نویسنده: محمد مقصودی یکشنبه، 18 شهریور 1397
ساعت 16:51

30 حقیقت راجع به فیلم‌های مارتین اسکورسیزی مطلب ویژه

5 از 5

30 حقیقت راجع به فیلم‌های مارتین اسکورسیزی

در میان غول‌های فیلم‌سازی آمریکا بدون شک نام مارتین اسکورسیزی در صدر آن‌ها قرار دارد؛ این کارگردان طی 50 سال فعالیت خود در سینما آثار تماشایی و بسیار ارزشمندی را خلق کرد. در ادامه با بازی‌مگ همراه باشید تا به حقایقی جالب راجع به فیلم‌های مارتین اسکورسیزی پی ببرید.

1. بیشتر بودجه فیلم Mean Streets صرف آهنگ‌های درون فیلم شد

آهنگ‌های درون فیلم Mean Streets (محصول سال 1973) تقریبا نصف بودجه 500 هزار دلاری فیلم را به خود اختصاص داد؛ با توجه به علاقه آشکار اسکورسیزی به سبک راک، او در این فیلم از آهنگ‌های گروه رونتس، اریک کلپتون و گروه رولینگ استونز استفاده کرد. این کارگردان در برنامه Scorsese on Scorsese در این باره گفت: «برای من کل فیلم Jumping Jack Flash (آهنگ گروه رولینگ استونز) و Be My Baby (آهنگ گروه روتنس) بود.»

2. لورا درن نقش کوچکی را در فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore ایفا کرد

نامزد آینده اسکار یعنی لورا درن اولین حضورش در حرفه بازیگری یکی از نامشخص‌ترین آن‌هاست؛ او برای اولین بار در پایان فیلم Alice Doesn’t Live Here Anymore جلوی دوربین رفت. درن که در آن زمان هفت ساله بود در کنار مادرش دیانا لد نقش دختری کوچک که یک بستنی قیفی با طعم موز در غذاخوری مل می‌خورد را ایفا کرد. فیلم‌برداری این صحنه با 19 برداشت به پایان رسید، درنتیجه طی این تعداد از برداشت درن باید 19 بستنی می‌خورد؛ اسکورسیزی که تحت تاثیر این بازیگر خردسال قرار گرفته بود به لد گفت: «اگر این دختر بعد از این 19 برداشت بالا نیاورد، او آماده برای تبدیل شدن به یک بازیگر خواهد بود.»

3. ایده صحنه YOU TALKIN’ TO ME در فیلم TAXI DRIVER از ذهن بروس اسپرینگستین تراوش کرد

taxi driver wallpapers 29951 7226986

رابرت دنیرو این دیالوگ را خود به صورت بداهه در فیلم اجرا کرد که همین دیالوگ نیز تبدیل به معروف‌ترین جمله فیلم شد؛ فیلم‌نامه‌نویس این پروژه یعنی پل شریدر بعدا گفت: «این بهترین چیز فیلم است که من آن را ننوشته‌ام.» دنیرو این دیالوگ را از بروس اسپرینگستین گرفت؛ این بازیگر بروس را چند روز قبل‌تر طی اجرایی در روستای گرینویچ دیده بود. (یکی از همان مجموعه کنسرت‌های اسپرینگستین که موجب انتشار آهنگ Born to Run نیز شده بود) وقتی طرفداران اسپرینگستین نام او را در کنسرت فریاد زدند او با حالت خاص و جالب‌توجهی خطاب به طرفدارانش گفت: «   You talkin’ to me?» به نظر می‌رسد این جمله اسپرینگستین از همانجا در ذهن رابرت دنیرو نقش بست و گیر کرد.

4. اکثر فیلم New York, New York به صورت بداهه بود (شاید همین مسئله نیز باعث سقوط آن بود)

در سال 1977 مارتین اسکورسیزی فیلم New York, New York را اکران کرد؛ این فیلم قرار بود به شکل موزیکال تولید شده و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های این کارگردان شود، به همین دلیل او تصمیم گرفت بیشتر دیدگاه خود را به شکل بداهه در فیلم پیاده کند. مارتین اسکورسیزی در این باره گفت: «من تلاش کردم تا آنجایی که ممکن است اصلا هیچ ایده‌ای تا روز فیلم‌برداری نداشته باشم، در همین حال ایده‌ای قوی از کاری که می‌خواستم انجام دهم در ذهن من وجود داشت؛ من همه محدودیت‌ها را آزمایش کردم و سبک بسیار بی‌نظمی را بر روی هدفم و بر روی فیلم New York, New York در پیش گرفتم. بعد از اینکه از چنین شیوه‌ای استفاده کردم متوجه شدم چنین روشی برای من کارا و موثر نیست.»

