به یاد دارم اولین باری که با نام بازی Layers of Fear آشنا شدم، زمانی بود که در اوایل سال 2017 ، این بازی در قالب سرویس Games With Gold برای مشترکین طلایی سرویس Xbox Live به صورت رایگان در دسترس قرار گرفت. من هم بدون هیچ انتظار و پیش زمینهای، تصمیم گرفتم تا این بازی را امتحان کنم؛ و خب، این اثر ترسناک روانشناختی استودیوی BlooberTeam در همان دقایق ابتدایی، با اتمسفرسازی قوی و ایدههای داستانی جذاب خود، نظر من را به طرز عجیبی به خود جلب کرد!
به صورت خلاصه و کلی، بازی Layers of Fear و Layers of Fear 2 جایگاه خاص و ارزشمندی را در میان تجربیات گیمینگ بنده دارند. شاید در مدیومی قدیمیتری نظیر سینما، مقولهی هنر، هنرمند، و البته مشکلات و اختلالات ذهنی هنرمندان، سوژهی چندان جدید و خاصی نباشد و بارها به آنها پرداخته شده باشد. اما در مدیوم نسبتا نوپای ویدئوگیم، قطعا به مراتب کمتر شاهد پردازش به چنین مسائلی بودهایم. و خب سری Layers of Fear از جمله معدود آثاری است که سعی دارد به صورت کامل مخاطب را وارد جهان هنر کند، و از دیدگاه بنده، تا حد زیادی هم موفق بوده است.
زمانی که در سال 2021 استودیوی Bloober Team با تیزری مبهم تایید کرد که کارش با سری Layers of Fear تمام نشده، امید و شادی مجددا به گروه طرفداران این فرنچایز بازگشت؛ مخصوصا در شرایطی که تیم بلوبر به تازگی یک IP ترسناک جدید را عرضه کرده بود و شایعات حاکی از آن بود که قرار است پروژه ترسناک بعدی آنها، بازسازی عنوان کلاسیک Silent Hill 2 باشد. اما با این تیزر، مشخص شد که پروژههای جدید به معنای فراموش شدن سری Layers of Fear نخواهند بود.
با گذشت زمان مشخص شد که این پروژهی جدید، درواقع بازسازی نسخه اول Layers of Fear است؛ که این مسئله هیجان و انتظار برای آن را به طرز قابل توجهی کاهش داد. نسخه اصلی Layers of Fear هنوز هم ظاهر نسبتا خوبی دارد و برروی تمامی پلتفرمهای روز در دسترس است؛ پس چه نیازی به بازسازی دارد؟ کم کم مشخص شد که این بازسازی، به طرز قابل توجهی بازی را از اساس تغییر میدهد و قرار است شامل نسخه دوم و حتی محتوای جدید نیز باشد.
سازندگان همچنین اعلام کردند که این مجموعه، با موتور Unreal Engine 5 و با استانداردهای گرافیکی روز ساخته شده است. خب، راستش چنین چیزی همچنان به اندازهی یک تجربهی «جدید» هیجان انگیز نیست، اما بهتر از هیچی است. به هر حال میتوانستیم همان بازیهای دوست داشتنی قدیمی را با مقداری محتوای جدید و گرافیک بروزشده تجربه کنیم. قطعا لذت بخش خواهد بود، مگر نه؟ خب اکنون پس از تجربهی کامل این مجموعهی بازسازی شده، متاسفانه باید پاسخ دهم "خیر!".
خب اجازه دهید ابتدا تغییراتی که در این نسخه اعمال شدهاند را مرور کنیم. گرافیک نسخه اول Layers of Fear نسبت به بازی اصلی به طرز قابل توجهی بهبود یافته است؛ از کیفیت بافتها و نورپردازی گرفته تا افکتهای گرافیکی مختلف. اکنون محیطهای بازی درخشانتر و زندهتر هستند و از این جهت، تجربهی بازی برای مخاطبهای جدید بسیار لذتبخشتر است. هرچند که در بعضی از قسمتها، تغییرات گرافیکی باعث لطمه زدن به کارگردانی هنری اصلی و القای حس مربوطه شدهاند.
