ققنوس خشم | نقد و بررسی بازی DarkSiders III | دارک سایدرز 3
اگر بخواهیم نگاهی کلی به سری Darksiders داشته باشیم، باید آن را مجموعهای با سطح کیفی نسبتاً خوب و هستهای متشکل از تکههای مختلف دانست که بدون هیچ تلاش عجیبوغریب و یا تبلیغات گستردهای، به نامی بسیار محبوب در میان بازیکنان مختلف تبدیل شد. سهگانهی موفقی که تا دقیقاً قبل از ساختهشدن قسمت سوم آن، بر لبهی پرتگاه فراموشی ایستاد و با این حال، توانست به سلامت به عرصه باز گردد. قسمت سوم این مجموعه را میتوان ققنوسی دانست که از میان خاکسترهای THQ بلند شده و بار دیگر، قصد همراه کردنمان با داستان سوارکاران آخرالزمان را دارد.
در Darksiders 3 داستان سومین سوارکار آخرالزمانی یعنی Fury (خشم) روایت میشود؛ سوارکاری که از سه برادر خود بسیار قدرتمندتر است و طبق گفتهی سازندگان، غیرقابلپیشبینیترین آنها هم محسوب میشود. خشم خواهری خودخواه و مغرور است که برای ثابت کردن قدرتش و بازگرداندن تعادل، قرار است پا بر روی زمین آخرالزمانی بگذارد. با بازیمگ، در آخرالزمانی به سبک سوارکار سوم همراه باشید.
نقطهی آغاز بازی برای تمامی کسانی که با دو نسخهی قبلی این سری آشنایی داشتهاند بسیار آشناست. خشم در پیشگاه Charred Council حاضر میشود و برادرش یعنی War (جنگ) را تحت زنجیرهای شورا مییابد. برخلاف Death (مرگ) که در طول داستان خود برای آزادی برادرش تلاش میکرد، خشم تنها با پوزخند و سخنانی نیشدار به استقبال برادرش میرود و در این میان متوجه میشویم که کینهی دیرینهای میان این برادر و خواهر وجود دارد. با وجود چنین شرایطی، خشم بههیچوجه قرار نیست در حق برادرش لطفی کند و ماجرای او، داستانی کاملاً شخصی است. متأسفانه بااینکه داستان بازی از آن روند همیشگی دو قسمت قبلی و داستان پیوستهی آنها خارج شده است، نتوانسته از این امتیاز به خوبی استفاده کند و به داستانی معمولی و کاملاً ضعیفتر از دو قسمت قبلی خود، روی آورده است. همهچیز در این خلاصه میشود که خشم قرار است به زمین برود تا با مبارزه با هفت گناه کبیره، آنها را نابود کند و تعادل را به دنیا بازگرداند. حتی اگر به شدت بر روی این موضوع تأکید کنیم که سازندگان سری Darksiders همواره در پی این بودهاند تا بر روی گیم پلی تمرکز کنند و داستان چندان برای آنها اهمیتی نداشته، بازهم میتوانیم داستان دو قسمت قبلی را تا حدودی قابلقبول و دارای کشش کافی برای همراه کردن بازیکنان بدانیم؛ درحالیکه در Darksiders 3، نهتنها این داستان نمیتواند شما را با خود همراه کند؛ بلکه بیشتر باعث شده تا کل ماجراهای بازی زیر سؤال برود و گاهی اوقات در وجود لزوم برای ساختهشدن قسمت سوم این سری شک کنم. این روند زجرآور تا بخشهای انتهایی همراه بازی است و تنها هنگامیکه به انتهای داستان Darksiders 3 نزدیک میشویم، میتوانیم شاهد بهتر شدن داستان بازی باشیم.