5. فیلم‌برداران مشهور زیادی در ساخت مستند The Last Waltz مشارکت داشتند

برای فیلم‌برداری فیلم مستند کنسرت The Last Waltz به کارگردانی مارتین اسکورسیزی هفت تصویربردار مشارکت داشتند؛ از جمله مشهورترین این تصویربرداران می‌توان به این افراد اشاره کرد: مایکل چپمن (فیلم‌های Taxi Driver و Raging Bull)، ویلموش ژیگموند (فیلم‌های Close Encounters of the Third Kind و The Deer Hunter)، لاسلو کواچ (فیلم‌های Easy Rider و Five Easy Pieces). اسکورسیزی و رابی رابرتسن (که تهیه‌کننده این فیلم مستند نیز بود) یک فیلم‌نامه 300 صفحه‌ای از متن و نمودار تهیه و در آن مشخص کردند که جایگاه دقیق دوربین‌ها باید به چه شکل باشد و در هنگام بخش‌های مختلف آهنگ و شعر به چه شکل فیلم‌برداری صورت بگیرد؛ طبق نوشته‌های گروه تولید فیلم، این اثر اولین مستند موسیقی بود که با دوربین‌های 35 میلیمتری فیلم‌برداری شد.

6. زمانی که مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو برای فیلم Raging Bull از جو پشی دعوت کردند او در یک رستوران ایتالیایی کار می‌کرد

raging bull

جو پشی یک موسیقیدان (او هم خواننده بود و هم نوازنده) و نیز بازیگری حرفه‌ای بود؛ او از همان دوران کودکی به موسیقی روی آورده بود اما در دهه 1970 هردوی این حرفه‌ها را کنار گذاشت. تئاتر Broadway او در سال 1975 با حضور همکار کمدینش فرانک وینسنت (شخصی که بعدا برای ایفای نقش سالوی در فیلم Raging Bull انتخاب شد) بعد از یک هفته بسته شد؛ او همچنین در سال 1976 در فیلم The Death Collector بار دیگر در کنار وینسنت به ایفای نقش پرداخت که این فیلم نیز نتوانست موفقیت چندانی کسب کند.

اما رابرت دنیرو در سال 1978 به شکلی اتفاقی آن فیلم را دید و تحت تاثیر بازی خوب پشی قرار گرفت، در نتیجه او را به اسکورسیزی معرفی کرد؛ این دو به دنبال جو پشی گشتند و در رستورانی او را پیدا کردند، در آنجا پیشنهاد دادند که او این کار را کنار بگذارد و در فیلم Raging Bull با آن‌ها همراه شود.

7. اسکورسیزی در ابتدا متوجه نمی‌شد که فیلم‌نامه The King of Comedy چگونه می‌تواند در قالب یک فیلم کارایی داشته باشد

رابرت دنیرو به خاطر اسکورسیزی فیلم‌نامه نوشته شده توسط پائول دی زیمرمن را برای فیلم The King of Comedy قبول کرد، دنیرو امیدوار بود اسکورسیزی بتواند با قدرت کارگردانی‌اش او را جذب این اثر کند؛ اسکورسیزی بعدها اعتراف کرد: «من این را متوجه نمی‌شوم، فیلم‌نامه بسیار خنده‌دار است اما در قالب فیلم این طنز خطی و عجیب می‌شود. درواقع طرح کلی داستان بدین مضمون بود: تو به من اجازه نمی‌دهی در برنامه حضور داشته باشم، بنابراین من تو را می‌دزدم تا تو مجبور شوی این کار را انجام دهی. در نهایت اسکورسیزی کارگردانی این پروژه را در دست گرفت تا ببیند چگونه می‌توان این اثر را به یک شاهکار تبدیل کرد.

