چند روز پیش در رابطه با تأثیر موفقیت Stardew Valley بر ایجاد موجی که منجر به تولید تعداد زیادی آثار مشابه توسط بازیسازان مستقل شده صحبت کردم و بازی FixFox را هم به نوعی میتوان در همین موج بازیسازی قرار داد منتها اینجا به جای کشاورزی باید به تعمیرکاری مشغول شوید و به جای حضور در یک محیط آرامشبخش روستایی، وقایع این عنوان در یکی از سیارات دورافتادۀ کهکشان و در آیندهای دورتر اتفاق میافتد! این اثر که به طور عمده توسط یک نفر ساخته شده، به همان میزانی که از نظر رقم بودجه توان رقابت با آثار جهان باز پرخرج امروزی را ندارد، در زمینۀ دلربایی از همۀ آنها جلوتر است.
در بازی FixFox کنترل شخصیتی به نام Vix به مخاطب واگذار میشود که مثل بقیۀ ساکنان جهانی که در آن زندگی میکند، انسانی است که به واسطۀ پیوندهای ژنتیکی ظاهری مانند غیر انسانی دارد که در مورد او روباه گزینه منتخب بوده است. سالها قبل تکنولوژی پیوندزنی ژنتیکی به حدی پیشرفت میکند که هر انسانی میتواند به دلخواه خود ویژگیهای دیگر گونههای جانوری را به ساختار DNA خود بیفزاید ولی ارزش این تکنولوژی زمانی بیشتر میشود که به علت تغییرات اقلیم گونۀ بشری مجبور به این دستکاریهای ژنتیکی میشود تا شانس بقای خود را افزایش دهد. در شروع ماجراهای بازی، سالها از بحران اقلیمی مورد اشاره گذشته و گونۀ جدید انسانها گوشه گوشۀ کیهان را به تصرف خود در آورده اما حفظ این دنیای تازه نیازمند گروهی از کارکنان ملقب به SPACRهاست که وظیفۀ تعمیر تمامی وسایل موجود از یخچال آشپزخانه تا سفینههای فضایی بر عهدۀ آنها گذاشته شده است.
«ویکس» بر طبق نظر مدیر بالادستی خود بدترین عضو گروه اسپیسرهاست که تقریباً هیچ کدام از وظایف محول شده را به درستی انجام نمیدهد چرا که بیشتر زمان خود را مشغول مطالعه و رؤیاپردازی در مورد تکنولوژیهای بسیار قدیمی است. در حالی که تمام شرایط برای اخراج ویکس محیاست، آنتنی در سیارهای در آن سوی کهکشان به نام Karamel از کار میافتد که با توجه به ساختار کهنۀ این آنتن، تنها کسی که توان تعمیر آن را دارد ویکس است و در نتیجه به عنوان آخرین فرصت این مأموریت خطیر به او محول میشود اما در همان لحظات اول مشخص میشود که مشکلات سیارۀ «کارامل» فراتر از یک آنتن از کار افتاده است.
در بررسی بخش داستانی بهتر است اول به سراغ بدترین قسمت آن برویم که شخصیت همراه ویکس و جعبه ابزار او یعنی Tin است که ظاهراً قرار بوده با غُر زدنهای بی پایان در رابطه با رعایت ایمنی و رفتارهای مضطربانه، شخصیتی ویژه داشته و همراهی فراتر از یک ربات کلیشهای باشد اما در عمل اگر امکان از کار انداختن او وجود داشت، اولین کاری بود که انجام میدادم. بقیۀ شخصیتها مبرا از این مشکل هستند و گیمیک خاص هر کدام به خوبی پرداخته شدهاند، از راهزنان بسیار مؤدب تا کامپیوتری که نزدیک به چهارصد سال خاموش بوده و اکثر دیالوگهای خود را همراه با خمیازه ادا میکند، اما مشکل اینجاست که مفاهیمی که به راحتی میشد در دو سه جملۀ کوتاه انتقال داد در اکثر موارد در قالب ده جملۀ طولانی منتقل میشود که با توجه به عدم استفاده از صداپیشگی، بیشتر عامل سر رفتن حوصلۀ مخاطب است.