در کنار داستان بی در و پیکر و کاملاً سادهی بازی، حتی نمیتوانیم از یک روایت منسجم و قابلفهم بهره ببریم. اتفاقات بازی بههیچوجه با ترتیب قابلدرکی اتفاق نمیافتند. کل فاصلهی باس فایتهای اصلی تقریباً تنها با مبارزهی میان Fury و دشمنان عادی پر میشود و هیچ اتفاقی در بازی وجود ندارد که بخواهیم آن را به داستان اصلی مربوط کنیم. این که در طول بازی با چند شخصیت برخورد کنید، بستگی به میزان کنجکاوی شما برای گشت و گذار در محیط دارد ولی همان چند شخصیت اصلی حاضر در بازی هم فقط و فقط نقش مکانیکی دارند و حتی هنگامیکه با دیگر سوارکاران برخورد میکنیم، امکان ندارد که باور کنیم قبلاً چنین اشخاصی شخصیتهای اصلی دو بازی دیگر بودهاند! خلاصه اینکه بازی در بخش داستان پر شده است از پسرفت و نقطهضعفهای غیرقابلبخشش که بسیاری از آنها حتی در قسمتهای قبلی هم وجود نداشتهاند! درهرحال همگی میدانیم که هیچکس برای تجربهی یک بازی با داستانی جذاب، به سراغ سری دارک سایدرز نمیرود؛ اما خب، چنین بیمحتوایی و ضعف شدیدی هم بههیچوجه قابلقبول نیست و سازندگان نمیتوانند بهانهای برای پوشاندن کمکاری خود در بخش داستانی بازی داشته باشند.
بگذارید به اصلیترین بخش بازی برسیم: گیم پلی! راستش خود من که این اواخر دلم به شدت برای یک بازی هکاند اسلش کلاسیک و God of War مانند تنگ شده بود و این روزها بهقدری به این سبک بیتوجهی شده است که رسماً هیچ کاری جز انتظار کشیدن برای یک بازی خوب با المانهای هکاند اسلش نداشتم. از همین جهت بسیار خوشحالم که توانستم Darksiders 3 را تجربه کنم. این عنوان دقیقاً یک بازی هکاند اسلش کلاسیک است که با المانهای نقشآفرینی سری Dark Souls ترکیب شده و نتیجه، یک بازی سخت اما دلچسب است که میتواند برای مدتی بسیار طولانی، پاسخگوی نیاز شما به بازیهای هکاند اسلش باشد. نکتهی جالبتر اینجاست که این بازی بههیچوجه المانهای این سبک را بهطور کامل در خود استفاده نکرده است. در Darksiders 3، نه میتوانید یک زنجیرهی طولانی از ضربات و combo های پشت سر هم داشته باشید و نه قرار است با گروههایی که بیشتر از شش یا هفت نفر از دشمنان را در خود دارند مبارزه کنید؛ بلکه قرار است در کنار زنجیرههای کوتاه ضربات، به طرز وحشتناک و پشت سر هم به حملات دشمنان جاخالی دهید و اگر بخت با شما یار باشد، بتوانید با یک ضد حملهی حسابی، یک ضربهی مرگبار را به آنها وارد کنید.
راستش مبارزات بازی آنقدر دیوانهوار هستند که نمیدانم باید از کجا شروع کنم! خشم چند نوع سلاح مختلف دارد که از آنها در مقابل تعداد بسیار زیاد و انواع مختلفی از دشمنان استفاده خواهد کرد. سلاح اصلی او یک زنجیر خاردار است که دوربردترین سلاح او در مبارزات نزدیک محسوب میشود. او با این سلاح قادر است تا هم مقابل و هم اطراف خود را بهطور کامل پوشش دهد و با سرعت نسبتاً زیادی، به دشمنان آسیب وارد کند. او همچنین میتواند با استفاده از این خارها و با انداختن آن به دور سطحهای میلهای مختلف، خود را در هوا تاب دهد و در ارتفاعات زیاد بهراحتی جابهجا شود. حال این را به کنار بگذارید و 4 سلاح دیگر را هم به همین خارها اضافه کنید که هریک توانایی خاصی دارند! پتکی که میتواند اشیاء اطراف خود را جمع کند و سرعت کم ولی قدرت بسیار زیادی دارد؛ نیزهای که قدرت رعد را به خشم ارزانی میدارد و به او این اجازه را میدهد تا با استفاده از انرژی برق، سرعت مبارزات شمشیری قسمت اول سری را تجربه کند و چند سلاح دیگر که ترجیح میدهم خودتان شاهد توانایی آنها باشید. اینکه این سلاحها چگونه به دست میآیند، بستگی به هالهی مورد استفادهی خشم دارند. خشم چهار هالهی مختلف (بهعلاوهی حالت عادی خودش که در کل پنج حالت مختلف را برای او خواهیم داشت) دارد که هریک علاوه بر اضافه کردن یک سلاح جدید به دستان خشم، سه قابلیت جدید را هم در اختیار او میگذارند: اولین قابلیت، توانایی حملهی خاصی است که برای هریک از سلاحهای فرعی موجود است؛ دوم، قابلیتی است که هنگام پرش خشم به او اضافه میشود (برای مثال هنگام فعال بودن هالهی آتش، خشم میتواند پرشهای بسیار بلندی را انجام دهد) و سوم، تغییر دادن اثر نوار خشم بر روی دشمنان است که هریک به نحوی، نحوهی خالی شدن نوار خشمِ خشم (!) را بهصورت اختصاصی عوض میکنند.
