The Last of Us Part 2 یکی از عناوینی است که گیمرهای زیادی چشم به انتشار آن دوختهاند. البته این خبر عجیبی نیست چرا که The Last of Us Part 2، یکی از موردانتظارترین عناوین این نسل به شمار میرود. این بازی دنبالهای بر یکی از بزرگترین عناوین تاریخ بازیسازی است و توسط استودیویی در حال توسعه است که تا به حال نقصی در کارشان ندیدهایم؛ حال چطور ممکن است برای انشار چنین عنوانی، لحظهشماری نکرد؟
با توجه به این حجم از اشتیاق برای انتشار بازی، بدون شک هر یک از ما در ذهن خود تمایل داریم که ورژن خاص خود را از The Last of Us Part 2 ببینیم؛ کارهایی که دوست داریم در بازی انجام دهیم، کارهایی که تمایلی به انجامشان نداریم و محتویاتی که میخواهیم بهبود یا تغییر پیدا کنند. در این مقاله در مورد نسخه ایدهآلی که از The Last of Us Part 2 در ذهن خود سراغ داریم، صحبت خواهیم کرد؛ پس با ما همراه باشید.
لطفاً توجه داشته باشید که متن پیش رو، حاوی اسپویلهای از بازی The Last of Us و بسته الحاقی آن، Left Behind است.
فلشبکها
در بازی The Last of Us شاهد بودیم که بعد از آن شروع طوفانی، بازی ما را به حوادث بیست سال بعد از شیوع ویروس میبرد. این کار دو مزیت بزرگ داشت: به لطف این حرکت ناتی داگ، ما در بازی به جای سر و کله زدن با شخصیتهایی که در حال تقلا کردن با واقعیتهای جدید پیرامون خود هستند (موضوعی که به اندازه کافی در بازیها و فیلمهای آخرالزمانی دیگر دیدهایم)، با شخصیتهایی بازمانده و سرسخت روبرو هستیم که بلدند چطور در این جهان بیرحم، گلیم خود را از آب بیرون بکشند. مزیت دوم آن این بود که ناتی داگ با این کار، فضایی را برای خود ایجاد کرد تا شکاف بوجود آمده را با پیشزمینهها و فلشبکهایی در مورد این شخصیتها و روابطی که با یکدیگر داشتند پر کند. واضح است که The Last of Us Part 2 نیز از این پیش داستانها استفاده خواهد کرد (بویژه که حالا نیز با یک پرش زمانی 5 ساله در بازی روبرو هستیم) و امیدواریم که این موضوع از طریق فلش بکها انجام شود؛ حداقل بخشی از آن. به عنوان مثال، تجربه فلشبکهایی از سالهای اولیه شیوع ویروس، نه تنها به ریتم بازی تنوع میبخشد، بلکه به ما نشان میدهد که شخصیتهای بازی چه سختیهایی را پشت سر گذاشتهاند و شرایط بوجودآمده چگونه آنها را تغییر داده است. از طرفی فلش بکها راه خوبی برای ملاقات دوباره با شخصیتهایی است که دیگر نمیتوانیم آنها را ببینیم؛ به عنوان مثال Tess...
RILEY
شخصیت رایلی ممکن است یکی از چهرههای اصلی بازی The Last of Us نباشد اما با عرضه بسته الحاقی Left Behind، نقش حیاتی او در داستان بازی بیشتر مشخص شد. او بخشی جداییناپذیر از گذشته الی و رشد شخصیت او به عنوان یک کاراکتر است. اگر چه رایلی را خیلی بر روی صفحه نمایش مانیتورهایمان ندیدیم، با این وجود او در بین طرفداران Left Behind محبوبیت خود را دارد. به همین دلیل امیدواریم در The Last of Us Part 2 دوباره او را بینیم و یا حداقل در موردش بشنویم. فلش بکهایی که به آن اشاره کردیم، راهی فوقالعاده برای حضور دوباره رایلی بر روی صفحه نمایش است و حتی اگر این موضوع نیز اتفاق نیفتد، ناتی داگ میتواند از شباهتهای این شخصیت با دینا و رابطهای که هر دوی آنها با الی داشتهاند، به نحو مطلوبی استفاده کند.
مادر الی
در The Last of Us تنها اشاره مختصری به مادر الی شد و قطعا داستانی در خور توجه در مورد او وجود دارد که ناتی داگ بخواهد با ما در میان بگذارد. تئوریهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد او نقشی حیاتی در The Last of Us Part 2 ایفا خواهد کرد. این موضوع با توجه به این که او مرده است، مشخص نیست که چطور عملی شود. حتی اگر شاهد حضور او در بازی نباشیم و او مرده باشد (که به احتمال زیاد همینطور است)، در هر حال امیدواریم که ناتی داگ پیش داستانهای بیشتری در مورد او بازگو کند. هر چه نباشد این شخصیت بر روی قوس داستانی الی، تاثیر به سزایی دارد.