از طرف دیگر، گرافیک Layers of Fear 2 تغییر آنچنانی نداشته و تنها افکت رنگی بازی کمی تغییر کرده است. درواقع در بسیاری از قسمتها، یک افکت زرد رنگ به بازی اضافه شده تا چیزی مثل درخشندگی خورشید را تداعی کند. اما از نظر بنده، این تغییر افکت تا حدی به جلوههای هنری بازی آسیب رسانده و دیگر حسی که متناسب با داستان و شرایط محیطی باید القا شود، نمیشود. از طرفی هم تغییر افکت رنگی برای گول زدن مخاطب که فکر کند گرافیک بازی بهبود یافته، چندان ایدهی جالبی نیست!
جدا از بهبودهای ظاهری، به هر دو بازی تعدادی انیمیشن نیز اضافه شده است. مثلا اکنون زمانی که نامهای را بر میدارید، به جای اینکه نامه به خودی خود در برابر صفحهی شما باز شود، شخصیت اصلی دستش را جلو میبرد و نامه را برمیدارد و سپس آن را باز میکند تا شما محتوای نامه را بخوانید. یا برای تعامل با ایتمها یا وسایلی که مربوط به داستان بازی میشوند، انیمیشنهای مختلفی طراحی شده است. اما این انیمیشنها اصلا به اندازه کافی پولیش نشدهاند و در تجربهی بیست ساعتهی من، بارها منجر به پدیدار شدن یک باگ یا گلیچ شدند.
گاهی اوقات این باگها بسیار ساده و سطحی بودند؛ مثل قطع شدن ناگهانی انیمیشن و پرش به گیمپلی. اما گاهی اوقات هم باگهایی را مشاهده کردم که مانع از پیشروی در بازی میشدند و مرا مجبور به خروج از بازی و اجرای مجدد آن میکردند! بله، اکثر این باگها و گلیچها، تا چند ماه دیگر برطرف میشوند. اما این مسئله که ریمیک اثری از سال 2016 ، که نه تحت فشار ناشر بزرگی بوده، نه هزینهی ساخت بالایی داشته، و نه عرضهی فیزیکیای داشته، چرا باید به قدری با عجله و بدون تاخیر منتشر شود که نسبت به نسخهی اصلی، تجربهی پر ایرادتری را ارائه دهد؟
یکی از نقاط قوت نسخه اصلی Layers of Fear تغییرات کاملا مخفیانهی محیطهای بازی بود. به این گونه که شما بعد از نگاه کردن به یک وسیله، مثلا تلفن، زمانی که روی برمیگرداندید، متوجه میشدید که محیط پشت سرتان کاملا تغییر کرده و اصلا در یک مکان دیگری هستید! این تغییرات به مخفیانهترین شکل ممکن صورت میگرفتند و خب ساده بودن ساختار بازی، چه از لحاظ گرافیک بصری و چه از لحاظ فنی، این کار را برای سازندگان ساده کرده بود. اما در ریمیک این بازی، به قدری سازندگان از گیمیکهای گرافیکی مختلف استفاده کردهاند که در برخی از قسمتها، تغییر صحنهی پشت سر بازیکن کاملا واضح و تابلو (جناس غیرعمد!) انجام میگیرد. و خب این مسئله، قطعا برای مخاطب خاص، یک ضعف قابل توجه در بحث Immersion است.
تغییر دیگر این است که در نسخه اول Layers of Fear چندین صداپیشه برای خواندن نامهها به بازی اضافه شدهاند. در بازی اصلی، شما خودتان باید نامهها را میخواندید. اما اکنون، با بازکردن هر نامه، یک صداپیشه که مثلا صداپیشهی شخص نویسندهی نامهی مذکور است، آن نامه را برای شما میخواند. خب این ایدهی بسیار خوبی است و تجربهی بازی را بسیار راحتتر میکند. دیگر لازم نیست به صفحهی تلویزیون یا مانیتور خیره شوید تا بتوانید متن نامهها و یادداشتها را خودتان بخوانید!