همانطور که اشاره شد، مبارزات بازی حالتی بسیار مشابه با سری Darksouls را به خود گرفتهاند. جاخالی دادن در بازی نقش بسیار بسیار پررنگی را ایفا میکند و پر شدن سلامتی خشم هم تنها به آیتمهایی بستگی دارد که فیوری تنها میتواند تعداد معدودی از آنها را با خود حمل کند. همین ویژگیها –که البته تعدادی از آنها بهعنوان مشخصههای این سری شناخته میشوند ولی تابهحال چنین چالشبرانگیز نبودهاند- احتمالاً باعث خواهند شد تا نظرات بازیکنان نسبت به بازی متفاوت باشد. هرچند که این تصمیم سازندگان برای افزایش چالشهای بازی کاملاً قابلقبول و توجیهپذیر است؛ چراکه این روزها، هکاند اسلش دیگر نمیتواند تنها در یکتنه دخل هزاران دشمن را بهصورت زنجیروار آوردن خلاصه شود و قرار دادن چنین چالشهایی در بازی، قطعاً میتواند باعث افزایش جدیت عناوین این سبک شود.
در طول بازی با چند شخصیت برخورد خواهید داشت که میتوانند در افزایش قدرتهای شخصیتتان و سلاحهای او، در ازای برخی منابع شما را در طول بازی یاری کنند. برای مثال شیطانی درون بازی وجود دارد که در ازای دریافت روحهایی که در مبارزه با دشمنان و یا در طول گشتوگذارتان در محیط به دست آوردهاید، میتواند سطح شخصیت شما را بالا ببرد و یا آیتمهای مختلفی مانند آیتمهای افزایش سلامتی و همچنین ارتقاءهایی برای سلاحهایتان به شما بفروشد. همچنین یک خالق هم در بازی وجود دارد که میتوانید با جمعکردن منابع مختلفی مانند نقره و اشیاء هنری، سطح سلاحهای خود و آیتمهای قابلنصب بر روی آنها را ارتقاء دهید و کارایی سلاحهایتان را بیشتر کنید. چند نکتهای که احتمالاً خودتان آنها را حدس زدهاید را هم بازگو میکنم: شما در Darksiders 3 برخلاف قسمت قبلی نمیتوانید سطح شخصیتتان را در طول مبارزات ارتقاء دهید و مجبور هستید که با خرج کردن روحهایی که به دست میآورید و یا آیتمهای مخصوصی که در محیط بازی پیدا میکنید به ارتقاء فیوری بپردازید. با هر ارتقاء سطح، شما یک امتیاز به دست میآورید که میتوانید آن را در یکی از بخشهای سلامتی، آسیب و مبارزهی مخفیانه خرج کنید که بدون شک هیچکدام نیازی به توضیح ندارند. نکتهی بعدی هم اینکه شما دیگر نمیتوانید سلاحهای مختلفی را از روی زمین پیدا کنید و آنها را با یکدیگر تعویض کنید و در طول بازی، فقط و فقط قابلیت استفاده از سلاحهای خود را خواهید داشت که بازهم فقط میتوانید میزان آسیب آنها را افزایش دهید.