قسمت موفق بخش روایی به طراحی دنیایی با ویژگیهای نو و کاملاً حساب شده اختصاص دارد. در سیارۀ کارامل دو گروه اصلی حکمرانی میکنند: گروه مذهبی محفل ابزار (Order of Tools) و راهزنان. هر کدام از این گروهها فلسفۀ وجودی جذابی دارند به طوری که محفل ابزار یک گروه مذهبی است که در اختیار داشتن هر گونه ابزار فنی و تعمیر دستگاههای از کار افتاده را عملی کفرآمیز میداند که کار را برای مخاطب و ویکس در راه به پایان رساندن مأموریت سرنوشتساز خود سخت میکنند. راهزنان که تقریباً در تمامی رویاروییها به صورت لفظ قلم صحبت میکنند و برخلاف نامشان چیزی مثل یک باشگاه موتورسواران صلح طلب هستند، در گوشه و کنار سیاره ابزاری کاربردی مخفی کردهاند که ویکس میتواند به آنها دستبرد زده و در امور تعمیراتی خود از این ابزار استفاده کند اما باید مراقب باشد که گیر نیروهای گشتزنی این گروه نیفتد. در کنار اینها مسئلۀ دستکاری ژنتیکی و اثر قطبیسازی که در جهان به جا گذاشته هم با نقب زدن به گذشته مورد بررسی قرار میگیرد که حرفهایی قابل تعمیم به چند قطبیهای زندگی امروزی دارد.
گیمپلی در دو سطح جستجو در محیط و تعمیرات قابل بررسی است. سیارۀ کارامل محیط نسبتاً بزرگی است که شامل پناهگاههای کوچک در دل بیابان تا روستاهای بزرگتر و مزرعههای پربار میشود که در هر سوی آن یا ابزاری تازه برای کشف کردن وجود دارد و یا فردی که به کمک ویکس برای تعمیر وسایلش نیازمند است. تعمیر وسایل به صورت مینیگیمهای ساده است که نیازمند پاک کردن گرد و خاک از مدارها، پیدا کردن الگوی کارکردی هر وسیله از میان دکمههای موجود، سر هم کردن سیمهای جدا شده و ... میشود که برای هر کدام از این موارد بسته به خلاقیت خود از ابزار متفاوتی میتوانید استفاده کنید.
به طور مثال برای باز کردن پیچها هم میتوانید از پیچ گوشتی استفاده کنید و هم از یک کفگیر کهنه یا برای اتصال سیمهای قطع شده تنها ابزار مفید شما چسب برق نیست بلکه میتوانید از تمبر نامه هم برای ایجاد اتصال جدید استفاده کنید. نکتۀ اصلی اینجاست که قبل از اینکه بتوانید ابزار مختلف را برای امور متفاوت استفاده کنید در ابتدا باید به رباتهایی که ملقب به پیشگو هستند مراجعه کنید تا موارد کاربرد ابزار تازه کشف شده را برای شما توضیح دهند و سپس آنها را برای کارهای مد نظر خود استفاده کنید که در نگاه اول ممکن است مناسب آن کارها نباشند. تعدادی ربات دیگر هم هستند که میتوانید وسایل اضافی خود را در اختیار آنها بگذارید و وسایلی که در آن لحظه نیاز دارید را به جای آنها دریافت کنید. شاید تنها مشکل گیمپلی، به جز اصرار Tin به توضیح همه چیز، عدم وجود یک جعبه ابزار سنتی باشد که به جمعآوری و مدیریت ابزار، حالتی به شدت شلخته و بینظم داده است.
از نظر بصری با طراحی پیکسل آرت هشت بیتی طرف هستیم که کار تازهای در مقایسه با آثار همشکل انجام نمیدهد و شاید بهتر باشد تا بازیسازانی که به سراغ طراحی پیکسل آرت میروند آرام آرام به سمت سبک طراحی دوران شانزده بیتی حرکت کنند تا اجزای محیطی و شخصیتها در چشم مخاطب قابل تمیز دادن باشند. موسیقی متن یادآور قطعات شنیده شده در آثار وسترن است که کاملاً با حال و هوای دور افتادگی و در آن سوی مرز تمدن بودنِ سیارۀ کارامل هماهنگ است.
در مجموع و همان طور که در ابتدای مطلب اشاره شد، FixFox حس خاصی از سحر و جادو در دل خود جا داده که با وجود اینکه از نظر پیچیدگی و جزئیات حرف خاصی در برابر آثار پر سر و صدای روز ندارد اما به لطف در کنار هم قرار دادن بی نقص سیستمهای ساده ولی سرگرمکننده و خلق جهانی بدیع، به شدت از ارزش تجربه کردن بالایی برخوردار است.
نظرات