چند سال پیش، تیم یوبیسافت به امید جذب مخاطبین بیشتر و ارائه یک تجربه عامه پسندتر، دست به ساخت عنوان Odyssey زد و فرنچایز Assassins Creed را وارد مسیر جدیدی کرد. اگرچه اینکار باعث شد اودیسه توجه قشر زیادی از گیمرها را به خود جلب کند، اما نتوانست موفقیت آنچنانی برای یوبیسافت رقم بزند. حال تیم سازنده تلاش کرده تا با بر طرف ساختن ایرادهای اودیسه و اضافه کردن المانهای جدید به Valhalla، یک تجریه عالی و حتی بهتر را به بازیکنان ارائه دهد. سوالی که پیش میآید این است که آیا در این امر موفق ظاهر شدهاند؟ جواب کوتاه، نه است. متاسفانه والهالا نیز از فرمول تکراری بسیاری از عناوین جهان باز یوبیسافت پیروی میکند و مشکلات همان عناوین را در خود دارد. البته این به این معنی نیست که ساخته جدید یوبیسافت مونتریال یک شکست محسوب میشود؛ بالعکس، والهالا با وجود تمام مشکلات و فاصله زیادی که با ریشههای فرنچایز دارد، یکی از بهترین بازیهای یوبیسافت در نسل هشتم(و همچنین نهم) به حساب میآید. در واقع دوازدهمین نسخه از سری اساسینز کرید، میتواند هم برای طرفداران قدیمی سری و هم برای دیگر بازیکنان، تجربهای با ارزش و دوست داشتنی باشد؛ نادیده گرفتن مشکلات بازی کار آسانی نیست، اما مبارزات عمیق و هیجان انگیز، روایت داستانی جذاب و شخصیتهای منحصر به فرد و حتی جلوههای بصری عالی آن، همواره به شما انگیزه بیشتری برای سپری کردن وقت خود در دنیای بازی میدهند.
ماجرای بازی در سال 873 میلادی، چندین سال پس از حمله رگنار وایکینگ(پروتاگونیست سریال Vikings) به انگلیس آغاز میشود. شما در نقش Eivor(ایور) هستید؛ دختر یا پسری(به انتخاب شما بستگی دارد) که به همراه خانواده و قبیله خود در قسمتی از کشور نروژ زندگی میکند. در ابتدای بازی، زمانی که ایور یک نوجوان است، قبیله او به شکل بسیار کلیشهای مورد حمله قرار گرفته و پدر و مادرش کشته میشوند. تنها کسانی که از این ماجرا جان سالم به در میبرند، ایور و برادر ناتنی او یعنی Sigurd(سیگرد) هستند. بعد از چندین سال، ایور و سیگرد هنوز هم قاتل پدر و مادر خود را از یاد نبرده و تمام دغدغه آنها انتقام گرفتن است. اما زمانی که بالاخره به خواستهشان میرسند و قاتل والدین خود یعنی Kjotve(واقعا نمیدانم تلفظش چگونه است!) را به درک واصل میکنند، متوجه مشکلات بزرگتری میشوند؛ جنگ، ازدحام جمعیت و کمبود منابع در نروژ باعث میشود ایور و سیگرد تصمیم بگیرند به همراه قبیله خود(Raven Clan) به سمت انگلستان آنگلوساکسونی(Anglo-Saxon England) حرکت کرده و خانه جدیدی برای خود پیدا کنند.
