بعد از موفقیت غیرمنتظرۀ Stardew Valley، شاهد عرضۀ روز افزون عناوین کشاورزی و شبیهساز زندگی ساده و دور از آشوب زندگی شهری بودهایم که هر چند هیچ کدام نتوانستند به سطح موفقیت شروع کنندۀ موج جدید این آثار دست پیدا کنند اما این مسئله باعث نشده تا گروههای مستقل مختلف برای تصاحب سهم بیشتری از کیک این ژانر دست از تلاش بردارند. یکی از جدیدترین این قبیل آثار بازی No Place Like Home که سازندگان آن تلاش کردهاند تا با استفاده از یک ایدۀ جدید محصولی طراحی کنند که به حد قابل قبولی از دیگر رقبا متفاوت باشد تا از این طریق کنجکاوی مخاطبان علاقهمند به این ژانر را برانگیزند و عامل جاذبه مجزایی در مقایسه با دهها اثرِ با ساختار مشابه داشته باشند.
ماجراهای No Place Like Home در آیندهای نه چندان روی کرۀ زمین در شرایطی اتفاق میافتد که انسانها با تولید بی رویه زباله، این سیاره را تبدیل به محلی غیرقابل سکونت کردهاند و اکثر ساکنین بار خود را بسته و رهسپار کرۀ مریخ شدهاند. یکی از مسافران مریخ شخصیت تحت کنترل مخاطب Ellen Newland است که به قصد خداحافظی با پدر بزرگش قبل از سفر به مریخ، به روستای محل زندگی او مراجعه کرده اما بعد از اینکه این روستا زیر سیلابی ناگهانی از زباله مدفون شده، پدر بزرگ «الن» هم ناپدید شده و به این ترتیب قهرمان داستان باید سفر خود را برای مدتی به تعویق بیاندازد و با پاکسازی محیط به دنبال پدر بزرگ خود بگردد.
مشکل قصهگویی No Place Like Home در عدم وجود شخصیتهای فرعی عجیب و غریبی است که یکی از امضاهای مهم این ژانر به حساب میآیند. از نظر فضای اصلی و موقعیتی، ایدههای خوبی در بازی گنجانده شده که مشکلات بزرگی که مصرفگرایی بی رویه برای ادامۀ حیات روی کرۀ خاکی به بار خواهد آورد را به مخاطب گوشزد میکند و از اهمیت توجه به بازیافت هم سخنهایی گفته میشود اما معدود شخصیتهای قابل تعاملی که در مسیر بازسازی روستا با آنها رو به رو میشویم، آنقدر جذاب نیستند که نجات جهان اهمیتی فراتر از کارکردهای گیمپلی برای مخاطب پیدا کند که این مسئله با مأموریتهای تکراری که این شخصیتها درخواست انجامشان را دارند، تشدید شده و وجود غلطهای املایی واضح در جملاتی که به کار میبرند هم کمکی به بهتر شدن وضعیت نکرده است.
هستۀ اصلی گیمپلی دقیقاً همان چیزی است که از زمان اولین نسخه از سری Harvest Moon، فلسفۀ اصلی طراحی آثار این ژانر بوده اما این بار یک تفاوت عمده وجود دارد و آن هم نیاز به پاکسازی محیط از کوههای زبالهای است که سرتاسر محیطها را پوشاندهاند. برای انجام این کار باید تپههای زباله را با دریل شکافته و با استفاده از یک جارو برقی پر قدرت، آن چه که قابل استفادۀ مجدد نیست را جمعآوری کنید. در این پشتههای چشم آزار مواد اولیۀ بسیاری یافت میشود که تنها ثروت واقعی موجود در جهان No Place Like Home است و با استفاده از آنها میتوانید محلی برای نگهداری رباتها و حیوانات بسازید، این محلها را توسعه دهید، ابزار خود را آپگرید کنید و به کشاورزی مشغول شوید.
در کنار این موارد حیوانات و شخصیتهای فرعی از شما درخواستهایی مثل تعمیر ساختمانها، پیدا کردن اشیاء و افراد گمشده، آبرسانی به مناطق دور دست و ... را دارند که فوریت خاصی برای انجام این موارد وجود ندارد اما هر چه که بیشتر خود را درگیر این امور کنید و محیطهای بیشتری را از شر زبالهها خلاص کنید، دنیایی که در آن زندگی میکنید حس پویاتری به خود میگیرد و آرام آرام ارزش توجه به محیط اطراف را درمییابید. بزرگترین ایراد موجود در گیم به بخش مبارزهای کاملاً نامرتبط آن مربوط میشود که گهگاه در میان زبالهها با رباتهایی رو به رو میشوید که به شما حملهور میشوند و باید با سیستم کنترلی که به طور واضحی برای مبارزه طراحی نشده با این دشمنان رو به رو شوید که نابود کردن آنها سخت نیست اما کاملاً ریتم کار را به هم میریزند و هیچ چیز مثبتی به تجربۀ مخاطب اضافه نمیکنند.
از نظر طراحی بصری با ظاهری کاملاً کارتونی طرف هستیم که از نظر کیفیتی یاد آور نسل اول انیمیشنهای سه بعدی تلویزیونی است که به این سبب میتوانید حدس بزنید که از نظر جزئیات با چیزی در حد و اندازۀ نسل ششم یا هفتم کنسولهای خانگی طرف هستیم اما به لطف استفادۀ به جا از رنگها، تصویر متفاوتی از یک فضای آخرالزمانی خلق شده که حتی برجهای زبالۀ موجود در محیط هم تصویر بدی در ذهن باقی نمیگذارند. موسیقی متن هم با وجود اینکه چیز ویژهای برای ارائه ندارد اما در ایجاد حس آرامشی که عناوین این ژانر نیازمند آن هستند کاملاً موفق عمل کرده که این مورد هم تأکید مجددی بر بی ربط بودن وجود رباتهای متخاصم است.
به طور کلی No Place Like Home نه آنقدر نوآورانه و پر جزئیات است که چیزی فراتر از آثار بهترِ هم سبک خود ارائه دهد و نه آنقدر عاری از نکات تازه که ارزش حداقل یک بار تجربه کردن را نداشته باشد اما مخاطب هدف آن به طور کلی افرادی هستند که ساعتهای زیادی را صرف عناوینی چون Stardew Valley یا Animal Crossing کردهاند و به دنبال تجربهای مشابه ولی با ویژگیهای متفاوت هستند.
نظرات