همانطور که گفتم بازی به شدت سخت و چالشبرانگیز است و امکان ندارد که بتوانید بهراحتی آن را به اتمام برسانید. به همین جهت، سازندگان برای اینکه این سختی بازی در طول مردن و زنده شدنهای فیوری برای بازیکن کمتر شود، سازوکارهایی را در بازی تعبیه کردهاند که میخواهیم به آنها بپردازیم. اولین مورد، حالت آشوب یا همان Chaos Mode خودمان است که بدون توجه به مرگهای شخصیت اصلی و با کشتن دشمنان پر میشود که در نهایت میتوانید از این ویژگی برای حملاتی مرگبار استفاده کنید. ویژگی دوم، نوار خشم فیوری است که بسیار سریعتر از حالت آشوب پر میشود و با فعال کردن آن، میتوانید بر اساس هالهی انتخابی خود مقداری آسیب بیشتر به دشمنان وارد کنید. مورد بعدی که اتفاقاً میتواند باعث اذیت شدن بازیکنان هم شود، از دست رفتن میزان روحهایی است که Fury تا لحظهی مرگ جمع کرده و تنها با بازگشتن به محلی که در آن کشته شده است میتواند آنها را بازیابی کند. دور بودن چک پوینتهای بازی از یکدیگر هم عامل دیگری است که باعث میشود تا بازیکنان سختی بیشتری را پس از هر بار زنده شدن تجربه کنند؛ چراکه با هر بار مرگ، تمام دشمنانی که در طول مسیر کشته بودید هم به محل قبلی خود بازمیگردند و مجبور هستید در کنار آماده شدن برای غافلگیریهای جدید و کشنده، برای رد شدن از دشمنان قبلی هم فکری بکنید؛ حتی گاهی اوقات لحظاتی فرا میرسند که مجبور میشوید از کنار دهها هیولا عبور کنید تا در نهایت به چک پویتی که در نزدیکی شماست برسید و با خیال راحت کشته شوید.
به غیر از مبارزات، وجود معماهای محیطی هم از دیگر مواردی است که سختی بازی را صدچندان میکنند؛ البته برخلاف چالشهای موجود در مبارزات که به لذتبخشتر شدن بازی کمک میکنند، این معماها گاهی اوقات فقط باعث سردرگمی بازیکن میشوند و بدون حتی یک راهنمایی کوچک، او را رها میکنند تا بهتنهایی راه خود را پیدا کند. در اینکه این معماها جذاب هستند و سرگرمی جالبی در کنار بخش اکشن بازی محسوب میشوند حرفی نیست؛ اما بازی گاهی اوقات بدون هیچ نشانهی خاصی، راهحل سادهی یک معما را پیچیده میکند و انتظار دارد که شما بتوانید بدون هیچ کمک و راهنمایی اضافهای آن را حل کنید. همین موضوع باعث میشود که بازیکن پس از چندین بار تلاش بدون نتیجه، بدون اینکه بتواند راهحلی را برای معما پیدا کند از بازی خسته شده و در نهایت هم آن لذت چالشبرانگیز، به یک موضوع اذیت کننده تبدیل شود. جدای از سختی این معماها، شباهت خاصی میان آنها با معماهای سری God of War وجود دارد که البته بههیچعنوان کلون آنها نیستند و تنها این معماها را بهعنوان الگوی خود قرار دادهاند که همین موضوع یک حس آشنایی و در عین حال تازگی خاصی به این پازلها بخشیده است.
