بعد از درگیریهای که بر سر تغییرات نسخههای Sigma، لغو ساخت یک پروژۀ خاص از سری Dead or Alive و البته مهاجرت تعداد زیادی از استعدادهای کلیدی از اکثر استودیوهای ژاپنی به قصد راه اندازی استودیوی شخصی خودشان در آن دوران، Tomonobu Itagaki از استودیوی Team Ninja جدا شد اما همۀ این مسائل باعث نشدند تا Tecmo Koei بیخیال یکی از پولسازترین محصولات خود شود و Ninja Gaiden 3 با تیم کارگردانی و نویسندگی جدیدی شروع به ساخت کرد. این عنوان در زمان عرضه توسط خیل عظیمی از منتقدان به صلابه کشیده شد و حتی تعدادی از طرفداران نسخههای قبلی برای سازندگان پیامهای تهدید آمیز ارسال کردند! کمتر از یک سال بعد از عرضۀ اولیه، نسخۀ تازهای تحت عنوان Razor's Edge منتشر شد که هر چند نتوانست در حد قسمت اول و دوم نظرات را به خود جلب کند اما بازخوردهای مثبت بیشتری نسبت به عرضۀ اولیه دریافت کرد. در پکیج Ninja Gaiden: Master Collection هم همین نسخۀ ثانویه در دسترس است که در ادامه خواهیم دید که آیا واقعاً لایق آن حجم از نفرت و نظرات منفی در هنگام عرضه بود؟
گروهی تروریستی نسخت وزیر بریتانیا را به گروگان گرفتهاند و فقط یک درخواست دارند: Ryu Hayabusa! هیچ نیروی نظامی و امنیتی توانایی نجات نخست وزیر را ندارد، پس نیرودفاع ملی ژاپن به سراغ «ریو» میآید و درخواست میکند که در این ماجرا به کمک نیروهای امنیتی برود. رهبر این گروه تروریستی با استفاده از حقهای، ریو را خلع سلاح کرده و شمشیر مرگبار او را با جادویی سیاه به دست ریو پیوند میزند که درد غیرقابل تحملی را برایش به ارمغان میآورد. بعد از شکست ریو، رهبر این گروه به کل جهان هفت روز فرصت میدهد تا نیروهای نظامی خود را تسلیم کنند وگرنه در پایان این مهلت، تمام جهان را نابود خواهد کرد. در چنین شرایطی، ریو باید به اقصی نقاط جهان سفر کرده تا با کمک دستگاههای اطلاعاتی جلوی رسیدن این گروه به اهداف شومش را بگیرد.
داستان به طور سنتی ضعیفترین بخش این فرنچایز بوده اما در Ninja Gaiden 3 به لطف استفاده از قلم Masasto Kato، شاهد روایتی قابل مقایسه با آثار اکشن پرخرج هالیوودی هستیم. به همان اندازهای که در قسمت دوم از حرف زدن شخصیتها پرهیز شده بود تا مخاطب در معرض دیالوگهای زجزآوری مثل قسمت اول نباشد، این بار شخصیتها پرداختی استاندارد داشته و با هم تعاملی منطقی دارند. از طرف دیگر پرداخت و نوع پوشش شخصیتهای زن داستان است که از آن حالت سوء استفادهگرانۀ نفرتانگیز قسمتهای قبلی کاملاً فاصله گرفته است.
هر شخصیت فرعی که از دل قسمتهای قبلی بیرون آمده و حتی زمانی که حضوری بسیار کوتاه دارد، دلیلی منطقی برای حضور در این داستان دارد و حتی شاهد اشارهای به سه گانۀ کلاسیک هم هستیم که لحظهای به یادماندنی را رقم میزند. مشکلِ روایت Ninja Gaiden 3 بیشتر در این نکته است که حس و حال آن بیش از اندازه با قسمتهای قبلی تفاوت دارد و ایدهها و شخصیتها کم و بیش سری Metal Gear Solid را در ذهن تداعی میکند که باعث شده تا میزان کمتری از هویت سری را این در قسمت شاهد باشیم. در مجموع قرار نیست این بار هم داستان جوایز ادبی ببرد اما روایت به شکلی صحیح و استاندارد در کنار دیگر بخشها قرار گرفته و یکی از نقصهای مهم قسمتهای قبلی تا حدودی برطرف شده است.
هر چقدر که در دو قسمت قبلی، این فرنچایز تأثیری پیشرو در ژانر اکشن داشت در Ninja Gaiden 3 شاهد تأثیرپذیری غلط از دیگر عناوین موفق بازار هستیم به شکلی که نزدیکی بیشتری بین این عنوان با لحظات سینمایی سری Call of Duty مشاهده میشود! دقیقاً عدم حضور «ایتاگاکی» که فلسفۀ طراحی خود را بر پایۀ تجربۀ تعاملی حداکثریِ ساختههایش قرار میداد، باعث شده تا این بار شاهد لحظات QTE بسیاری باشیم که تلاش تیم سازنده در مسیری اشتباه بوده که این اضافات زیاد و بیهوده، باعث توجه کمتر به دیگر بخشهای گیمپلی شده است. مثلاً این تاکید بیش از اندازه بر مکانیزم QTE باعث شده تا این دفعه شاهد باس فایتهای کم مایهتری هستیم که با توجه به استانداردی که از این فرنچایز انتظار داشتیم، امری ناامیدکننده است.