Bill
شخصیت Bill در The Last of Us تنها به مدت یک ساعت و یا کمی بیشتر (حداکثر دو ساعت) حضور داشت ولی مطمئناً در همین مدت کوتاه نیز تاثیر خود را بر روی ما گذاشت. بیل که به عنوان شخصیتی قوی داستانپردازی شده و به نمایش درآمده، کاراکتری است که بسیاری از طرفداران Last of Us واقعاً امیدوارند در آینده دوباره او را ملاقات کنند. بسیاری از ما میخواهیم که او را بیشتر بشناسیم و از گذشتهای که با جوئل دارد سر در بیاوریم (به عنوان مثال سوالی که برایمان پیش آمده این است که چرا بیل تا این حد به جوئل مدیون است؟) البته با توجه به این که داستان The Last of Us Part 2، بیشتر به شخصیت الی میپردازد، تصور حضور بیل در بازی شاید کمی دور از انتظار باشد، با این وجود امیدواریم که ناتی داگ بتواند به نحوی او را در داستان بازی جای دهد؛ البته تا جایی که این کار اجباری به نظر نرسد.
جوئل
صحبت در مورد داستان بازی کافی است؛ بیایید کمی از گیمپلی حرف بزنیم. یکی از موضوعات مهم این است که در نقش کدام شخصیت بازی خواهیم کرد. بله البته که الی شخصیت اصلی قابل بازی است که جای جوئل در نسخه اول را گرفته است؛ اما آیا به راستی نمیتوانیم در نقش جوئل بازی کنیم، حتی برای مدتی کوتاه؟ خب قطعاً جواب ما به این سوال خیر است. نه تنها بازی در نقش شخصیت جوئل، به نحوی که برای شخصیت الی در نسخه اول The Last of Us شاهد بودیم فوقالعاده است بلکه این موضوع طرفداران The Last of Us را نیز بسیار خوشحال خواهد کرد. حتی شاید در یکی از فلش بکهایی که از آن صحبت کردیم، بتوانیم دوباره در نقش جوئل بازی کنیم.
مبارزات تن به تن بهتر
مبارزات در The Last of Us همیشه آشفته و کثیف بود که این موضوع کاملاً با دنیایی که ناتی داگ توسط این بازیها به تصویر میکشد، به طرز بینقصی در تقارن است. اگر چه گانپلی، بخش اصلی مبارزات را شامل میشود، با این وجود مبارزات تن به تن نیز به همان اندازه اهمیت دارند بنابراین امیدواریم که این بخش از گیمپلی نیز در نسخه دوم بازی بهبودهای بیشتری به خود ببیند. تاکنون تائید شده است که یک دکمه اختصاصی برای جاخالی دادن در The Last of Us Part 2 وجود خواهد داشت؛ بنابراین تقریبا مطمئن شدهایم که بهبودهای زیادی در این بخش حاصل خواهد شد. از طرفی میدانیم که ناتی داگ در سری Uncharted، بخش مبارزات بازی را به طور پیوسته بهبود میداد و امیدواریم که آنها همین الگو و روند را برای The Last of Us نیز دنبال کنند.
معماهای بهتر
در واقع این بخش از بازی در The Last of Us، در بهترین حالت قابل تحمل و در بدترین حالت، به شدت حوصلهسر بر بود. در اغلب اوقات، معماهای بازی در فعالیتهای خستهکنندهای مانند جستجوی الوارها، هل دادن جعبهها و یا کمک به الی برای عبور از میان اجساد شناور خلاصه میشد. اگر تنها یک بخش در بازی The Last of Us وجود داشته که احتیاج شدیدی به بهبود و اصلاح داشته باشد، بخش معماهای بازی است و امیدواریم در The Last of Us Part 2 شاهد این بهبودها باشیم. معماها احتیاج به طراحی بهتری دارند؛ به نحوی که بازیباز را واقعاً وادار به فکر کردن کنند نه این که در فعالیتهایی تکراری و خستهکننده که در بازی اول شاهد بودیم خلاصه شوند.
تمرکز بیشتر بر روی المانهای بقا
یکی از نقاط قوت The Last of Us، به چالش کشیدن بازیبازان با کمبود منابع، مهمات محدود و دشمنان خطرناک بود. جستجوی موشکافانه محیط برای پیدا کردن ضایعاتی که برای ساخت آیتمهای حیاتی موردنیاز بودند و همچنین دقت و خساستی که در شلیک مهمات کمی که در اختیار داشتیم به خرج میدادیم، چالش لذتبخشی را در پی داشتند. در The Last of Us Part 2 ناتی داگ بایستی به این موضوع بیشتر پر و بال بدهد. تاکید بیشتر بر روی مکانیزمهای بقا و تبدیل کردن جستجو در محیط به بخشی حیاتی از حلقه گیمپلی بازی، این حس را در ما ایجاد میکند که مدام در یک قدمی شکست قرار داریم و هدف غایی ژانر وحشت نیز ایجاد همین حس و حال در هنگام تجربه بازی است. اگر ناتی داگ توانسته در نسخه اول بازی، چنین حس و حالی در ما ایجاد کند، تصور کنید در نسخه دوم چه کارهایی که از دستش برنمیآید. همین موارد است که انتظار برای عرضه بازی را بیش از پیش دشوار میکند.
نظرات