حالا تمام این موارد را در یک سو بگذارید و ویژگیهای مترویدونیای بازی را در سوی دیگر! قسمتهای مختلف دنیای بازی پر شدهاند از موانعی که هریک به قدرت خاصی برای باز شدن احتیاج دارند و باید با پیشروی در بازی و کسب قدرت مربوطه، به مکان موردنظرتان بازگردید و قفل آن محل را باز کنید. حالا امکان دارد که این مکان راهی برای رسیدن به یک بخش جدید از داستان باشد و یا تنها قسمتی برای به دست آوردن غنائم بیشتر (که البته در بیشتر موارد مورد دوم پیش روی شما خواهد بود). بهطورکلی، المانهای مترویدونیای بازی در اکثر موارد برای به دست آوردن منابع بیشتر در بازی قرارگرفتهاند و جز در معدود مواردی که در پشت این موانع میتوان موارد هیجانانگیز و یا راهحلی برای رسیدن به بخش بعدی بازی را یافت، بقیهی آنها چیز خاصی را در پشت خود پنهان نکردهاند و احتمالاً در نهایت تنها میتوانید به چند آیتم نایاب دست یابید. در کنار این، نقشهی بازی به قدری تو در تو و درهمتنیده است که گاهی اوقات تنها باید خود را وارد یکی از راههای پیشرو کنید و انتظار رسیدن به یک مکان جدید را داشته باشید. حس رها بودن در دنیای بازی هنگامی بسیار بیشتر حس میشود که متوجه میشوید هیچ خبری از نقشه نیست و شما باید خودتان برای پیدا کردن راهتان تلاش کنید. باور کنید یا نه، این موضوع به قدری برایتان لذتبخش خواهد بود که نه تنها از این گم شدن در راههای تو در توی بازی خسته نخواهید شد، بلکه با اشتیاق هرچه بیشتر راههای مختلفی را در پیش خواهید گرفت که هر کدام شما را به مکان جدیدی میرسانند.
اگر تا به اینجا برایتان این سؤال پیش آمده است که دقیقاً منظور از این آیتمهایی که اینقدر دربارهی آنها صحبت میکنیم چیست، باید بگویم که درواقع در Darksiders 3، دو دسته آیتم وجود دارد که یک دسته از آنها آیتمهای قابلمصرف و تمامشدنی هستند و دستهی دوم آیتمهایی که برای ارتقاء نزد خالق به کار میروند. آیتمهای دستهی اول تقریباً در طول بازی به دردتان نخواهند خورد و بهجز آیتمهایی که سلامتی و خشم شما را بازیابی میکنند، به هیچ آیتم دیگری از این دسته نیاز نخواهید داشت و حتی خود من هم نتوانستم کاربرد یکی دو مورد از آنها را متوجه شوم!
بیایید کمی هم راجع به هوش مصنوعی بازی صحبت کنیم که احتمالاً مهمترین بخش بازی Darksiders 3 را تشکیل میدهد. هوش مصنوعی دشمنان در بازی، بهطورکلی در سطح قابلقبولی قرار میگیرد وازآنجاییکه بازی بیشتر بر روی مبارزات سرعتی تمرکز دارد، دشمنان هم نیازی ندارند تا حرکات بسیار دقیق و حساب شده را از خود نشان دهند؛ این موضوع در مبارزاتی که بهصورت گروهی انجام میشوند چندان به چشم نمیآید و باعث ایجاد مشکل نمیشود؛ اما هنگامیکه درحال مبارزهی تکبهتک با یک دشمن عادی هستید، ناگهان آن سختی و قابلیت مبارزهی درست و حسابی دشمنان پر میکشد و شاهد ضعفهای زیادی از سوی هوش مصنوعی دشمنان خواهید بود.
برخلاف دشمنان عادی، باسها و بهخصوص مینی باسهای بازی، از هوش مصنوعی بهتری برخوردار هستند. هریک از این غول آخرها بهراحتی میتوانند مکان دقیق و حتی گاهی اوقات حرکت بعدی شما را متوجه شوند و به مقابله با آن بپردازند که همین موضوع مبارزه باس فایتهای اصلی را به شدت حماسی و سخت کرده است. خوشبختانه با وجود چنین هوش مصنوعی خوبی برای باس فایتها، تجربهی مبارزهی بازیکن در Darksiders 3، همواره تغییر میکند و میتوانید شاهد تغییرات مختلف حرکات و حتی گاهی سبک مبارزه از سوی این غول آخرها باشید.