اوایل کار، داستان اصلی چندان نمیتواند توجه شما را به خود جلب کند؛ چرا که از همان ابتدا کمی کلیشهای به نظر رسیده و میتوان حدس زد که در آینده نه چندان دور چه حوادثی رخ خواهد داد. اما خیلی زود، تمام جنبههای داستانی روی متفاوتی از خود نشان میدهند. و دلیل آن، نحوه به تصویر کشیدن شخصیتها و نقششان در داستان بازی است. در واقع نقطه قوت نویسندگی والهلا داستان آن نیست، زیرا نمونه آن را بارها در فیلمها و بازیها دیدهاید. آنچه بیشتر خودنمایی میکند، شخصیت پردازی بسیار خوب بازی است که نظرتان را نسبت به داستان تغییر داده و شما را تا آخرین لحظه کنجکاو نگه میدارد. هر کدام از شخصیتهایی که یکی پس از دیگری ملاقات میکنید، داستان و بک گراند جذاب خود را دارند و هر چه به انتهای داستانشان نزدیک میشوید، بیشتر شما را با انتخابها و رفتارهای غیره منتظره غافلگیر میکنند. تماشای تعامل ایور با این شخصیتها و نحوه تاثیر گذاری ایور روی آنها(و بالعکس، نحوه تاثیر گذاری آنها روی ایور)، علاوه بر اینکه لذت بخش است، کمک میکند تا تغییر شخصیتی و رشد ذهنی ایور در طول بازی، منطقیتر به نظر برسد. همین تغییر شخصیتی، باعث بوجود آمدن اولویتهای جدید برای ایور و تنشهای بیشتر بین او و سیگرد میشود که کاملا قابل درک است.
منظور از رشد ذهنی این است که هرچه در داستان پیش میروید، دید ایور نسبت به شخصیتها و اتفاقات اطرافش تغییر میکند. بنابراین، شما هم دیگر او را به چشم وایکینگی رام نشدنی نگاه نخواهید کرد. این تغییرات شخصیتی در کنار صدا پیشگی خوب، ایور را به شخصیتی قابل باور تبدیل کرده که ارتباط بر قرار کردن با او کار چندان دشواری نیست. ناگفته نماند که صدا و لحن صحبت کردن ورژن مونث ایور، جذابیت عجیبی دارد!
https://bazimag.com/index.php?id=13299&option=com_k2&view=item#sigFreeIdec34008c51
سیستم مبارزات والهالا، که ترکیبی از سیستمهای مبارزات گاد او وار، دارک سولز و یا حتی اینکویزیشن است، در ابتدای کار بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر میرسد، اما به مرور زمان عمق و لذت بسیاری پیدا میکند. مهمترین مشخصههایی که مبارزاتی عمیق و تاکتیکال را به وجود میآورند و اجازه نمیدهند همه چیز با "باتن مشینگ" خاتمه یابد، اسلحههای متفاوتی که در اختیار دارید، مهارتها و قابلیتهای Passive و Active که به مرور زمان به دست میآورید، دشمنان متنوع و آزادی عملی است که بازی در لحظه لحظه هر نبرد به شما میدهد. تبر، شمشیر، سپر، پتک، نیزه، گرز، هر کدام حملات Light و Heavy خاص خود را داشته و هر کدام به شکل متفاوتی به شما کمک میکنند تا دشمنان مختلف را از سر راه بردارید. علاوه بر این دو نوع حمله، یک Special Attack نیز برای هر اسلحه وجود دارد که در Stun کردن دشمنان بسیار موثر است، اما مقدار زیادی از استامینا شما را مصرف میکند؛ پس باید دقت زیادی در استفاده از آن به خرج دهید، زیرا نداشتن استامینا کافی، مانع از جاخالی دادن و استفاده از حملات Heavy میشود. برخلاف اودیسه، در والهالا میتوانید در دست چپ و راست شخصیت اصلی، اسلحههای دلخواه خود را قرار دهید و با استفاده از دهها ترکیب مختلف در مبارزات، حرکات متفاوت را لینک کرده و انواع و اقسام کمبوها را به وجود بیاورید. نمونهای از این ترکیبها، سپر با شمشیر، شمشیر با تبر، نیزه با گرز، گرز با سپر و یا حتی سپر با سپر هستند!
