سری Assassin’s Creed همیشه بین داستانسرایی دقیق و ارائه آزادی عمل برای بازیکنان در نوسان بوده است، اما بسیاری از طرفداران معتقدند که نسخههای Assassin’s Creed 2 و Assassin’s Creed 3 همچنان بهترین روایت را در کل سری ارائه دادهاند.
یکی از ماندگارترین لحظات در کل فرنچایز در Assassin’s Creed 3 رخ میدهد؛ جایی که بازیکن تا مدتی تصور میکند شخصیت هیثم کنوی یک اساسین است، اما در یک پیچش داستانی غافلگیرکننده، مشخص میشود که او در واقع رهبر تمپلارها است. این رویکرد، نقطه اوج داستاننویسی این سری بود و نشان داد که مرز میان اساسینها و تمپلارها همیشه به وضوح "خوب" و "بد" نیست.
در حالی که نسخههای جدیدتر سری مانند Assassin’s Creed Odyssey و Valhalla از نظر وسعت دنیای بازی و محتوا گسترش یافتهاند، بسیاری معتقدند که عمق داستان و پرداخت شخصیتها در آنها کاهش یافته است. در گذشته، Assassin’s Creed از طریق شخصیتهایی مانند اتزیو آئودیتوره و هیثم کنوی داستانهای عمیق و چندلایهای روایت میکرد، در حالی که نسخههای مدرن بیشتر بر مکانیکهای نقشآفرینی، درختهای گفتگو و مأموریتهای جانبی تأکید دارند.
به نظر میرسد که تمرکز بر دنیای بزرگ و انتخابهای بازیکن، باعث شده کیفیت نویسندگی دچار افت شود و شخصیتها عمق گذشته را نداشته باشند. این در حالی است که نسخههای نسل قبلی، بهویژه Assassin’s Creed 2 و Assassin’s Creed 3، موفق شدند ترکیب متعادلی از گیمپلی، داستان و شخصیتپردازی را ارائه دهند که هنوز هم به عنوان بهترین نمونههای این سری شناخته میشوند.
نظرات