نقد و بررسی Observer بر اساس نسخه ارسالی ناشر برای وبسایت بازی مگ انجام شده است. (Copy provided by publisher)
نقد و بررسی بازی Observer
دقیقا بعد از منتشر شدن دمو P.T بود که تمامی سازندگان متوجه وجود یک معدن طلا در این صنعت شدند و از آن زمان، شاهد انتشار بازیهای روز افزون ژانر اول-شخص ترسناک بودیم. البته قبل از P.T هم عناوینی مثل Amnesia و Slender Man در مارکت وجود داشتند، ولی هیچکدام از آنها در زمان خود با توجه به موفقیتی که کسب کرده بودند، توسط سازندگان جدی گرفته نشدند. تقریبا میتوان گفت که P.T یک مهر تایید برای تضمین موفقیت بازیهای اول-شخص ترسناک در این دوره و زمانه به حساب میآمد. این جملات به احتمال زیاد مخالفان زیادی دارند و عده کثیری معتقد هستند که این دموی چندساعته بیش از حد مورد توجه قرار گرفته و یا اصطلاحا Overrated شده است. اما بگذارید رو راست باشیم، تاثیر همین دموی چندساعته بر بازار بازیهای ترسناک و عناوین آن اجتناب ناپذیر بوده است.
یکی از بازیهایی که به نظر خیلیها از دمو P.T الهام گرفته است، Layers of Fear نام دارد. بازیای که توانست تا حد زیادی مورد قبول بازیکنان قرار بگیرد و رضایت منتقدان را جلب کند که طبیعتا به دنبال آن شهرت زیادی نصیب استودیو Bloober Team (سازنده بازی) شد. این استودیو لهستانی در سال 2008 تاسیس شد و تا قبل از Layers of Fear چندان شناختهشده نبود و تنها چند بازی را برای کنسولهای سونی روانه بازار کرده بود.
بهرحال مدتی قبل، جدیدترین عنوان این استودیو یعنی Observer در ژانر Cyberpunk horror منتشر شد. طبق گفتههای تیم سازنده، ایدههای اولیه این بازی قبل از انتشار Layers of Fear وجود داشت و از همان زمان تصمیم ساخت چنین عنوانی را در سر داشتند. Observer اگر چه از بعضی جنبهها بسیار خوب عمل میکند، ولی متاسفانه آن را نمیتوان جزء بازیهای برتر ژانر ترسناک امسال جای داد و متاسفانه حسابی در بخش گیمپلی لنگ میزند و نمیتواند مخاطب خود را از این منظر راضی نگه دارد.
داستان بازی در سال 2084 رخ میدهد، جایی که انسانها و شهرها تغییرات زیادی نسبت به گذشته داشتهاند و حالا با یک دنیای سایبرپانکی طرف هستیم. دنیای بازی تا حد زیادی مشابه سری بازیهای Deus Ex یا فیلم Blade Runner است و به محض قدم گذاشتن در دنیای آن، متوجه این شباهتها خواهید شد.
در Observer، ما در نقش یک کاراگاه با نام Daniel Lazarski قرار میگیریم که پروتاگونیست بازی به حساب میآید. داستان بازی از جایی شروع میشود که دنیل لازارسکی در ماشین خود نشسته است و ناگهان پسرش (که ظاهرا مدت زیادی هم هست از او خبری ندارد) یک تماس غیرمنتظره با او میگیرد. پس از پایان تماس، دنیل به سرعت به ساختمانی که فرزندش در آن زندگی میکند، میرود تا از حال او جویا شود. بیشتر از 50% بازی در همین ساختمان جریان دارد و شما دائما باید بین راهروهای این ساختمان متروکه جابهجا شوید و از ساکنین آنجا پرس و جو کنید.
اتمسفر تاریک این ساختمان بصورت قابلتوجهی خوب پیادهسازی شده است و همه عناصر مهم را برای ترساندن شما فراهم میکند. از آنجایی که دنیل یک کاراگاه کار کشته به حساب میآید، میتوانید از همسایهها و ساکنین ساختمان سوالات مختلفی بپرسید که هر کدام داستان مخصوص به خود را دارند. بعضی از آنها مدت زیادی است که بیرون ساختمان نرفتهاند و اطلاعی از وضعیت همسایگان خود ندارد، بعضی ها هم کلا خود را به راه دیگر میزنند و از شما در موارد مختلف درخواست کمک کنند. اما آخرین گروه از ساکنین، افرادی هستند که سرنخهای مهمی به شما میدهند که در فهم بهتر داستان به شما کمک میکنند. یکی از موارد جالبی هم که خیلی خوب در بازی به کار رفته است، سیستم انتخاب دیالوگ است که بیشتر در صحبت با ساکنین ساختمان جلبتوجه میکند.
از فضا سازی خوب ساختمان که بگذریم، ایردات داستان و کارکترها به چشم میآید. متاسفانه بازی در شخصیتپردازی و پرداخت به خصوصیت اخلاقی آنها بسیار ضعیف عمل میکند. این موضوع از همان شروع بازی مشخص است و تو ذوق میزند. به عنوان یک گیمر، از همان لحظه اول اصلا برایم مهم نبود که در ادامه داستان چه اتفاقی برای دنیل لازارسکی و پسرش خواهد افتاد و سرانجام آنها برایم مهم نبود که این موضوع هم قطعا از شخصیتپردازی مزخرف بازی نشات میگیرد. به دور از این مورد منفی، روایت داستان تا حدی بهتر از شخصیتپردازی آن است و ممکن است در اواسط بازی کمی کنجکاو انتهای داستان بشویم، اما وقتی کارکترها که به نوعی روح داستان بحساب میآیند، کم عمق باشند، روایت خوب داستان هم نمیتواند این عیب بزرگ را بپوشاند.
مینیگیم جالب بازی!
بزرگترین تصور اشتباهی که از Observer داشتم این بود که این بازی قرار است حسابی من را بترساند ولی هرگز اینطور نبود. بصورت کلی بازی دارای چندین قسمت متفاوت است. بررسی صحنههای قتل، نقوذ به خاطرات دیگران و حل کردن پازلها و معماها عمدهترین بخشهای گیمپلی را تشکیل میدهند. در طول گیمپلی هم هیچ خبری از مبارزات نیست و اسلحههای گرم و سرد کلا وجود خارجی ندارند، حتی شاید بتوان گفت که گیمپلی Observer بیشتر در دسته بازیهای Walking Simulator قرار میگیرد! از طرفی دیگر، جنس ترس Observer کاملا متفاوت با بازیهایی مثل Outlast یا Resident Evil است. به عنوان مثال در بازی Outlast، شما همیشه در حال فرار کردن از یک دشمن قویتر از خود هستید، ولی در Observer همین دشمن قویتر هم وجود ندارد، ولی در عوض بازی شما را در محیطهای تنگ و تاریک قرار میدهد و مجبورتان میکند که هرچه سریعتر از دست این محیطهای خفقانآور فرار کنید. بازی تا اواسط داستان تا حدی میتواند با تغییر محیط و نورپردازیها (همراه با تعدادی Jump scare) حس اضطراب و ترس را درون شما ایجاد کند، اما بعد از مدتی این روند بسیار خستهکننده میشود و میخواهید هر چه سریعتر بازی را به پایان برسانید.
قسمت کوچکی از Observer شامل بررسی صحنههای جرم میشود. دنیل لازارسکی در این مواقع میتوانید از دو Vision مختلفی که در اختیار دارد استفاده کند. Vision اول مربوط به بررسی مکانیسمها و دومین Vision هم مربوط به بررسی موادی مثل خون و ... میشود. تعداد این مراحل در طول بازی شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد و میتوان حدس زد که تنها برای دادن تنوع به گیمپلی بازی اضافه شده اند.
یک بخش از مشکلات Observer مربوط به مباحث فنی میشود که متاسفانه این مشکلات کمی بر تجربه بازی تاثیر گذار بوده است. یکی از بزرگترین ایرادات این قسمت، وجود افتفریم شدید پس از ورود یا خروج از یک در است که در این مواقع ممکن است بازی تا چند ثانیه بطور کامل متوقف شود!
از تاثیر بسیار مهمِ موسیقی، صداگذاری و صداپیشگی در بازیهای ترسناک نمیتوان گذشت. خوشبختانه Observer در این بخش بسیار خوب عمل میکند. دیالوگها بخش زیادی از بازی را تشکیل میدهند و به همین منظور، کار صداپیشگان در این دسته بازیها بیشتر به چشم میآید. از دنیل لازارسکی گرفته تا ساکنین ساختمان همگی صداپیشگی بسیار خوبی دارند و صدای بعضی کارکترها تُن بسیار خوبی دارد و حس ترسیدن، خشمگین شدن و مضطرب بودن آن فرد به خوبی به شما منتقل میشود.
عملکرد موسیقیها هم به همین صورت است. اگرچه در طول بازی موسیقیها به ندرت به گوش میخورد، اما همان چند قطعه محدود هم وظیفه خود را در موقع مناسب به بهترین شکل ممکن انجام میدهند.
Observer بخاطر فضای بسیار خاص و جنسِ گیمپلی خود، نمیتواند همه افراد را سرگرم کند. عدهایی ممکن است از دنیای سایبرپانک و محیطهای آن لذت نبرند و عدهایی دیگر هم احتمالا از جنس گیمپلی خوششان نمیآید. همه این موارد مشخص میکند که Observer به شدت بازی سلیقهای است و ممکن است هر فرد واکنشی متفاوت نسبت به آن داشته باشد. به شخصه در اواسط داستان احساس کردم که گیمپلی کشش کافی را برای من ندارد و نمیتواند آن طور که میخواهم سرگرمم کند. با تمامی این ایراداتی که گفته شد، Observer قطعا ارزش یکبار بازی کردن را دارد و برای یک بار هم که شده باید به آن شانس دهیم.
نظرات