اما مهمتر از اسلحهها، قابلیتها هستند که یک المان استراتژیکی به مبارزات اضافه میکنند؛ قابلیتها چیزهایی مانند کمک گرفتن از یک گرگ در حین نبرد، استفاده از تیرهای انفجاری برای کمان، برداشتن دشمنان و پرت کردن آنها مانند یک وایکینگ واقعی، فرود آمدن روی سر آنها با شمشیر و خیلی چیزهای دیگر هستند. هرگاه احساس کردید از پس دشمنان سرسخت و درشت هیکل بر نمیآیید، استفاده از این قابلیتها میتواند کار شما را راحتتر کند. همانند اودیسه، استفاده از هر قابلیت یک نوار آدرنالین را خالی میکند؛ اما هر نوار به مرور زمان از طریق کریتیکال هیت، ضربات عادی و یک Counter به موقع، دوباره پر میشود. صحبت از Counter شد، باید بگویم که یک Counter به موقع(گاهی هم یک Critical Hit)، دشمنان را وارد حالت Finisher کرده و بعد با فشار دادن آنالوگ سمت راست، میتوانید یک فینیشر بسیار زیبا را مشاهده کنید. گرفتن یک کریتیکال هیت موفق با کمان و سپس انجام دادن یک فینیشر با همان کمان، حرکتی است که در طول بازی هیچوقت تکراری نخواهد شد.
تمام ویژگیهای ذکر شده باعث میشوند تک تک مبارزات بازی سرشار از لحظات منحصر به فرد و هیجان انگیز باشند که دیدشان، لبخندی روی لبان شما خواهد نشاند. چه در حال تجربه نبردهای حماسی در مراحل اصلی بازی هستید، چه خارج از خط داستانی در حال غارت کردن کمپهای دشمنان، مبارزات آزادی عمل بالایی دارند؛ و این آزادی عمل مسلما از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که نصف بیشتر مراحل ساختاری تکراری دارند.
در کنار این ویژگیهای، جزئیات کوچک و جلوههای بصری زیبا هم در افزایش هیجان و لذت مبارزات نقش مهمی دارند؛ انیمیشنهای بسیار خوب، تخریب پذیری برخی از اشیاء محیط، افکتهای صوتی عالی(صدای برخورد اسلحهها و داد و بیداد یاران خودی، دشمنان و خود ایور) و حتی Camera Work ( نحوه حرکت دوربین) هنگام استفاده از قابلیتها، همه از نمونه جزئیاتی هستند که زیبایی کار را افزایش میدهند.
Stealth بازی بخاطر قابلیتهای پرکاربردش، همان انعطاف پذیری مبارزات پر سر و صدا را دارد؛ اگرچه مخفیانه کار کردن نیازمند دقت و حوصله بیشتری است و نمیتوان فقط با پیدا کردن محل دشمنان، به راحتی از کنارشان عبور کرد. بخاطر هوش مصنوعی بیش از حد زرنگ دشمنان، نمیتوانید یک مرحله را کاملا از طریق مخفی کاری به اتمام برسانید؛ اما امکانش هست که با چند دقیقه مخفی کاری، تعداد دشمنان را کاهش داده و کار خود را در مبارزات عادی راحتتر کنید. ناگفته نماند که بسیاری از قابلیتهای قدیمی سری(مانند پنهان شدن میان مردم عادی و استفاده از آنها برای پرت کردن حواس دشمنان) در بازی قرار داده شده است؛ اگرچه به ندرت پیش میآید در موقعیتی مناسب برای استفاده از آنها قرار بگیرید.
جای تاسف دارد که اکسپلوریشن والهالا، نمیتواند همانند مبارزات آن، جذابیت خود را تا آخرین لحظه حفظ کند. تا اواسط بازی، اکسپلوریشن میتواند به دلیل جلوههای بصری زیبا واقعا لذت بخش باشد. گرافیک فنی و هنری والهالا حتی روی کنسولهای نسل هشتم هم به اندازه کافی رضایت بخش بوده و این را میتوان به راحتی در دنیای آن مشاهده کرد. نقشه بازی که از حکومتهای مختلف انگلستان آنگلوساکسونی(نورثامبریا، آنگلیای شرقی، مرسیا و ...) و همچنین بخشی از نروژ تشکیل شده، محیطهای متنوعی را شامل میشود که همه به لطف نورپردازی و افکتهای تصویری چشم نواز، بسیار خیره کننده هستند؛ جنگلهای انبوه، دشتهای وسیع، درههای سرسبز و کوهستانهای برفی زیبا؛ البته علاوه بر طبیعت چشم نواز، شهرهای بزرگ و دهکدههای کوچکی در اقصی نقاط نقشه وجود دارند که به خوبی بدبختیهای مردم جنگ زده انگلستان و شادیهای کوچک آنها را به تصویر میکشند. از این رو، گشت و گذار در میحطهای بازی چه با پای پیاده، چه سوار بر اسب و چه با قایق بزرگی که در اختیار دارید، میتواند برای مدت کوتاهی سرگرم کننده باشد.