8. گریفین دان مجبور بود تقریبا همه چیز را رها کند تا در فیلم After Hours به ایفای نقش بپردازد

به منظور نشان دادن میزان ناامیدی و مشکلات مختلف کاراکتر پال هکت در فیلم After Hours (محصول سال 1985)، اسکورسیزی راهنمایی‌های خاصی را به گریفین دان پیشنهاد کرد؛ شر در این باره طی مصاحبه‌ای با مجله People در جشن بعد از فیلم گفت: «طی مجلسی با مارتین اسکورسیزِی بودم که او گفت من برای ایفای این نقش بسیار نسبت به گریفین سخت‌گیر بودم و به او گفتم در حین بازی در این فیلم خبری از رابطه و بیرون رفتن و چیزهایی از این قبیل نیست؛ به نظر این شیوه جواب نیز داد و به راحتی می‌شد ناامیدی را در چهره گریفین طی فیلم تشخیص داد.»

9. این پال نیومن بود که ایده فیلم The Color of Money را به اسکورسیزی داد

screenshot5

والتر تویس که خالق کتاب The Hustler بود، در ادامه دنباله این کتاب یعنی The Color of Money را نوشت؛ با این حال پال نیومن به پیشنهاد یک فیلم‌نامه اقتباسی از این اثر فکر نمی‌کرد. او قصد داشت به عنوان یکی از طرفداران مارتین اسکورسیزی و به طور خاص فیلم Raging Bull او با این کارگردان ملاقاتی داشته باشد که در همین حین متوجه شد ضرب آهنگ این فیلم بسیار به The Color of Money نزدیک است.

10. ایده فیلم Goodfellas به هنگام فیلم‌برداری فیلم The Color of Money به ذهن مارتین اسکورسیزی رسید

مارتین اسکورسیزی طی مصاحبه‌ای با Rolling Stone گفت: «در مدت توقف کوتاه برای ساخت فیلم The Color of Money من یک نقد راجع ‌به کتاب Wiseguy (به نویسندگی نیکولاس پیلگی) خوانده بودم که در آن گفته شده بود کاراکتر هنری هیل به سطوح مختلفی از جنایت‌های سازمان‌یافته دسترسی داشته و از این بابت به نوعی یک بیگانه محسوب می‌شود؛ او کمی زیباتر به نظر می‌رسید و قادر بود یک شخص پیشرو خوبی باشد که کمی بهتر صحبت می‌کند. من فکر کردم که این می‌تواند بسیار جالب باشد زیرا شما مطمئنا می‌توانید برش مختلفی از لایه‌های جرایم سازمان‌یافته از دید این کاراکتر را داشته باشید. بنابراین من کتاب را گرفتم و شروع به خواندن آن کردم، با خواندن این کتاب بسیار تخت تاثیر داستان قوی و محسور‌کننده آن قرار گرفتم.»

11. صحنه معروف FUNNY HOW در فیلم Goodfellas در فیلم‌نامه وجود نداشت

ما در همان ابتدای فیلم Goodfellas شاهد مشهورترین صحنه (و قطعا مورد بحث‌ترین) این اثر هستیم، یعنی جایی که تامی دویتو (با بازی جو پشی) به خاطر جک هنری هیل (با بازی ری لیوتا) می‌خندد و او را بامزه « funny» خطاب می‌کند که این کلمه چندان برای هیل خوشایند نبود؛ با توجه به اتفاقاتی که طی پشت صحنه در فیلم رخ داده بود پشی برای تمام حرکاتش طی گفتگو با این کاراکتر خودش مسئول بود و باید همه چیز را از قبل پیش‌بینی می‌کرد.

طی زمانی که پشی جوان در رستوران کار می‌کرد ظاهرا به یکی از گنگسترهایی که به آن رستوران آمده بود گفت که او «بامزه» است، اما در پاسخ این تعریفی که انجام داد واکنش خوبی دریافت نکرد و این صفت باعث عصبانیت آن گنگستر شد؛ پشی این داستان را برای اسکورسیزی تعریف کرد و او نیز بود در نتیجه تمامی عکس‌العمل‌ها و واکنش‌های پشی و لیوتا به شکلی واقعی و بداهه شکل گرفته بود، پس از اکران فیلم این سکانس به یکی از به یادماندنی‌ترین بخش‌های این اثر تبدیل شد.

12. استیون اسپیلبرگ برای دریافت حقوق فیلم Schindler's List تصمیم گرفت که فیلم Cape Fear را با مارتین اسکورسیزی معاوضه کند

اسکورسیزی قصد داشت ابتدا فیلم Schindler's List را کارگردانی کند اما با توجه به بحث‌هایی که پیرامون دو فیلم قبلی‌اش یعنی Goodfellas و The Last Temptation of Christ رخ داده بود کمی در این باره نگران بود؛ در همان زمان استیون اسپیلبرگ قصد داشت تا کارگردانی فیلم Cape Fear را برعهده بگیرد اما او چندان علاقه نداشت که در آن زمان یک فیلم روانشناسانه بسازد، بنابراین این دو کارگردان تصمیم گرفتند که پروژ‌هایشان را با خود عوض کنند. اسپیلبرگ در نظر داشت تا از بیل مری برای ایفای نقش کاراکتر مکس کدی استفاده کند اما اسکورسیزی نظر دیگر داشت.

13. تیتراژ ابتدایی فیلم Casino توسط سال بس افسانه‌ای طراحی شده است

Casino Movie Wallpapers 4

سال بس مطمئنا مشهورترین و شناخته‌شده‌ترین طراح تیتراژ ابتدایی فیلم‌های سینمایی است که در بیش از 50 پروژه نام او به چشم می‌خورد؛ اگر فیلم‌هایی که دارای تیتراژ ابتدایی مشخص در دهه‌های 50 و 60 هستند را ببینید شانس زیادی برای شما وجود خواهد داشت تا نام سال بس را نیز در آن مشاهده کنید، او اغلب این پروژه‌ها را همراه با همسرش الین انجام می‌داد.

از جمله مهم‌ترین فیلم‌هایی که او با آن‌ها همکاری داشت می‌توان به این موارد اشاره کرد: Vertigo، Psycho، North by Northwest، West Side Story، Spartacus و It's a Mad, Mad, Mad, Mad World.

بس در پروژه‌های مختلفی با مارتین اسکورسیزی همکاری کرده‌ بود، از جمله این پروژه‌ها عبارت‌اند از: Goodfellas، Cape Fear، The Age of Innocence و فیلم Casino که تبدیل به آخرین پروژه بس در طول دوران حرفه‌ای‌اش شد؛ او پنج ماه پس از اکران عمومی فیلم در سن 75 سالگی درگذشت.

14. فیلم Gangs of New York  سی و دو سال در دست ساخت بود

هنگامی که اسکورسیزی کتاب The Gangs of New York: An Informal History of the Underworld (سال 1928) به نویسندگی هربرت آسبوری را در سال 1970 خوانده بود خیلی سریع این ایده در ذهن او ایجاد شد که این اثر می‌تواند تبدیل به یک فیلم بسیار خوب شود؛ از آنجایی که اسکورسیزی در آن زمان پول و نفوذ لازم را نداشت مجبور بود برای کار کردن بر روی چنین فیلمی صبر کند.

او حقوق این فیلم که مربوط به کتاب بود را در سال 1979 خریداری کرد و حتی در همان موقع فیلم‌نامه نوشته‌شده این فیلم را نیز برای خود گرفت؛ سپس بیست سال طول کشید تا این پروژه مراحل نهایی شدن تولید خود را سپری کند.

15. فیلم The Departed یک فیلم اقتباسی است

با وجود اینکه مارتین اسکورسیزی و فیلم‌نامه‌نویس ویلیام موناهان اعلام کردند که قبل از ساختن فیلم The Departed فیلم اکشن Infernal Affairs (محصول کشور هنگ کنک سال 2002) را مشاهده نکرده‌اند، ما وجه اشتراکات متعددی بین این دو فیلم پیدا کردیم؛ کارگردان فیلم Infernal Affairs یعنی اندی لاو قاعدتا فیلم خود را بهتر می‌داند،  اما او راجع به فیلم The Departed گفت: «مسلما من نسخه‌ای که خودم ساختم را بهتر می‌دانم، اما نسخه هالیوودی نیز فیلم بسیار خوبی است.»

16. Gimme Shelter آهنگ گنگستری غیر رسمی اسکورسیزی است

پیش از فیلم The Departed اسکورسیزی قبلا از آهنگ‌های گروه the Rolling Stones در فیلم‌های Goodfellas و Casino نیز استفاده کرده بود؛ به نظر می‌رسد بیلی کوستیگان نیز گروه the Rolling Stones را دوست دارد. این کاراکتر یک سی دی حاوی آهنگ Gimme Shelter از آلبوم Exile on Main Street را برای سولیوان در فیلم می‌فرستد.

