نویسنده: احسان ناخدا چهارشنبه، 08 اسفند 1397
ساعت 00:14

نقد و بررسی Metro Exodus

در جست‌و‌جو زندگی | نقد و بررسی Metro Exodus

4.71 از 5

«مترو اکسِدس» (Metro Exodus) تعریف دقیقی از کلمه دنباله یا همان Sequel است. تجربه کردن مترو اکسدس تفاوت نسل هفت و هشت را به رخ می‌کشد و مقایسه آن با Last Light رشد و پیشرفت صنعت بازی را در این سال‌ها عیان می‌سازد. مترو اکسدس به جای اینکه وارد جریان امروزی بازی‌ها شود، چشم خود را روی آن‌ها می‌بندد و فارغ از اینکه مخاطب امروزی چه سلیقه‌ای دارد و چه چیزی را می‌پسندد، مسیر خودش را دنبال می‌کند. به پایان رساندن بازی و مرور کردن آنچه که استودیو 4A Games (سازنده اثر) در این سال‌ها گذراند، این جمله کلیشه‌ای و معروف که «آدم‌ها در محدودیت ستاره می‌شوند» را به یاد می‌آورد. اکسدس به ستاره 4A Games تبدیل شده. ستاره‌ای که هرچند درخشان است، اما گه‌گاهی میزان درخشش آن کم یا زیاد می‌شود. اگر آدم کمال‌گرایی باشید که با دیدن یک ایراد کوچک، بیخیال همه آن چیزهای مثبت می‌شود، شاید اکسدس ناامیدتان کند. در مقابل، اگر باور داشته باشید که چیزی در این کره خاکی بی‌نقص نیست، آن‌وقت است که همه چیز عوض می‌شود. در چنین زمانی، اکسدس ظاهر جدیدی برای‌تان پیدا می‌کند و جنبه‌های تازه‌ای از خودش را به نمایش می‌گذارد.

آخرین و جدیدترین قسمت فرنچایز Metro ضمن حفظ کردن اصالت و ریشه‌های خود، تجربه متفاوتی را از قبلی‌ها به مخاطب خود ارائه می‌دهد. تعریفش سخت است. در محیط‌ها قدم می‌زنید و دنیای غم‌زده مقابل چشم‌هایتان را می‌بینید. همه چیز با گسترده‌شدن بازی متفاوت به نظر می‌رسد، اما در عین حال خیلی خوب می‌فهمید که مترو، همان متروی گذشته است. مثل لباسی که مدت‌ها پیش آن را خریده‌ بودید و حالا که پس از چند سال سراغش می‌روید، می‌بینید نه تنها کهنه نشده، بلکه هنوز نو مانده و بوی روز اول را می‌دهد. شاید بهتر باشد Exodus را در چنین قابی توصیف و تصور کنیم. اثری که کم ایراد ندارد. اما از آن سو بیشمار نکته مثبت هم دارد که هر جور حساب کنیم، بی‌انصافی است آن‌ها را نادیده بگیریم. با این همه، متاسفانه صنعت بازیِ این سال‌ها دیگر به کسی رحم نمی‌کند. با کوچک‌ترین اشتباهی، به زباله‌دان‌های تاریخ پرت‌ می‌شوید. مترو از همین دسته است. از همان‌هایی که هیچ‌وقت به حق خود نرسیدند. Exodus هم به عنوان فرزند آخر مترو، باری دیگر این تراژدی را تکرار می‌کند.

exodus auroraبازی خارج از میدان جنگ هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. اما این بستگی به شما دارد که بخواهید از آن‌ها استفاده کنید یا خیر. معمولا هربار که پیش یکی از کاراکترها می‌روید،  درباره موضوعات مختلفی حرف می‌زنند. این مدل صحنه‌ها که یادآور ولفنشتاین هم هستند، کاملا اختیاری بوده و اگر علاقه‌ای نداشته باشید می‌توانید خیلی راحت از کنارشان بگذرید.

داستان اکسدس با طرح یک سوال مهم آغاز می‌شود: چه می‌شود اگر خارج از مترو آدم‌های دیگری زنده باشند؟ آرتیوم (قهرمان بازی) به منظور یافتن جواب این پرسش دست به کار می‌شود و در ادامه با پیدا کردن قطاری همراه با اعضای خانواده و دوستان خود سفری یک‌ساله را آغاز می‌کند. هر فصل، ایستگاهی برای گیمر است که مرحله جدیدی را آغاز و ماموریتی را به پایان برساند. یکی از تغییرات اساسی هم همین است. در اکسدس همه چیز به فضای سربسته و تاریک مترو یا آب و هوای برفی مسکو محدود نمی‌‌شود. محیط‌های بیابانی و خشک – که یادآور فیلم‌های مدمکس هستند – و جنگلی، این‌بار بخش مهمی را از بازی تشکیل می‌دهند. با این حال، بدون لحظه‌ای تردید بهتان اطمینان می‌دهم که اکسدس بهترین لحظاتش را از نیمه دوم داستان و زمانی که اثر از یک بازی سندباکس به همان خطی همیشگی تبدیل می‌شود، به نمایش می‌گذارد.

یکی از مواردی که اکسدس توفیق انجام دادنش را داشته این بوده که بازی از نظر سرعت روایت و ریتم داستان تقریبا بی‌نقص است. سرعت روایت و دادن اطلاعات داستانی به مخاطب معضلی است که حتی بهترین آثار چندسال اخیر صنعت بازی هم به درستی موفق به انجامش نشده‌اند. اما اکسدس این فاکتور مهم را سرلوحه روایت داستان قرار داده. ریتم رویدادگویی نه آنقدر تند و سریع است که نفهمید از کجا به کجا رسیدید و نه آنقدر کند و آهسته پیش‌ می‌رود که حوصله‌تان سربرود و مدام عقربه‌های ساعت را نگاه کنید. به نوعی، داستان و گیم‌پلی – با وجود بزرگ‌تر شدن محیط‌ها – دست در دست و کنار هم تا آخرین لحظه بازی پیش می‌روند. از دیدگاه من تعادلی که سازندگان اکسدس بین این دو بخش ایجاد کرده‌اند باید بیش‌تر از این‌ها مورد توجه قرار بگیرد. اکسدس را می‌توان یک «اکشن داستانی» قلمداد کرد.

شاید این سوال را بپرسید که برای تجربه بازی آیا نیاز است تا دو قسمت قبلی را تجربه کنیم یا خیر. در جواب باید بگویم که حتما این کار را انجام دهید. اول از هر چیز باید گفت که دو اثر قبلی بسیار ارزشمند بوده و حتی بعد از گذشت این همه سال، قابل‌بازی هستند. ضمن اینکه شناخت کاراکترها و آشنا شدن با خلق و خوی آن‌ها و کلا دنیای مترو، در تجربه‌تان تاثیرگذار است. با این حال، ارتباط کمی بین خط داستانی اکسدس و دو قسمت قبلی وجود دارد.

dn circleسر و کله چرخه روز و شب و تاثیراتش در مترو هم پیدا شده. روزی که از سوی سازنده کد بازی به دست‌مان رسید، پیشنهاد کردند که حواس‌مان به روز و شب باشد چرا که دنیای بازی در هر موقعیت رفتار متفاوتی از خود نشان می‌دهد. البته تفاوت در حد زمین و آسمان نیست و بیش‌تر به سبک بازی‌تان بستگی دارد. برای مثال اگر اهل مخفی‌کاری هستید و می‌خواهید به کمپ آدم‌ها حمله کنید، قطعا شبانگاه بهترین زمان حمله است. در روشنایی روز دشمنان به راحتی از چند صدمتری شما را تشخیص می‌دهند!

استودیو 4A Games از همان ابتدا و اولین قسمت مجموعه می‌خواست تا یک شوتر باورپذیر و واقعی را در مقابل مخاطب بگذارد. در 2033 تنها بخش بسیار کوچکی از این ایده محقق شد و ناقص ماند. از طرفی میل به شبیه‌سازی حرکات و سیستم کار با اسلحه‌ها باعث گردید تا تیراندازی به یکی از بزرگ‌ترین عیب‌های اثر تبدیل شود. در Last Light ضمن بزرگ‌تر و بازتر شدن محیط‌ها، سازنده یک قدم دیگر به این هدف نزدیک شد. خوشبختانه یا متاسفانه، حال Exodus به یک شوتر واقعی تمام‌عیار تبدیل شده است. تک‌تک حرکات و انیمیشن‌های آرتیوم، سیستم تیراندازی و گشت و گذار در محیط به شکلی طراحی شده است که گیمر واقعا احساس کند در آن محیط‌های ویران شده حضور دارد. واقعا هم همین‌طور است. در تمام ساعات بازی به شخصه خودم را در دنیای مترو حس می‌کردم و این ارتباط چنان در پوست و استخوانم رسوخ کرده بود که نمی‌توانستم برای ساعاتی متوالی به تجربه بازی بنشینم. این مورد را هم امروزه خیلی کم‌تر می‌بینیم. به هر طریق، نزدیک شدن به واقعیت دردسرهای خودش را هم دارد.

اینکه سیستم کنترل بازی بسیار واقعی باشد، خیلی خوب است، اما بالطبع تبعاتی هم در پی دارد. محض نمونه، سیستم شوتینگ یا همان تیراندازی واقعا دشوار است و حتی اگر بهترین و مجهزترین سلاح را هم داشته باشید، باز هم با چالش‌هایی برخورد خواهید کرد. این مورد ربطی به درجه‌سختی هم ندارد. حتی روی آسان‌ترین درجه هم باز مسئله شوتینگ مطرح است. اگر دو قسمت قبلی را همانند من تجربه کرده باشید یا اینکه حداقل با این دست آثار سر و کله زده باشید، بعد از گذشت چند ساعت همه چیز عادی به نظر خواهد رسید. اما به اجرا درآوردن چنین سیستمی، برای غالب گیمرهای امروزی که صبح‌شان را با عناوینی مثل Call of Duty، Fortnite و... شب می‌کنند، اصلا قابل تحمل نیست. بهتر است این‌طور بگویم که کار با اسلحه‌ها در مقایسه با آثار مدرن امروزی، یک جهنم واقعی است.

به شخصه چند ساعت ابتدا را فقط مشغول هضم سیستم تیراندازی بازی بودم! در ادامه توانستم بیش‌تر با آن هماهنگ شوم و درکش کنم. شوتینگ واقعی تنها یکی از موانعی است که در مقابل بازی‌کنندگان امروزی قرار دارد. در Exodus المان‌های بقا (Survival) پررنگ‌تر از گذشته‌ شده‌اند و دائما باید حواس‌تان به میزان مهمات‌‌ باشد. در نتیجه، برای به دست آوردنشان باید حسابی محیط‌های بازی را شخم بزنید و هر چیزی که می‌بینید را جمع کنید.

 در این چند روز با افراد زیادی درباره اکسدس صحبت کردم. بیش‌تر آن‌ها اعتقاد داشتند سیستم کنترل بازی آزارشان داده. حتی افرادی را دیده‌ام که صدای تِق‌ِتِق پاهای آرتیوم حین دویدن دیوانه‌شان کرده است! بنابراین، مهم‌ترین دلیلی که مانع لذت بردن شما از اکسدس می‌شود را همین می‌دانم. آیا می‌توانید با کنترل سفت و سنگین بازی کنار بیایید و با آن هماهنگ شوید؟ اگر جواب‌تان بله است، اکسدس را تجربه کنید و نگران مابقی موارد نباشید. دیگر هیچ چیزی مانع از لذت‌ بردنتان نمی‌شود.

چند روز پیش از انتشار اثر برای بار چندم Last Light را شروع کردم. موضوعی که توجه‌ام را جلب کرد این بود که محیط‌های بازی بزرگ‌تر شده بود، اما اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم، دلیلی برای گشتنم وجود نداشت. تنها چیزی که گیرم می‌آمد، یک مشت تیر یا دفترچه خاطرات بود. از آنجایی که می‌دانستم این‌بار محیط‌های بازی وسیع‌تر شده، با خودم گفتم که چه خوب می‌شود اگر سازندگان تغییری در مکانیک‌ها به وجود بیاورند و آن‌ها را با المان‌های سبک یکی کنند. باید بگویم اکسدس دقیقا انتظاراتم را برآورده کرده است. این‌بار به جای فشنگ‌ها و خرید و فروش آن‌ها، سیستم ساخت و ساز (Crafting) اضافه شده که برای استفاده از آن باید منابع مختلفی را از محیط جمع کنید. علاوه بر این، آپگریدهایی هم برای لباس آرتیوم قرار داده شده که هر کدام خصایص مخصوص به خود را دارد؛ برای مثال یکی از آپگریدها قابلیت حمل مهمات بیشتر را به گیمر می‌دهد. از دیدن چنین مواردی بسیار شادمان شدم چرا که دقیقا همان چیزی بود که انتظارش را می‌کشیدم. از این رو، گشتن در محیط‌های اکسدس – به جز مرحله The Volga - هیچ‌گاه برایم خسته‌کننده نشد.

exodus weaponشخصی‌سازی اسلحه‌ها از پایه و اساس تغییر کرده. می‌توانید اسلحه‌ها و اضافاتشان را از گوشه و کنار محیط پیدا کنید و همان لحظه استفاده کنید. بر خلاف دو قسمت قبلی، دیگر هیچ نیازی به فروشندگان یا رسیدن به یک نقطه مشخص نیست.

حقیقتی که درباره سری Metro وجود داشته این است که هر دو گروه هواداران و منتقدان بازی این را قبول دارند که مترو همیشه از نظر هنری و زیبایی بصری در سطح بسیار بالایی قرار داشته. در اکسدس، با وجود بزرگ‌تر شدن محیط، زیبایی بصری به اوج خود رسیده. راحت بگویم، طراحی هنری و بصری بازی مات‌تان می‌کند. مناظر واقعا حیرت‌انگیزند. غیرممکن اکسدس را تجربه کنید و جذب محیط‌ها نشوید. هر سلیقه‌ای که داشته باشید و هر سن و سالی که داشته باشید، اکسدس در این مورد به ستایش وادارتان می‌کند. هر چیزی که روی صفحه به نمایش درمی‌آید، زیبا است. هرچند باید افسوس خورد که مشکلات فنی و تکنیکی گیمر را در طول داستان رها نمی‌کنند. بزرگ‌ترین اشکالی که در این قسمت به چشم می‌خورد، صفحات بارگذاری به شدت طولانی است. زمانی که برای اولین بار می‌خواهید وارد بخش داستانی شوید، احتمال دارد حتی تا چهار دقیقه هم معطل شوید. در کنار این مورد، باگ‌ها بعضی مواقع واقعا اذیت‌کننده هستند و بعضا مانع از پیشروی می‌شوند.

Metro Exodus همان مترویی است که منتظرش بودید. همان استالکری است که سال‌ها در حسرتش مانده بودید. تا به اینجای کار، Resident Evil 2 Remake و Exodus بهترین آثاری بوده‌اند که در سال 2019 تجربه کرده‌ام. دوست دارم بگویم حتما تجربه‌اش کنید، اما متاسفانه همه افراد نمی‌توانند با مشکلات کنترل و هاردکور بودن آن کنار بیایند. همین مورد کافی است که Exodus از یک اثر همه‌پسند و شاهکار، به یک عنوان کالت تبدیل شود که تنها عده کمی می‌توانند با آن کنار بیایند.

گرافیک
9.5
گیم پلی
9.0
سرگرم کنندگی
9.5
موسیقی و صداگذاری
8.5
ارزش تجربه
5.0
Metro Exodus همان مترویی است که منتظرش بودید. همان استالکری است که سال‌ها در حسرتش مانده بودید. تا به اینجای کار، Resident Evil 2 Remake و Exodus بهترین آثاری بوده‌اند که در سال 2019 تجربه کرده‌ام. دوست دارم بگویم حتما تجربه‌اش کنید، اما متاسفانه همه افراد نمی‌توانند با مشکلات کنترل و هاردکور بودن آن کنار بیایند. همین مورد کافی است که Exodus از یک اثر همه‌پسند و شاهکار، به یک عنوان کالت تبدیل شود که تنها عده کمی می‌توانند با آن کار بیایند.
نقاط قوت
  • Exodus از هر نظر یک قدم رو به جلو برای سری بازی‌های مترو به حساب می‌آید و با برطرف کردن ایرادات بازی قبلی، انتظارات را برآورده می‌کند
  • سرعت و ریتم روایت داستان و بی‌نظیر از آب درآمده و تداخلی با گیم‌پلی ندارد
  • محیط‌های زیبا و نفس‌گیر؛ همان چیزی که از یک مترو انتظار داریم
نقاط ضعف
  • کنترل و سیستم تیراندازی ممکن است برای عده زیادی از بازی‌کنندگان زمخت و غیرقابل تحمل به نظر برسد
  • لودینگ‌هایی که به شکل عجیبی طولانی هستند و باگ‌هایی که از دشمنان هم خطرناک‌ترند!
7.5/10

امتیاز شما

(77 رای )
8.3/10
خیلی خوب
برچسب‌ها
  • هیچ نظری یافت نشد
لطفا برای ثبت نظر خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید.