیانوس و زیر آب
دارید یک مرحلهی سهبعدی ماریو ۶۴ ای بازی میکنید که یک لولهی سبز میبینید واردش میشوید ناگهان ماریو تبدیل به یک کاراکتر پیکسلی ۸ بیتی میشود با مراحل و موانعی که انگار مستقیم از توی دل میکرو درآمدهاند. حتا موسیقی بازی هم در لحظه تبدیل به موسیقی چیپتیون میشود. بعد همینطور که در بازی پیش میروید این ایده عجیبتر و عجیبتر میشود. مثلا در مرحلهی کنار ساحل شما باید در کف اقیانوس دوبعدی بازی کنید، در دنیای ساموراییها در پردههای یک نقاشی سنتی ژاپنی بازی میکنید، در مرحلهی ماه کلا داخل ادیتور یک گیم انجین بازی میکنید! این آخری آنقدر ایدهاش بنگی و دور از ذهن بود که شخصا بعد از دیدن آن مرحله تا دو سه روز کلا بازی کردن را ترک کردم و احساس کردم دنیای گیم دیگر چیز جدیدی برای عرضه کردن به من نخواهد داشت.
اوج این ادای دین به بازیهای نوستالژیک ماریو در مرحلهی Metro Kingdom رخ میدهد که در آن روی نمای ساختمانها و برجهای یک شهر مشابه نیویورک بازی میکنید و وسط کار ناگهان میبینید در حال دانکی کونگ بازی کردن هستید. واقعا دوست دارم زنگ بزنم از سازندههای بازی و راجع به جنسی که قبل از طراحی این مرحلهها استفاده میکنند تا این ایدهها به نظرشان بیاید سوال کنم!
اشتباه نکنید این دارک سولز نیست سوپر ماریو اودیسه است! بازیای که مرز هر گونه خلاقیت و ایدهپردازی مرسوم را شکسته و در تک تک ثانیههای بازی غافلگیرتان میکند
سوپر ماریو اودیسه، سلطان بازیهای پلتفرمر
سوپر ماریو اودیسه را حتما باید بازی کنید. هیچ منتقدی در هیچ نوشتهای نمیتواند حتا گوشهای از خلاقیت و زیبایی این بازی را به درستی منتقل کند. سراغ ویدیو نگاه کردن هم نروید که لذت بازی را به کل برایتان خراب میکند. تنها راه این که بفهمید با چه شاهکاری طرف هستید این است که سوییچ گیر بیاورید و ماریو بازی کنید. اگر از من میپرسید هزینهی خریدن یک کنسول جدید فقط و فقط برای بازی کردن همین ماریو کاملا ارزشاش را دارد. به ظاهر شاد و خوشحال و مراحل بامزهی اودیسه نگاه نکنید این بازی برای گیمرهای هاردکور چالشهایی دارد که سوپر میت بوی و کاپهد را رو سفید میکند. مخصوصا مرحلهی فراموش نشدنی Darker Side که وقتی بعد از دهها بار مردن بالاخره تماماش کردید از شدت خوشحالی مو به تنتان سیخ میشود.
حیف است که گیمر باشی و سوپر ماریو اودیسه را بازی نکنی. امیدوارم برای بازی کردن ماریوی بعد لازم نباشد تا کنسول بعدی نینتندو صبر کنیم.
نظرات (4)