17. نام فیلم Mean Streets برگرفته از یکی از آثار رمان‌نویس معروف ریموند چندلر است

24eb04c2bfce30691d618cca51f98cd9

این فیلم در ابتدا قرار بود Season of the Witch نام بگیرد، اما سپس این نام به دلیل یک بخش از کتاب The Simple Art of Murder (سال 1944) به نویسندگی ریموند چندلر تغییر کرد؛ چندلر در جایی از این کتاب راجع به هنر داستان‌گویی و کنکاش عمیق انسانیت گفت: «در هر چیزی که هنر نام بگیرد یک کیفیت از رستگاری وجود دارد؛ این ممکن است یک تراژدی خالص باشد، ممکن است یک نمایش خوب باشد، ممکن است مایه تاسف و ناراحتی باشد و یا ممکن است باعث خنده شدید یک مرد محکم و قوی باشد. اما در این خیابان‌های پایین شهر یک مرد باید بیاید که بدجنس نباشد، در ذاتش ترس و تیرگی نیز وجود نداشته باشد.»

18. رابرت دنیرو می‌خواست یک نمایش نیز از Raging bull بسازد

این موضوع مربوط به سال 1978 می‌شود یعنی حتی قبل از آنکه فیلم‌نامه‌ای نوشته شود؛ دنیرو در آن زمان با ماردیک مارتین مشغول همکاری برای ارائه اقتباسی از خاطرات لاموتا بود، در همین حال او همچنین سعی می‌کرد مارتین اسکورسیزی را که در آن زمان چندان اوضاع خوبی نداشت و اعتیادش به مواد مخدر افزایش یافته بود را برای کار بر روی این پروژه قانع کند.

ایده دنیرو این بود که آن را در تئاتر برادوی بر روی صحنه (به کارگردانی مارتین اسکورسیزی) نیز به نمایش بگذارند و در طول اجرای نمایش این اثر، فیلم آن را نیز در هنگام ساعات روشنایی روز فیلم‌برداری کنند؛ دنیرو به این ایده خیلی علاقه داشت زیرا فکر می‌کرد که فیلم‌برداری در طول روز باعث می‌شود اجرای آن‌ها به هنگام شب بر روی صحنه تئاتر تاثیرگذارتر باشد. اما به هرصورت این اتفاق رخ نداد، زیرا فیلم‌نامه اسکورسیزی هنوز حاضر نبود و او نیز شرایطی مساعد برای پذیرفتن چنین امور سنگینی را نداشت.

19. مارتین اسکورسیزی به هنگام ساخت فیلم The Last Waltz بر روی فیلم New York, New York نیز کار می‌کرد

زمانی که اسکورسیزی در اصل باید مراحل ویرایش فیلم New York, New York با بازی رابرت دنیرو و لایزا مینلی را تکمیل می‌کرد، در سن فرانسیسکو حضور داشت و مشغول فیلم‌برداری فیلم مستند The Last Waltz بود؛ طبق گفته اسکورسیزی تهیه‌کننده فیلم New York, New York یعنی اروین وینکلر زمانی که متوجه این موضوع شد بسیار ناراحت شد.

20. از لوسترهای فیلم Gone with the Wind در فیلم The Last Waltz استفاده شد

صحنه اجرایی که در فیلم مستند The Last Waltz مشاهده کردید توسط بوریس لون طراحی شده بود، این شخص به عنوان طراح تولید در فیلم‌هایی چون West Side Story (محصول سال 1961) و فیلم The Sound of Music (محصول سال 1965) همکاری داشته است؛ لون صحنه اجرا را با الهام از فیلم‌های لوکینو ویسکونتی (Death In Venice، The Leopard) خلق کرد، او دیگر وسایل مورد نیازش را برای طراحی صحنه از گروه تولید تئاتر اپرای لاتراویاتا در سن فرانسیسکو قرض گرفت و لوسترهای در صحنه نیز قبلا در فیلم Gone with the Wind طراحی شده بود.

رابرتسون یکی از اعضای گروه رولینگ استونز با این طراحی و دکور سنگین موافق نبود، او در این باره گفت: «لوسترها؟ من فکر نمی‌کنم بودن چنین چیزی بر بالای سر باب، نیل و بقیه موزیسین‌ها چندان خوب باشد؛ کاری که آن‌ها انجام می‌دهند به چنین چیزی ارتباطی ندارد.»

21. اولین صحنه فیلم Goodfellas توسط مارتین اسکورسیزی طراحی نشده بود

همانطور که ممکن است بدانید کسب و کار فیلم‌برداری به ندرت دارای ترتیب زمانی برای برداشت صحنه‌ها است، کارگردان‌ها تلاش می‌کنند برای هزینه، برنامه‌ریزی و بهره‌وری بهتر برخی از صحنه‌ها را زودتر یا دیرتر فیلم‌برداری کنند؛ این اتفاق برای فیلم Goodfellas نیز رخ داد و اولین صحنه‌ای که فیلم‌برداری شد مربوط به تبلیغ با بودجه کم تلویزیونی موری می‌شود، یعنی قبل از آنکه در ابتدای فیلم هنری و جیمی او را به دام بیاندازند.

برای اینکه این تبلیغ بسیار طبیعی باشد اسکورسیزی با استفان آر. پاکا که متخصص تولید تبلیغ با بودجه کم است تماس گرفت و از پاکا خواست تا به جای او کارگردانی و نویسندگی این بخش را برعهده بگیرد و تبلیغی حرفه‌ای برای موری بسازد.

22. ریس ویترسپون و درو بریمور شانس خود جهت مصاحبه برای حضور در فیلم Cape Fear را از دست دادند

ویترسپون در سال 1999 طی مصاحبه‌ای در این باره گفت: «این دومین مصاحبه حرفه‌ای من در بازیگری بود؛ ایجنتم به من گفت که قرار است با مارتین اسکورسیزی ملاقات داشته باشد، من نیز در جواب به او گفتم: او کیست؟ سپس او نام رابرت دنیرو را هم بیان کرد و من گفتم: من هرگز نام او را نشنیده‌ام؛ وقتی از آنجا رفتم فهمیدم رابرت دنیرو کیست و من به سادگی فرصت بازی در کنار او را از دست دادم، در آن لحظه دستانم می‌لرزید و احساس حماقت می‌کردم.»

درو بریمور نیز برای ایفای نقش در این فیلم در یک مصاحبه کاری شرکت کرد اما به اعتقاد یکی از دستیاران اسکورسیزی او برای بازی این نقش بسیار زیاده‌روی کرد؛ در سال 2000 طی مصاحبه‌ای او اذعان داشت که این مصاحبه بزرگ‌ترین فاجعه زندگی‌اش بود و بعد از انجام آن اسکورسیزی فکر می‌کرد که او یک سگ پر سروصدا است.

23. جرج لوکاس برای مشکل فیل در فیلم GANGS OF NEW YORK به مارتین اسکورسیزی کمک کرد

gettyimages 73420082

خالق مجموعه Star Wars که بعد از آن بر روی فیلم Attack of the Clones نیز کار کرد، به هنگام مشاهده یکی از صحنه‌های بزرگ فیلم Gangs در شهر رم به اسکورسیزی گفت این فیلم احتمالا آخرین در سبک خودش خواهد بود، این روزها برای بازسازی چنین داستانی در قالب فیلم جهت صرفه‌جویی در هزینه‌ها از تکنولوژی کامپیوتری استفاده می‌شود. لوکاس می‌دانست با توجه به اینکه در یکی از صحنه‌های این فیلم نیاز به فیل است آن‌ها در ادامه دچار مشکل خواهند شد زیرا هیچ مجموعه‌ای در ایتالیا قادر نخواهد بود که برای آن‌ها این حیوان را فراهم کند؛ وقتی اسکورسیزی با چنین مشکلی مواجه شد با دوست قدیمی خود لوکاس برای تقاضای کمک تماس گرفت و به او گفت: «ما فیل نداریم به ما بگو چگونه این صحنه را فیلم‌برداری کنیم؟» لوکاس که در این زمینه تخصص زیادی داشت گفت تا صحنه را بدون فیل فیلم‌برداری کنند و بعدا به صورت دیجیتالی آن را به فیلم اضافه کنند. این تنها موردی در فیلم بود که از تکنولوژی کامپیوتری برای آن استفاده شد.