البته همۀ گیمپلی Ninja Gaiden 3 تباهی و سیاهی نیست. سیستم مبارزات کماکان بر پایۀ همان فرمول قبلیِ دو دکمه برای حمله و یک دکمۀ برای دفاع است و هر چند از سنگینی حرکات کاسته شده اما سرعت مبارزات به شکل دیوانهواری بالا رفته که این مسئله با افزایش تواناییهایی ریو در اثر ماجراهای قسمتهای قبلی از نظر منطقی هماهنگ است. دوربین که در هر دو قسمت قبلی به درجات مختلفی دردسر آفرین بود، اینجا عملاً دیگر مشکل به حساب نمیآید و تغییر زاویۀ دوربین که در هنگام اجرای فینیشرها اتفاق میافتد، تنها عمل سینماییسازی موفق کل محصول است. بخشهای پلتفرمینگ که به علت غیردقیق بودن و همراهی با دوربین سرطانزای قدیمی، طعمی نفرتانگیز در ذهن باقی میگذاشت، اینجا به تجربهای استاندارد تبدیل شده است.
برای اولین بار با اضافه کردن بخشهای مخفیکاری بالاخره حداقلهای از مفهوم «نینجا» را شاهد هستیم، هر چند آزادی عملی برای بازیکن مبنی انتخاب بین تجربۀ مخفیانه یا تجربۀ تماماً اکشن وجود ندارد و این سیستم تازه فقط در بخشهای مشخصی قابل استفاده است. تیر و کمان که طراحی آن در قسمت قبلی پیشرفت خوبی داشت، این بار بیش از اندازه مورد استفاده قرار گرفته و لحظات زیادی از مراحل به نظر میرسد که صرفاً اضافه شدهاند تا ویژگیهای این تیر و کمان جدید به رخ کشیده شوند. آیتمهای کمکی و فروشگاه هم تقریباً به طور کامل حذف شدهاند و یه سیستم سادۀ ارتقا تواناییها به بازی اضافه شده است. بخشهای غیرداستانی Ninja Trials و Chapter Challenge هم با تفاوتهایی نسبت به قسمتهای قبلی در دسترس هستند. در مجموع هر چند شاهد اضافهکاریهای بیهودهای هستیم و طراحی مراحل گاهی بیش از کشدار و حوصله سر بر میشود، اما در بخشهایی هم شاهد پیشرفتهایی هستیم که تعداد از همین ایدههای ناقص، نقشۀ راه Team Ninja برای ساخت مجموعۀ موفق Nioh شدند.
با وجود فاصلۀ زمانی 4 ساله بین قسمت دوم و سوم، شاهد پیشرفت گرافیکی خاصی نیستیم و حتی به دلیل عدم استفاده از یک سبک طراحی منحصر به فرد مانند قسمتهای قبلی، بی کیفیت بودن بافتهای محیطی بیش از پیش به چشم میآید. مدلهای شخصیتها برای اثری مربوط به یک دهه پیش خوب هستند اما فقدان انیمیشنهای چهره، به صورت شخصیتها حالتی مرده داده است. موسیقی متن هر چند به سطح قسمت اول نمیرسد اما نسبت به قسمت دوم پیشرفت داشته و قطعات با محیطهایی که مراحل در آنها جریان دارند، قرابت بهتری دارند هر چند کاهش موتیف شرقی آنها و نزدیک شدن به تنظیم فیلمهای اکشن هالیوودی ممکن است خوشایند همه نباشد. داستان بهتر، نیازمند بازیگران بهتر است و استفاده از صداپیشگان شناخته شده و گرانقیمتتر به این بخش بازی کمک بسیاری کرده و اگر دوبلۀ انگلیسی به همان منوال دو ساختۀ قبلی میبود، ضرر جبران ناپذیری به بخش روایی وارد میشد.
در مجموع، Ninja Gaiden 3 بعد از تغییراتی که در نسخۀ Razor’s Edge روی آن اعمال شده، واقعاً لایق آن همه نفرتی نبود که در زمان عرضه به سمت آن روانه شد. هر چند بخش قابل توجهی از تغییرات مناسب حال این فرنچایز نیستند و طراحی باسفایتها هم افت کیفی قابل توجهی داشته اما کماکان با یک اثر اکشن دیوانهوار طرف هستیم که هیجان بی حد و حصری را برای مخاطبان خود به ارمغان میآورد.
نظرات