https://bazimag.com/index.php?id=13299&option=com_k2&view=item#sigFreeIda6aec16b0c
اما این زیباییهای ظاهری نه تنها تاثیر زیادی روی گیم پلی نمیگذارند بلکه به پویا و زندهتر شدن دنیای بازی هم کمک چندانی نمیکنند. تنها انگیزه درست و حسابی شما برای اکسپلوریشن، پیدا کردن Artifact، Mystery و Wealthها خواهد بود. آرتیفکتها معمولا کالیکتبلهای مختلف هستند، میستریها مراحل فرعی بوده و Wealth هم منابع مختلفی هستند که با حل کردن پازلهای محیطی(مانند پازلهای فار کرای 5) به دست میآورید. این منابع، میتوانند متریالهای مورد نیاز برای ارتقا دادن آیتمها و یا حتی آیتمهایی از قبیل اسلحه و لباسهای جدید باشند. گاهی اوقات هم به آیتمهایی به نام Book of Knowledge بر می خورید که با جمع آوریشان، قابلیتهای بخش مبارزات برای شما آنلاک میشوند. همین منابع به تنهایی میتوانند انگیزه خوبی برای اکسپلوریشن باشند، چرا که پیدا کردن آنها به افزایش Power شما سرعت میبخشد(Power در بازی نقش Level را ایفا میکند).
انجام دادن هر کدام از میستریها معمولا بیشتر از 10 دقیقه به طول نمیانجامد؛ با این حال، تعدادی از آنها داستانهای کوچک جذابی را ارائه میکنند که ارزش تجربه کردن را دارند. نه فقط بخاطر کارکترهای جالبی که ممکن است ملاقات کنید، بلکه بخاطر استراحت کوتاهی که بین تمام خون و خونریزی داستان اصلی بازی ایجاد میکنند. اما با وجود تمام این میستریها(و دیگر مواردی که گفته شد)، اکثر اوقات ترجیح میدادم به جای گشت و گذار در محیط بازی، برای رفتن از نقطه A به نقطه B از Fast Travel استفاده کنم تا سریعتر به نبرد بعدی رسیده و قابلیتها و اسلحههای جدیدم را امتحان کنم، از این جهت که میدانستم بجز میستری، ولث و آرتیفکتها، چیز دیگری داخل نقشه برای پیدا کردن وجود ندارد؛ مخصوصا بخاطر اینکه با انجام Synchronization، مکان تمام رمز و رازها و منابع یک قسمت از نقشه مشخص میشود. علاوه بر آن، المانهای پارکور با وجود سادگی و لذتی که دارند، نمیتوانند کیفیت اکسپلوریشن را از آنچه که هست بیشتر کنند. برخلاف فار کرای 5 که دنیایی وسیع و مملو از فعالیتهای کوچک و بزرگ لذت بخش داشت و مهمتر اینکه اجازه میداد با کنجکاوی خود به اسکپلوریشن بپردازید، والهالا از نظر محتوا، تنوع و وسعت زیادی ندارد و اکسپلوریشن آن بر اساس یک روش پیش پا افتاده انجام میشود.
هر وقت که از جنگها، خونریزی و اکسپلوریشن نه چندان جالب بازی خسته شدید، میتوانید به محل زندگی ایور یعنی Ravensthorpe برگشته و زمانی را با خانواده او سپری کنید. کمپ شما در ابتدای کار، فقط از یک Longhouse و تعدادی خانه کوچک تشکیل شده؛ اما با گذشت زمان و پیدا کردن دوستان جدید، بزرگتر خواهد شد. البته ساختن مغازهها و خانههای بیشتر، فقط از طریق منابعی که با Raid یا غارت کمپهای دشمنان به دست میآید امکان پذیر است. هر کدام از این مغازهها خدمات متفاوتی را ارائه میدهند که همه فواید خاص خود را دارند؛ شخصی سازی Longboat، تقویت کردن زره و اسلحهها، خرید و فروش و یا انتخاب مدل مو و خالکوبی جدید، تعدادی از همین خدمات هستند. در کنار این خدمات و دیگر مینی گیمها (مثلا ماهی گیری یا Challengeهای متفاوت)، ماموریتهای جانبی نیز در کمپ وجود دارند که اکثرا به کمک به اعضای خانوادهتان مربوط میشوند؛ این ماموریتها علاوه بر پاداشهای کوچکی که به دنبال دارند، به شما کمک میکنند تا بیشتر با شخصیتهایی که در کنارشان زندگی میکنید، آشنا شوید.
تمام مواردی که از آنها صحبت شد، مبارزات، اکسپلوریشن، روایت داستانی، جلوههای بصری، همه به یک مکمل خوب احتیاج دارند و این مکمل چیزی نیست جز موسیقیهای گوش نواز جسپر کید و سارا شکنر که به خوبی با تم کلی بازی همخوانی دارند. چه موسیقیهای ملایمی که موقع گشت و گذار در محیطهای بازی پخش میشوند، چه موسیقیهای پر سر و صدایی که هنگام نبرد با دشمنان پخش میشوند، همه برازنده داستانها و افسانههای اسکاندیناوی بوده و شما را بیشتر در دنیای والهالا غرق میکنند.
مشکل دیگری که اجازه نمیدهد والهالا از حداکثر پتانسیل خود استفاده کند، باگها و ایرادهای فنی است؛ در کنار لودینگهای نسبتا طولانی که روی نسخه PS4 بازی وجود دارند، افت فریم زیادی در محیطهای شلوغ و نبردهای پر هرج و مرج رخ میدهد که کمی آزار دهنده هستند؛ علاوه بر آن، در طول تجربه بازی چندین بار به باگهای عجیب و غریبی برخوردم که نادیده گرفتنشان واقعا کار سختی بود. ممکن است وضعیت بازی از لحاظ فنی روی کنسولهای نسل بعد بهینهتر باشد، اما روی کنسولهای نسل هشتم هنوز جای کار دارد.
Assassins Creed Valhalla تقریبا هیچ نوآوری یا ایده اورجینالی ندارد؛ در عوض، تلاش میکند تا با ترکیب المانهای تعدادی از مشهورترین عناوین Action-Adventure نسل هشتم، تجربهای متفاوت را برای بازیکنان رقم بزند. به عبارت دیگر، یوبیسافت مونتریال برای ساخت دوازدهمین نسخه سری اساسینز کرید نیز ریسک زیادی نکرده و فرمول همیشگی عناوین جهان باز خود را به کار گرفته است. اما این چیزی از ارزش بازی کم نمیکند؛ والهالا با وجود تمام مشکلات و فاصله زیادی که با ریشههای فرنچایز دارد، هم برای طرفداران قدیمی سری و هم برای دیگر بازیکنان، تجربهای با ارزش و دوست داشتنی خواهد بود. اینکه یک نگاه کلی به بازی بیاندازید و با خود فکر کنید که یک بازی تکراری با سیستمهای ساده پیش روی شما قرار دارد، قابل درک است. اما اگر به آن فرصت دهید و ساعات ابتداییاش را پشت سر بگذارید، متوجه خواهید شد که بازی عملکرد بسیار بهتری نسبت به دو نسخه قبلی این فرنچایز دارد. مبارزات عمیق و هیجان انگیز، شخصیت پردازی بسیار خوب، جلوههای بصری عالی و موسیقیهای زیبا، Valhalla را به یکی از بهترین ساختههای یوبیسافت در نسل هشتم تبدیل کردهاند.
«بازی Assassin's Creed Valhalla توسط ناشر برای نقد و بررسی در اختیار بازیمگ گذاشته شده است»
نظرات