حرف از دشمنان بازی شد. سازندگان در این قسمت به صدای اعتراض طرفداران گوش دادهاند و توانستهاند تنوع خارقالعادهای از انواع دشمنان را در بازی قرار دهند. هریک از دشمنان بازی قابلیتهای منحصربهفردی دارند که حتی به موجودات با قابلیتهای مشترک هم قابل تقسیم شدن هستند. برخی از دشمنان همان موجودات عادی هستند که رنگی سیاه و شیطانی به خود گرفتهاند و قدرتشان بسیار بیشتر از قبل شده است. برخی دیگر مینی باسهایی هستند که شبیه به هیچیک از دشمنان عادی نیستند و نمیتوانید جز در قسمتهایی خاص، با آنها رودررو شوید. همچنین باسهایی مخفی هم در بازی وجود دارند که بسیار سختتر و غیرقابلتحملتر از باسهای اصلی هستند و از بین بردن آنها، جوایز خوبی را در بر دارد. گذشته از اینها، در هر قسمت از جهان بازی، شکل و ظاهر دشمنان هم با توجه به محیط اطرافشان فرق میکند و ممکن است حتی دشمنانی از یک نژاد ولی با ظواهری کاملاً متفاوت را شاهد باشید.
از بحث گیم پلی که بگذریم، به بخش گرافیک بازی میرسیم. گرافیک Darksiders 3، بهعنوان یک بازی منتشر شده در سال 2018، حرف چندانی برای گفتن ندارد و بیشتر، یک سبک گرافیکی خوب و قابلقبول به نظر میرسد. همانند دیگر قسمتهای این سری، سبک گرافیک هنری Darksiders 3 هم بر پایهی گرافیک واقعگرایانه به همراه المانهایی از سبک فانتزی قدیمی است. بازی نه از نظر هنری و نه از نظر فنی، نمیتواند هیچگونه خبر خوشحالکنندهای را به ما بدهد؛ درعینحال که نمیتوانیم ایراد چندانی را به آن وارد کنیم.
ازآنجاییکه بیشتر طول بازی در مکانهای سربسته و تنگ دنبال میشد، انتظار داشتم که سازندگان حداقل در بخش فنی گرافیک بازی، سنگ تمام بگذارند و از دلگیر بودن این مکانهای تنگ بکاهند؛ درحالیکه بههیچوجه چنین نشد و محیطهای افسردهی بازی، همانطور افسرده باقی مانده اند. با این حال نمیتوان از طراحی عالی مراحل مختلف بازی گذشت. وجود تنوع در محیطهای مختلف و نبود شباهت میان محیطهای مختلف بازی، ازجمله افتخاراتی است که در بازیهای بزرگ این روزها، کمتر میتوان شاهد آن بود. موضوعی که آن را نگه داشته بودم تا آن را در اینجا مطرح کنم، نبود پتانسیل در مکانهای مختلف بازی برای اسبسواری خشم است. هرچه که نباشد او هم یک سوارکار است و مکانیسمهای اسبسواری همواره بهعنوان یکی از امضاهای این سری محسوب میشدند. با این حال در بیشتر طول بازی هیچ خبری از اسبتان نیست و مجبورید تا با پای پیاده در محیطهای تنگ راهپیمایی کنید که برای طرفداران قدیمی سری، چنین موضوعی میتواند آزاردهنده باشد.
ازآنجاییکه Darksiders 3 یک عنوان تقریباً هکاند اسلش است، انتظار داشتیم تا combo ها و افکتهای زیادی را شاهد باشیم؛ درحالیکه در Darksiders 3 قضیه از این قرار نیست و سازندگان به تعداد افکت و انیمیشن معدود بسنده کردهاند. مطمئناً جنین چیزی به مذاق هیچکس خوش نخواهد آمد که چندین بار تنها با یک انیمیشن ثابت ضربههای مرگبار خود را به دشمنان وارد کند. همچنین در مبارزات بازی هم با وجود سلاحهای مختلف شخصیت خشم، هیچ تنوع خاصی را در زیبایی استفاده از آنها نمییابیم و هر سلاح، فقط در چندین دقیقهی اول و آنهم تنها به دلیل تازگی، انیمیشنهای جذابی دارد. به هر حال همگی میدانیم که هک اند اسلش یعنی دنیایی از انیمیشنهای مختلف و فینیشرهای جذاب که Darksiders 3، به هیچ وجه از آنها بهره نبرده است.