اما به نظر میرسد که پروسهی ضبط صدا نسبتا با عجله و بدون مدیریت انجام شده چرا که بسیاری از نامهها، به صورت ناقص خوانده میشوند و یا برخی از قسمتها اصلا اشتباه خوانده میشوند! علاوه بر این، متاسفانه تعداد صداپیشگان بازی به قدری محدود است که به سرعت میتوان متوجه تکراری بودن صداها شد. تقریبا نیمی از این صداپیشگان محدود هم از نژادهای اقلیت هستند که اصلا مناسب دورهی تاریخی بازی نیست. نکته جالب دیگری که وجود دارد، این است که در بازی Layers of Fear 2 نامهها و یادداشتهایی که به داستان اصلی مربوط بودند، صداپیشه داشتند و برای سایر یادداشتها هیچ فایل صوتیای آماده نشده بود. خب این مسئله در ریمیک بازی همچنان به همان صورت است... اما! راوی چپترهای بازی که در بازی اصلی با صداپیشگی فوقالعادهی آقای Andrew Wincott انجام میشد، اکنون در نسخه بازسازی حذف شده و توسط Sheila Morris جایگزین شده است! درواقع قسمتهایی که به صداپیشگی نیاز داشتند، بدون تغییر باقی ماندهاند اما برای قسمتهایی که شامل صداپیشگی بودند، فایلهای صوتی جدیدی ضبط شده است! بدیهی است که این تغییرات، صرفا تصمیمات نژادپرستانهای بودهاند که احتمالا به دلیل فشارهای سازمان ESG انجام شدهاند.
دو محتوای جدید به نام Musician’s Story و Writer’s Story نیز در این مجموعه اضافه شدهاند؛ که اولی یک افزونه برای نسخه اول است و دومی یک داستان فرعی برای این فرنچایز به شمار میرود. حقیقتا این دو افزونه به قدری افتضاح هستند که نمیدانم از کجا شروع کنم... آنها هیچ محتوای مفیدی را به داستان این مجموعه اضافه نمیکنند، از لحاظ گیمپلی تجربهی لذت بخش یا متفاوتی را ارائه نمیدهند، و حتی در زمینهی فضاسازی هم ایدههای جدید چندانی ندارند. جالب است بدانید در فرنچایزی که همه چیز درمورد هنر و ادبیات است، این دو افزونه صحبتی جز پردازش به مسائل سیاسی و شعارهای چپ گرایانهی غربی ندارند... !
تغییر دیگری که در این مجموعه اعمال شده، اضافه شدن یک مکانیک جدید در گیمپلی است؛ که شاید بزرگترین و البته بدترین تغییر در این پکیج باشد! اکنون در هر دو نسخهی Layers of Fear و افزونهی جدید آن، یک چراغ قوه یا چراغ نفتی اضافه شده است تا با استفاده از آن بتوانید تعامل بیشتری در بازی داشته باشد. اما به چه صورت؟ خب مثلااکنون در نسخهی بازسازی شدهی Layers of Fear 1، در بعضی از محیطها، موجودی همانند Mr. X از بازی Resident Evil 2 شما را به قصد کشت، تعقیب میکند. شما هم باید چراغ خود را برروی آن متمرکز کنید تا برای چند ثانیه، از شرش خلاص شوید. اما متاسفانه با توجه به ساختار محیطهای کوچک و بستهای که در این بازیها وجود دارند، چنین ایدهای در عمل اصلا تجربهی خوبی را ارائه نمیدهد. حتی پدیدار شدن آن موجود هم اصلا پویا یا حتی جالب انجام نشده است؛ چرا که چهارچوب بازی اصلی اصلا برای چنین ایدههایی خلق نشده بود. حضور این نمسیس، حتی با داستان بازی و روایت قصه هم سازگار نیست و هیچ گونه تاثیر مثبتی ندارد.
کلام پایانی:
در مجموع، تغییراتی که در بازسازی این سری انجام شدهاند، همگی بدون استثنا به تجربهی نهایی بازی، روایت داستان، و حتی Immersion صدمه زدهاند. هر دو بازی Layers of Fear 1 و Layers of Fear 2 آثاری شایسته و عمیقی هستند که حتما باید تجربه کنید. اما پیشنهاد میکنم که به جای تجربهی این مجموعهی بازسازی شدهی پر از ایراد، همان نسخههای اصلی را تجربه کنید.
نظرات