24. مارتین اسکورسیزی بعد از دیدن تصویر گوئن استفانی بر روی بدنه یک اتوبوس تصمیم گرفت تا با او در فیلم The Aviator همکاری داشته باشد

تصویر اقتباسی مرلین مونرو که توسط هرب ریتس برای جلد مجله Teen Vogue گرفته شده بود مورد توجه مارتین اسکورسیزی قرار گرفت؛ استفانی طی گفتگویی با MTV داستانی را که از زبان لئوناردو دیکاپریو شنیده بود را تعریف کرد: «هنگامی که مارتین اسکورسیزی مشغول رانندگی در شهر نیویورک بود عکس جلد مجله Teen Vogue که من روی آن حضور داشتم را بر روی بدنه یک اوتوبوس دید؛ او این عکس را دوست داشت و گفت این دختر کیست؟ بیا آن را جذب کنیم. دی کاپریو کل این داستان را با صدای خود اسکورسیزی برای من تعریف کرد که بسیار عجیب و جالب بود.» استفانی در این فیلم نقش جین هارلو را ایفا کرد که اولین تجربه‌ حرفه‌ای او در عرصه بازیگری محسوب می‌شد.

25. برنارد هرمان چند ساعت بعد از ضبط آهنگ فیلم Taxi Driver فوت شد

مارتین اسکورسیزی بسیار خوش‌شانس بود که توانست با برنارد هرمان همکاری داشته باشد، این آهنگساز آمریکایی یک افسانه هالیوودی محسوب می‌شد که در پروژه‌هایی چون: Citizen Kane، Psycho، Cape Fear، North by Northwest و dozens و آثاری دیگر همکاری داشت.

هرمان آهنگ فیلم Taxi Driver را نوشت و جلسات ضبط این آهنگ را اداره می‌کرد؛ او سرانجام در 23 دسامبر 1975 در شهر لس‌آنجلس ضبط پایانی این پروژه را انجام داد و آن را تکمیل کرد. او در سن 64 سالگی در هتلی به هنگام صبح کریسمس فوت و بعد از مرگش نیز نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

26. دنیل دی لوییس توسط یک قصاب واقعی برای فیلم Gangs of New York آموزش دیده بود

gangs day lewis

بازیگر افسانه‌ای دنیل دی لوییس برای ایفای هرچه بهتر نقش خود در فیلم Gangs of New York ابتدا آموزش‌هایی از دو برادر آرژانتینی قصاب در منطقه کویینز دید، سپس برای کسب مهارت بیشتر نزد یک قصاب استاد و ماهر در شهر لندن رفت.

27. اسکورسیزی به خاطر یک مشکل صدای کوچک تهدید کرد که نام خود را از فیلم Raging Bull حذف خواهد کرد

مراحل پس‌تولید فیلم Raging Bull بسیار طول کشیده بود، وقتی اکران عمومی این فیلم بسیار نزدیک شده بود مارتین اسکورسیزی کماکان بر روی میکس نهایی آهنگ کار می‌کرد، از این رو تهیه‌کننده پروژه یعنی ایروین وینکلر طی ضرب‌الاجلی اعلام کرد: تمامی کارها باید در نیمه شب یک شب معین متوقف شوند و پروژه به هر شکلی تحویل داده شود.

وقتی زمان به ساعاتی که مهلت داده شده بود رسید، صدایی کوچک مربوط به یک خط از دیالوگ که شخصی به متصدی بار گفته بود مارتین اسکورسیزی را آزار می‌داد و او فکر می‌کرد که این دیالوگ به اندازه کافی قابل شنیدن نیست؛ وینکلر سپس به اسکورسیزی گفت خیلی بد است ما باید این را هرچه زودتر منتشر کنیم.

اسکورسیزی سپس اعلام کرد اگر وینکلر فیلم را به این طریق اکران کند او خواهان آن است که نام خود را به عنوان کارگردان از فیلم حذف کند، زیرا این فیلم بدین طریق دیگر بازتابی از عقاید فیلم‌سازی او نیست؛ وینکلر در آخر کوتاه آمد و به او مهلت داد، او مانند تمام تهیه‌کنندگان خوب هالیوود می‌دانست که گاهی اوقات مجبور است به یک کارگردان خسته اجازه دهد تا بدخلقی کند و چیزهایی بگوید که واقعا از گفتن آن منظوری ندارد؛ بعدها خود اسکورسیزی اعتراف کرد که اشتباه کرده است.