علاوه بر اینها، بازی در رابط کاربری خود هم بسیار لنگ میزند و این رابط کاربری بههیچوجه قابلقبول نیست. ضعف در طراحی این رابط، ضعف در قرار دادن آیکونهای مختلف و همچنین نامناسب بودن فونتهای زبانهای دیگر به غیر از انگلیسی (مانند فارسی) ازجملهی این ضعفها هستند. علاوه بر این، همانطور که اشاره شد بازی از زیرنویسها و منوی فارسی هم پشتیبانی میکند. هرچند که گاهی اوقات، این ترجمهها بهقدری نامفهوم هستند که مجبور هستید همان قسمت را با زبان انگلیسی تکرار کنید تا متوجه دیالوگها شوید؛ اما با این وجود، حضور زبان رسمی کشورمان در یک بازی بزرگ، یکی از مواردی است که سالهای سال در این صنعت دیده نشده بود و این موضوع برای ما ایرانیها قطعا غرورانگیز است.
بگذارید خیلی سریع از بخش موسیقی بگذرم. بازی از لحاظ موسیقی و ساندترک، کاملاً دستخالی است؛ نه به هنگام مبارزات و نه به هنگام گشت و گذار در محیط، ممکن نیست بهجز صدای طبیعت صدایی به گوش شما برسد و این موضوع برای عنوانی همانند Darksiders 3 غیرقابل بخشایش است؛ چرا که یک بازی با تمرکز بر بخش اکشن، نیاز دارد تا با استفاده از قدرت موسیقیایی خود تأثیر بیشتری را بر روی بازیکنی که در مبارزات غرق شده است داشته باشد و آدرنالین را در خون او ترشح کند؛ اما هرچقدر که فکر میکنم، چیزی جز یک یا دو ترک -که انصافاً بسیار زیبا هم بودند- نهچندان محسوس را به یاد نمیآورم. در مقابل اما صداگذاری بازی بسیار خوب انجام گرفته و شخصیتها –خصوصاً خود خشم- به خوبی صداگذاری و وکالیزه شدهاند. همچنین در بازی شاهد حضور صداپیشههای قدیمی برای شخصیتهای آشنا هستیم که همین هم میتواند نوستالژی خوبی برای طرفداران قدیمی سری باشد. وجود دیالوگها و موقعیتهای مختلف و شدیدا پیچیده در طول داستان بازی (منظورم از داستان بازی همان چند ساعت انتهایی است که سازندگان تازه یادشان افتاده بود بازی جدیدشان نیاز به یک داستان هم دارد!)، این صداگذاری به خوبی توانسته فرصت خودنمایی داشته باشد و از خود خشم گرفته تا Watcher همراه او، تمامی شخصیتها فرصت خودنمایی کافی را دارند.
نهایتاً اگر واقعاً هیچ بازی خاصی را مدنظر ندارید؛ اگر به دنبال یک هکاند اسلش کلاسیک و چالشبرانگیز هستید و اگر از طرفداران سری Darksiders هستید؛ پیشنهاد من به شما تجربه Darksiders 3 است. یک بازی هکاند اسلش خوب که با قرض گرفتن تعداد بسیار کمی از المانهای نقشآفرینی و مترویدونیا، توانسته یک تجربهی ناب را برای کسانی که مدتها است منتظر حضور دوبارهی این سبک و حتی این نام در عرصهی بازیهای رایانهای هستند، فراهم کند.
« بازی دارک سایدرز 3 (Darksiders III) توسط ناشر برای نقد و بررسی در اختیار بازیمگ گذاشته شده است »
نظرات