Borderlands 3 هیچ نو آوری خاصی ندارد؛ به هیچ عنوان ریسک نمیکند و سعی ندارد چیز جدیدی ارائه دهد، بلکه فقط تلاش میکند تا یک دنباله قابل قبول برای بردرلندز 2 باشد. با این وجود، کارش را هم به عنوان یک شوتر اول شخص و هم به عنوان یک اثر اکشن نقش آفرینی، عالی انجام داده است؛ جدا از گان پلی معرکه و المانهای نقش آفرینی ساده اما جذابش، میداند چگونه باید از اولین تا آخرین لحظهاش به اندازه کافی تنوع ایجاد کند و مهمتر از آن میداند که چگونه حتی در آرامترین لحظات بازی، بازیکن را سر جای خود نگه دارد. در واقع زیبایی بردرلندز 3 به همین است، اینکه از لحظه شروع تا لحظه تیتراژ پایانی تازگی خودش را از دست نمیدهد و کاری میکند شما بعد از 15 ساعت شلیک و لوت کردن دست از بازی کردن بر نداشته و همچنان به ماجراجوییتان ادامه دهید. اگرچه مشکلات کوچکی از قبیل باسهای بیش از اندازه سرسخت نمیگذارند بردرلندز 3 از نهایت پتانسیلش استفاده کند. با این وجود، گیم پلی بردرلندز 3 آنقدر خوش ساخت و داستان و شخصیتهایش آنقدر دوست داشتنی هستند که همواره به شما انگیزه بیشتری برای سپری کردن وقت خود در دنیای بازی بدهند.
بر خلاف آنچه که فکر میکنید، بردرلندز 3 فقط یک داستان ساده از نبرد بین خیر و شر را روایت نمیکند؛ بالعکس، داستان بازی داستانی احساسی و معنی دار در مورد عشق، خانواده، طمع و وفاداری است که اگرچه گاهی کلیشهای میشود، اما اکثر اوقات میتواند تاثیر خودش را روی مخاطب بگذارد. و صد البته داستان بیشتر جذابیتش را مدیون شخصیتهای دوست داشتنی و خنده داری است که یکی پس از دیگری وارد ماجرا میشوند. بدون شک مهمترین این کارکترها خود تایرین و تروی هستند؛ با وجود اینکه این دو نمیتوانند به خوبی جای خالی Handsome Jack را پر کنند، اما از همان لحظات ابتدایی برای شما به دو شخصیت منفور تبدیل میشوند و تنشهایی که بینشان وجود دارد اجازه نمیدهد به آنتاگونیستهای یک بعدی و کارتون مانند همیشگی شباهت زیادی داشته باشند. نه فقط خود دوقلوها و فرقهشان، بلکه اکثر کارکترها و Factionهای دیگری که در طول ماجرا به آنها برخورد میکنید از جذابیت بالایی برخوردار بوده و هیچ کدام فقط به منظور پر کردن چند جای خالی در بازی قرار داده نشدهاند. هر سیارهای که در طول بازی ملاقات میکنید داستانی برای گفتن دارد و به دلیل نویسندگی خوب، هیچگاه از تجربه کردن این داستانها و آشنایی با شخصیتهایشان خسته نخواهید شد. ناگفته نماند که به دلیل طنز خوب بازی و صداپیشگی عالی اکثر دوبلورها، بعضی از کارکترها به شکل عجیبی بامزه بوده و کارکترهایی مانند BALEX، حتی هنگام حرف زدنشان هم شما را به خنده میاندازد! مهمتر از همه اینها، تماشای گرد هم آمدن شخصیتهای قدیمی سری بردرلندز و شخصیتهای جدیدی که در این نسخه معرفی میشوند، واقعا لذت بخش است؛ جای تاسف دارد که تعدادی از کارکترهای قدیمی در بازی حضور ندارند، اما دیدن اینکه اکثر آنها بعد از این همه سال باز گشتهاند تا در کنار کارکترهای جدید به هدف مهمی دست یابند، برای طرفداران این فرنچایز واقعا رضایت بخش خواهد بود.
https://bazimag.com/review/11780-borderlands-3-review-the-battle-of-god-queens#sigFreeId04c9da5058
همانطور که میدانید، کلیت گیم پلی بردرلندز شلیک کردن و لوت کردن است؛ اما تنوعی که در آن وجود دارد و آزادی عمل نسبی که بازی به شما تقدیم میکند، مانع از این میشوند که این شلیک کردن و لوت کردن در طول 20 ساعت بازی خسته کننده شود. مهمتر از آن اینکه خارج از مبارزات هم بازی میتواند شما را سرگرم نگه دارد، چه زمانی که در سیارات مختلف به گشت گذار و انجام فعالیتهای جانبی میپردازید، چه زمانی که در Sanctuary(یک سفینه فضایی که مقر اصلی شما است و با استفاده از آن به سیارات مختلف سفر میکنید) Inventory و آیتمهای خود را مرتب میسازید.
مبارزات تا حد نسبتا زیادی داینامیک بوده و این داینامیک بودن را مدیون قابلیتهای چهار کارکتر اصلی، تنوع بسیار بالای اسلحهها، هوش مصنوعی خوب دشمنان و یا حتی دیزاین زیبای محیطهای بازی هستند. چهار کارکتر برای انتخاب وجود دارد که هر کدام از آنها سه قابلیت مختلف داشته و این قابلیتها را میتوان توسط یک Skill Tree ارتقا داد؛ البته بجز Moze که سه قابلیت او در واقع سه اسلحه مختلف برای Iron Bear هستند(آیرون بر روبات قابل کنترل Moze است که شباهت زیادی به تایتانهای سری تایتان فال دارد). همین چهار کارکتر خود به تنهایی میتوانند شما را قانع کنند که برای بار دوم هم بازی را به اتمام برسانید، چرا که قابلیتهای هر کدام راه را برای انجام دادن مبارزات به روشهای جدید باز میکنند. علاوه بر قابلیتهای کارکترها، گان پلی معرکه و تعداد و تنوع دیوانه کننده اسلحهها و دیگر لوتها نیز شما را در همه حال تشنه مبارزات بیشتر نگه میدارند. همیشه دلیلی برای گشتن محیط اطرافتان وجود دارد و علاوه بر لوتی که از دشمنان میافتد و یا در جعبهها و صندوقچهها پیدا میشود، در هر سوراخ سمبهای یک شیلد، نارنجک، Mod، مقداری پول و یا اسلحه جدیدی در انتظار شما نشسته است. و مطمئن باشید به خاطر سیستم لول بندی خوب و گان پلی معرکه بازی، حاضر نخواهید بود به راحتی از کنار هر لوتی عبور کنید. به لطف فیزیک و صدا گذاری عالی، شلیک کردن تک تک اسلحهها حس فوق العادهای دارد. Recoil یا لگد هر اسلحه به خوبی حس میشود و صداهایی که هر کدام از خود در میآورند واقعا گوش نواز هستند، از صدای خرچ خرچ خشاب گذاری یک ریولور گرفته تا صدای مهیب شلیک یک شاتگان. لازم به ذکر است که افکتهای تصویری رنگارنگ و موسیقیهای هیجان انگیز بازی نیز جذابیت گان پلی و مبارزات را چندین برابر میکنند.
https://bazimag.com/review/11780-borderlands-3-review-the-battle-of-god-queens#sigFreeId7ebf4774a3
حتی محیطهای اطرافتان در افزایش تنوع و هیجان مبارزات، نقش مهمی را ایفا میکنند؛ به لطف جلوههای بصری و طراحی هنری عالی، هر کدام از چهار سیارهای که در طول بازی ملاقات میکنید شکل و شمایل کاملا متفاوت و زیبایی دارند؛ از یک شهر سایبری که به خاطر جنگ ویران شده تا یک جنگل انبوه که مملو از باتلاق و جک و جانور است. اما محیطهای این دنیاها فقط از لحاظ ظاهری زیبا نیستند، بلکه طرح بندی آنها نیز به خوبی انجام شده. این طرح بندی خوب در کنار قابلیتهای جدیدی مانند Climb و Slide اجازه میدهد در مبارزات آزادی عمل بالایی داشته باشید؛ میتوانید یک شاتگان به دست بگیرید و مانند Doom Slayer با لیز خوردن، دویدن و پریدن از روی موانع دشمنان را به سرعت نابود کنید، میتوانید از پشت یک سنگر دشمنان را با یک مسلسل به رگبار ببندید یا میتوانید از بالای یک ساختمان یا صخره با یک اسنایپ یکی یکی دشمنان را هدشات کنید، انتخاب با شماست. البته به خاطر هوش مصنوعی بالای دشمنان انجام دادن این کارها به راحتی امکان پذیر نیست و نیازمند دقت و مهارت زیادی است، اما همین هوش مصنوعی خوب نیز هیجان مبارزات را بیشتر میکند.
کاش میشد از مبارزات با وسایل نقلیه هم همینطور تعریف کرد؛ البته به هیچ عنوان افتضاح نیستند، اما به خاطر کنترل بد وسایل نقلیه و آپشنهای محدود در بخش شخصی سازیشان، مبارزه با آنها زیاد دلچسب نیست. خوشبختانه اکثر اوقات از وسایل نقلیه برای گشت و گذار در محیطهای سیارات استفاده میشود و فقط در یک یا دو چپتر مجبور هستید از آنها برای مبارزه کردن استفاده کنید.
جای تاسف دارد که در بازی مثل بردرلندز 3 که Customization بخش اعظمی از آن را تشکیل میدهد، نمیتوان قطعات و یا همان Attachmentهای دلخواه را روی اسلحهها سوار کرد. سیستم تولید اسلحهها کاملا تصادفی است، چه اسلحههایی که در فروشگاهها پیدا میکنید چه اسلحههایی که از دشمنان میافتند؛ این یعنی گاهی اوقات شاید از ظاهر اسلحهای که در دست دارید راضی نباشید. ممکن است یک شاتگان دوربیندار نصیبتان شود، یا یک اسنایپ با یک خشاب بد ترکیب. البته این مسئله قابل تحمل است و آسیب بسیار زیادی به تجربه شما وارد نمیکند؛ چیزی که قابل تحمل نیست، باسها و مینی باسهای بازی هستند که کشتن بعضی از آنها به نیم ساعت طول میانجامد. در برخی باس فایتها تعداد دشمنان به شدت افزایش پیدا میکند و به خاطر سرسختی بیش از اندازه آنها، هیچ راهی ندارید جز اینکه اسلحهای که بالاترین Stats را دارد به دست گرفته و زمین و زمان را به رگبار ببندید. اگرچه حتی همان اسلحه هم نمیتواند زمان مورد نیاز برای شکست دادن باس مورد نظر را کاهش دهد. خوشبختانه تعداد باسها آنقدر زیاد نیست که جذابیت مبارزات را از بین ببرد اما وجود آنها فقط باعث میشود شما حصرت بخورید و به این فکر کنید که در صورت عدم وجودشان، مبارزات بردرلندز 3 میتوانست در تک تک لحظات بازی فوق العاده باشد.
بردرلندز 3 چیز جدیدی برای ارائه کردن ندارد و از فرمول همیشگی این فرنچایز استفاده میکند، اما این به این معنی نیست که نمیتواند تجربهای دلچسب و دوست داشتنی را برای بازیکنان به ارمغان بیاورد. کلیت گیم پلی بازی تیراندازی و لوت کردن است، اما همین تیر اندازی و لوت کردن به اندازه کافی خوب پیاده سازی شده که حتی افرادی که از طرفداران این سری نیستند را هم مجذوب خود کند. البته مشکلات کوچکی مانند باس فایتها و یا آپشنهای محدود در بخش شخصی سازی اسلحهها نیز در بازی به چشم میخورند. با این وجود، گیم پلی ساده اما جذاب، شخصیتهای دوست داشتنی و داستان زیبای بازی همواره به شما انگیزه میدهند که تا آخرین لحظات بردرلندز 3 دست از بازی کردن برنداشته و به ماجراجوییتان در دنیای آن ادامه دهید.
نظرات