28. اسکورسیزی سعی کرد تا حد ممکن از صحنه‌هایی با درجه سنی بزرگسال در فیلم Taxi Driver استفاده نکند و بدین منظور رنگ قرمز خون را بیشتر به رنگ قهوه‌ای نشان داد

اسکورسیزی رنگ خون موجود در فیلم Taxi Driver را در صحنه‌های خونین تحریف و سعی کرد تا از رنگ‌هایی استفاده کند که کمتر نزدیک به واقعیت هستند؛ این اقدام نه تنها در روند لجوجانه فیلم حرکتی مناسب بود بلکه با اعصاب بیننده فیلم نیز بازی می‌کرد.

29. کیت بلانشت تکالیف خانه خود را برای فیلم The Aviator انجام داده بود

aviator

با توجه به درخواست اسکورسیزی بلانشت تمام 15 فیلم ابتدایی کاترین هپبورن را جهت ایفای نقش در فیلم The Aviator تماشا کرد؛ بلانشت جهت آشنایی بیشتر با هپبورن مصاحبه او با دیک کاویت در سال 1973 را تماشا کرد، خاطرات او را خواند، درس‌های گلف و تنیس را فراگرفت و به مانند هپبورن برای حمام کردن زیر دوش آب سرد قرار می‌گرفت. دقیقا در همان روزی که بلانشت برای اولین بار جهت ایفای نقش خود به مجموعه اضافه شد کاترین هپبورن نیز درگذشت. (در تاریخ 29 ژوئن 2003)

بلانشت در این باره گفت: «من روزنامه را برداشتم و با خود فکر کردم آیا این عجیب نیست که کاترین هپبورن بر روی جلد و صفحه اول قرار ندارد؟ او زندگی فوق‌العاده‌ای داشت و سپس با مرگش حتی بیشتر جای خود را در ذهن ما ماندگار کرد.»

30. ما ممکن است هیچ‌وقت نفهمیم که سم ایس روستین واقعی راجع به Casino چه فکری می‌کند

لفتی روسنتال (در سال 2008 درگذشت) که کاراکتر سم روستین با الهام از او خلق شد گفته بود که تنها یک مرتبه فیلم Casino را تماشا کرده است؛ فیلم‌نامه این اثر توسط نیکولاس پیلگی نوشته شده بود، پیلگی جهت نوشتن این فیلم‌نامه به نحو احسنت با روسنتال همکاری کرد، آن‌ها تنها اشخاصی بودند که به هنگام نوشتن فیلم‌نامه در اتاق حضور داشتند، پیلگی گفته بود پس از تکمیل کارش واکنش روسنتال نسبت به آن مثبت بود.

اما در اواخر زندگی روسنتال یک خبرنگار خطاب به او بیان کرد: «شما تنها یک بار فیلم Casino را تماشا کردید و آن را دوست نداشتید.» سپس روسنتال پاسخ داد: «برخی از جزئیات در فیلم وجود نداشت و برخی از چیزها آن کارهایی نبود که من انجام داده باشم؛ صحنه‌هایی در فیلم وجود دارد که کاراکتر روسنتال یک کار را دوبار انجام می‌دهد، من فقط به شما گفتم هرچیزی را تنها یک بار انجام دهید تمام چیزی که من خواستارش بودم همین بود. صحنه‌ای در فیلم وجود داشت که هروقت به آن فکر می‌کنم بسیار عصبانی می‌شوم: من هرگز در برنامه The Frank Rosenthal شعبده بازی انجام ندادم، با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شدم زیرا این سکانس باعث شد که من احمق به نظر بیایم. من فقط به این دلیل در آن برنامه تلویزیونی شرکت داشتم تا تصویر خوب و نجیبانه از خود برجای بگذارم و بدین طریق تصور عمومی مبنی بر اینکه من یک گنگستر هستم را در پشت پرده این برنامه بپوشانم.»

آیا روسنتال در گذر زمان نظر خود را تغییر داد؟ آیا پیلگی برداشت اشتباهی از عکس‌العمل روسنتال داشت؟ احتمالا ما هرگز متوجه این موضوع نخواهیم شد.

  • هیچ نظری یافت نشد
لطفا برای ثبت نظر خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید.