بیوگرافی کریتوس (Kratos) شخصیت محبوب God Of War
سلام خدمت همراهان همیشگی بازی مگ. این بار با یک مقاله جذاب در خدمت شما هستیم و امیدواریم که از خواندن بیوگرافی شخصیت محبوب بازیهای ویدیویی یعنی کریتوس (Kratos) لذت برده و خود را برای تجربه نسخه جدید بازی که تا چند ماه دیگر منتشر میشود آماده کنید.
شخصیت
کریتوس در اسطورهشناسی یونان باستان به معنای نیرو و قدرت است. این نام برگرفته از اسطورهای یونانی به نام Cratos است که به زئوس وفادار بوده است. کریتوس البته شخصیتی خودخواه است که بویی از وفاداری به خدایان نبرده. او شخصیتی خشن، بیرحم و خونریز دارد و هر آنکه سد راهش باشد را، ولو اینکه مردم بیگانه، قتل و عام میکند. او به کرات نشان داده که شخصیتی است مسئولیتناپذیر که نمیخواهد مسئولیت کارهای بد خود را قبول کند و همیشه خدایان را به خاطر اشتباهاتش مقصر میداند. او در حالی که بارها از خدایان پیروی کرده اما هیچگاه به آنها به طور کامل اعتماد نداشته است. با این حال او احساس عاشقانه عمیقی نسبت همسر و فرزندش دارد و بارها خود را به خاطر اتفاقات پیشآمده سرزنش کرده و شکنجه داده است.
پیش از مأموریتها
کریتوس یک نیمه خدا و حاصل رابطه زئوس و «کالیستو» (Callisto) که زنی میرا بود، است. او در شهر باستانی «اسپارت» (Sparta) متولد شد و تا سالها از هویت پدرش آگاه نبود. زمانی که «هِرا» (Hera)، خواهر و همسر زئوس، از رابطه برادرش با کالیستو آگاه شد دستور داد که کریتوس را در روز تولدش به قتل برسانند؛ اما زئوس از این دستور سرپیچی کرد و اجازه داد که او بر روی زمین و به همراه مادرش بزرگ شود.
مانند بسیار از جوانان اسپارتی، کریتوس هم برای مبارزه توسط مقامات نظامی اسپارت انتخاب و تعلیم داده شد و به سرعت به یک جنگجوی اسپارتی تبدیل گشت. کریتوس در دوران کودکی به همراه برادرش Deimos تعلیم دید و همیشه رؤیای پیوستن به ارتش اسپارت را در خواب میدیده است.
در این زمان و در سرزمین خدایان، پیشگویان پیشبینی کردند که زئوس توسط یکی از پسرانش که جنگجویی نشان شده است سقوط خواهد کرد. زئوس پیش دستی کرده و «آرس» (Ares) و «آتنا» (Athena) را به قلمرو میراها میفرستد تا پسربچه مذکور را پیدا کرده و پیش از آنکه بزرگ شود او را نابود کنند.
آرس نشانههای عجیب و غریبی در Deimos مشاهده میکند و با ارتشی از سانتورها (Centaur) به اسپارت حمله کرده و او را اسیر و به «تاناتوس» (Thanatos)، خدای مرگ، تحویل میدهد. کریتوس خشمگین برای نجات برادرش به خدایان حمله میکند اما آرس او را پرتاب کرده و زخمی همیشگی بر چشم راستش باقی میگذارد. آرس برای کشتن کریتوس شمشیرش را بلند میکند ولی آتنا جلوی او را گرفته و به او یادآور میشود که مأموریتش به پایان رسیده است. غم از دست دادن برادر برای همیشه در خاطر کریتوس باقی مانده و به افتخار او نشان تولد Deimos را بر بدن خود خالکوبی میکند. زمانی که کریتوس به سن بلوغ رسید، یک از اعضای مورد احترام ارتش اسپارت بود و در همان زمان ازدواج کرده و صاحب یک دختر به نام «کالیوپه» (Calliope) شد.
مأموریت آمبروزیا (Ambrosia)
بلافاصله بعد از تولد کالیوپه، او به بیماری دچار شده که این موضوع باعث میشود شخصیتهای مهم اسپارت با توجه به ضعف و بیماری او و بر اساس قوانین اسپارتی رأی به تبعید او داده تا در تنهایی خودش بمیرد. کریتوس که مصمم به درمان دخترش است، به دنبال «آمبروزیا»، گیاهی شفابخش و رمز جاودانگی خدایان «المپ» (Olympus)، میرود. در این سفر کریتوس وارد رقابتی بین خدایان میشود که در این رقابت برنده میتواند به آمبروزیا دست پیدا کردن. کریتوس که به عنوان مبارز خدای جنگ، آرس، پا به میدان گذاشته است، با جمعی از سربازان وفادار اسپارتی و فرمانده مشهور آنها کاپیتان «نیکوس» (Nikos) به مسابقات خدایان وارد میشود. او ابتدا با ارتش خود به قهرمان منتخب «پوزئیدون» (Poseidon)، «هرودیوس» (Herodius) و یارانش تاخته و پس از اینکه او را از پای در میآورد، با به غنیمت گرفتن کشتی آنها راهی ادامه سفر خود میشود. پوزئیدون تمام تلاش خود را برای نابودی کریتوس و یارانش در دریا میکند ولی در آخر شکست خورده و ناامید میشود.
مبارز بعدی که انتظار کریتوس را میکشد، «پوثیا» (Pothia) قهرمان «آرتمیس» (Artemis)، ایزد بانوی شکار، است. او و تمام ارتش آرتمیس توسط اسپارتیها و کریتوس کشته میشوند. «هادس» (Hades)، فرمانروای مردگان و جهان زیرزمینی، از ترس اینکه کریتوس قهرمان او، «آلریک» (Alrik) و ارتش بربرهایش را از پای در بیاورد، طوفانی از آتش را از آسمان به سمت کریتوس و یارانش نازل میکند. هرچند او موفق به کشتن کریتوس نمیشود اما بسیاری از اسپارتیها از جمله کاپیتان نیکس را میکشد. کریتوس پس از نابودی قهرمان «هلیوس» (Helios) به آمبروزیا دست پیدا میکند.
پس از این اتفاق نبرد سنگینی بین بربرها و ارتش اسپارتی بر سر تصاحب آمبروزیا در میگیرد. پس از مبارزهای جانفرسا بین دو رهبر مبارز سرانجام کریتوس آمبروزیا را تصاحب میکند هرچند به قیمت از دست دادن افرادش تمام میشود. او به اسپارت برگشته و با استفاده از این گیاه دخترش را درمان میکند و لقب کاپیتان از سوی پادشاه اسپارت به او اهدا میشود.
تولد یک شبح
کریتوس به عنوان یک ژنرال اسپارتی مبارزات بسیاری را انجام داد و رو به روز به عطش وی پس از هر پیروزی در میدان نبرد افزوده شده. علیرغم درخواستهای مکرر همسرش، او بیشتر وقت خود را صرف مبارزات خونین کرد و تنها گاهی که در شهر اسپارت حضور داشت با خانوادهاش وقت میگذراند.
سرانجام زمان مبارزه موعود فرا رسید و کریتوس و یارانش با ارتش بربرها مواجه شدند. ارتشی قدرتمند و وحشی به رهبری آلیرک به انتقام شکست پیشین و مرگ پدرش به پا خاسته بود. قدرت و وحشیگری بربرها باعث شد تا ارتش اسپارتی تا مرز شکست برود و در این هنگام کریتوس از آرس درخواست کمک کرده و با اعلام وفاداری به او در قبال پیروزی در جنگ، ورق را در این مبارزه خونین برمیگرداند. آرس تمام ارتش بربرها و الریک را نابود کرده و سلاح شگفت انگیز Blades of Chaos را به نشان وفاداری و بندگی به کریتوس اهدا میکند.
برای مدتها کریتوس به خدای جنگ خدمت کرد و با حمله به بسیاری از روستاها افراد بیگناه زیادی را قتل عام نمود. کریتوس تحت تأثیر خدای جنگ آرامآرام انسانیت خود را از دست داده و به فردی بیرحم و سنگدل تبدیل شد. روزی کریتوس به روستایی که طرفداران آتنا در آن زندگی میکردند حمله کرد. آرس مخفیانه همسر و دختر کریتوس را به معبدی در آن روستا منتقل میکند. کریتوس بدون هشدار به مردم روستا به تعقیب آنها پرداخته و وارد معبد شده و تمام مردم بیگناه را میکشد غافل از اینکه زن و دخترش نیز در بین آنها هستند. آرس بر این باور بود که این کار باعث میشود کریتوس تعلقاتش به دنیای فانی را از میان برداشته و به جنگجویی کامل بدل شود؛ اما کریتوس که عشق و علاقه خود را نابود شده دید، با انکار وفاداریاش به خدای جنگ، خانوادهاش را در معبد قرار داد تا در آتش آنجا به خاکستر تبدیل شوند. خاکستری که به نفرین همیشگی کریتوس بدل شد و بر روی پوست بدن او مانند لباسی پوشیده شد. از آن روز به بعد کریتوس «شبح اسپارت» (Ghost of Sparta) نام گرفت.
رستگاری و انتقام
پس از آنکه کریتوس عهدش را با آرس میشکند، او به الهههای انتقام دستور میدهد تا کریتوس را اسیر کرده و او را وادار به اطاعت از خدای جنگ کنند. در همین حال کریتوس خود را در بیابانی متروک میبیند که در کابوسی مملو از خون و در خانه خودش در اسپارت گیر افتاده است. در این زمان است که کریتوس با «اورکوس» (Orkos)، پیشخدمت الهههای انتقام، ملاقات میکند. علیرغم اینکه به او اعتماد ندارد ولی بر اساس راهنمایی او به دنبال «الثیا» (Aletheia)، اوراکل مقیم «دلفی» (Delphi)، میرود. اوراکل به دست «کستور و پولوکس» (Pollux and Castor) زندانی شده است و نبردی بین آنها و کریتوس در میگیرد. کریتوس پس از کشتن این دو، Amulet of Uroborus را به دست آورده و وقتی با اوراکل در حال مرگ صحبت میکند متوجه میشود که آرس میخواسته از کریتوس استفاده کرده و با کمک او به پادشاه خدایان بدل شود.
کریتوس دوباره با اورکوس ملاقات کرده و در آنجا است که متوجه میشود او فرزند آرس و «آلکتو» (Alecto)، یکی از الهههای انتقام، است. اورکوس به کریتوس میگوید که از آنجایی که زئوس خدایان را از جنگ با یکدیگر منع کرده است، او به دنبال جنگجویی برای از بین بردن زئوس میگشته و چون پسرش را فاقد هرگونه ویژگی جنگجویانه دیده، او را به عنوان پیشخدمت فیوریها گماشته و خود به دنبال جنگجویی تازه بوده است. او در کریتوس نشانههایی میبیند که میتواند او را به جنگجوی نابودکننده زئوس بدل نماید و از همین رو در نبرد با بربرها او را یاری میکند. قتل خانوادهاش یکی از سه امتحانی بود که کریتوس باید از آنها سربلند بیرون میآمد تا بتواند به هدف آرس دست پیدا کند. پس از این گفتگو و با آگاهی از این موضوع، کریتوس با یک کشتی رهسپار جزیره «دلوس» (Delos) میشود.
در جزیره دلوس سلسله مبارزاتی بین کریتوس و الهههای انتقام در گرفته که سرانجام کریتوس توسط آنها اسیر و زندانی میشود. او به مدت دو هفته توسط الهههای انتقام شکنجه شده تا دوباره به خدمت خدای جنگ در بیاید. کریتوس از غفلت «مگایرا» (Megaera) استفاده کرده و از زندان فرار میکند. این سه الههی انتقام انواع حیلهها و نیرنگها را به کار برده و بارها کریتوس را در طی مبارزات وارد کابوسهای وحشتناکی میکنند تا او را قانع کنند که دوباره به آرس ملحق شود. کریتوس سرانجام بر همه الههها پیروز شده و آنها را به قتل رسانده و به خانهاش در اسپارت بر میگردد.
خدمت به خدایان
برای یک دهه بعد کریتوس شروع به خدمت به خدایان المپ میکند. در پنجمین سال خدمتش به ارتش «آتیک» (Attica) ملحق میشود تا با هجوم ارتش ایرانیها مقابله کنند. پس از اینکه او پادشاه ایرانیان و هیولای آنها را از میان بر میدارد ناگهان دنیا در تاریکی فرو میرود. کریتوس به دنیای بقایای نور رفته و سرانجام به معبد «هلیوس» (Helios) میرسد. کریتوس با مشاوره آتنا به این موضوع پی برد که هلیوس توسط نیرویی ناشناخته ربوده شده است. او از سوی خدایان مأموریت پیدا کرده تا هلیوس را پیش از آنکه «مورفیوس» (Morpheus) تمام یونان را با مه سیاه بپوشاند، یافته و او را نجات دهد. کریتوس مسیر دشوار مأموریت خود را شروع کرده و در نبرد با هیولاها و موجودات دنیای زیرزمینی سرانجام هلیوس را نجات داده و بیش از پیش مورد توجه خدایان قرار میگیرد.
زمان انتقام
ده سال پس از شروع خدمت به خدایان المپ، کریتوس مأموریت میابد تا «هایدرا» (Hydra) را کشته و صلح را به دریای «اژه» (Aegean Sea) بازگرداند. پس از پیروزی بر هایدار و انجام موفقیت آمیز این مأموریت، کریتوس این شانس را پیدا میکند که انتقام خود را از آرس بگیرد. آتنا به او دستور میدهد که به دنبال جعبه پاندورا گشته و آن را پیدا کند تا به کمک آن بتواند آرس را از میان بردارد.
کریتوس به دنبال جعبه پاندورا رفته و سرانجام این جعبه افسانهای را به دست میآورد؛ اما آرس با فرستادن افرادش به معبد پاندورا و تخریب آنجا کریتوس را کشته و جعبه را تصاحب میکند. کریتوس به دنیای زیرزمینی سقوط کرده ولی با تلاش بسیار سرانجام خود را از آن دنیای مخوف رهانیده و سوی باز پس گرفتن جعبه رهسپار میشود.
پس از اینکه کریتوس جعبه پاندورا را باز پس میگیرد، جعبه را باز کرده و خود به موجودی خدا مانند تبدیل میشود. مبارزهای نفسگیر بین او و آرس در گرفته و سرانجام کریتوس با استفاده از شمشیر خدایان (Blade of the Gods) آرس را به قتل میرساند. خدایان به خاطر رفتار نادرست وی در گذشته، درخواست او را برای رهایی از کابوسهایش رد کرده و آخرین امید کریتوس ناامید میشود. او به لبه پرتگاهی رفته و خود را به پایین میاندازد تا خودکشی کرده و از شر کابوسها و گذشته خود رها شود. در این زمان است که آتنا او را نجات داده و کریتوس تبدیل به خدای جنگ تازه المپ شده و بر تخت پادشاهی وی تکیه میدهد.
دوران خدایی
پس از اینکه کریتوس بر تخت پادشاهی تکیه میزند و خدای جنگ میشود، برای اینکه آرس نتواند با آمبروزیا دوباره به زندگی برگردد، در پی آن رفته تا این خوراک جاودانگی را نابود کند. او به هشدارهای آتنا گوش نداده و کار خودش را انجام میدهد. او برادر کوچکترش را به زندگی برمیگرداند، اما دوباره توسط خدایان او را از دست میدهد و با خودش عهد میکند تا انتقام این کار را از خدایان بگیرد. کریتوس که خود را از خدایان جدا کرده است، بیشتر زمان خود را صرف یاری اسپارتیها کرده و به آنها در نبردهای بسیاری کمک میکند. جنگهای زیادی به راه میاندازد و مردمان بسیاری را میکشد.
زمانی که کریتوس تصمیم به جنگ با شهر «رودس» (Rhodes) گرفته و میخواهد اسپارتیها را در این نبرد یاری کند، توسط آتنا از این کار بر حذر شده ولی مانند گذشته به هشدارهای او اعتنایی نمیکند. سرانجام خدایان و زئوس که از این رفتارهای کریتوس به ستوه آمده بودند، تمام نیروهای وی را از او گرفته و کریتوس دوباره به جنگجویی معمولی با هیکلی انسانی تبدیل میشود. زئوس به او یادآور میشود که دلش نمیخواهد وی به سرنوشت آرس دچار شود اما کریتوس صحبتهای زئوس را رد کرده و در نهایت توسط او کشته میشود. کریتوس در آخرین لحظات عمرش قسم میخورد که زئوس به خاطر این کارش تاوان سختی خواهد داد.
تغییر سرنوشت
درست در زمانی که ارتش زمینی کریتوس را به دنیای زیرین منتقل میکردند، او توسط تایتانی به نام «گایا» (Gaia) نجات پیدا میکند. گایا به او یک هدیه با ارزش میدهد. یک «پگاسوس» (Pegasus) که بوسیله آن کریتوس میتواند به سمت المپ پرواز کند.
کریتوس در مسیر سفرش به المپ با دشمنان بسیاری از جمله پادشاه وحشی و زنده شده بربرها، «پرسیوس» (Perseus) و «ایکاروس» (Icarus) روبرو شده و همه را از پای در میآورد. سرانجام کریتوس با زئوس مواجه شده و جنگی سخت بین آن دو در میگیرد. در انتهای جنگ و زمانی که کریتوس سعی در کشتن زئوس با شمشیر خدایان دارد ناگهان آتنا از راه رسیده و خود را قربانی میکند تا پدرش را نجات دهد. او به کریتوس میگوید که این کار را به خاطر المپ انجام داده و برای او فاش میکند که زئوس پدرش است. زئوس به سرعت از مهلکه فرار کرده و به سمت المپ رهسپار میشود. پس از این واقعه کریتوس به همراه تایتانها به سمت المپ حمله کرده تا نبرد نهایی را آغاز کند.
نبرد نهایی
کریتوس برای رسیدن به پدرش از تایتانها کمک گرفته و به المپ حملهور میشود. در حمله به المپ او با تمام خدایان المپ مبارزه کرده و هر کدام که سد راهش برای رسیدن به زئوس بود را از پای در میآورد. او حتی به هلیوس که زمانی او را نجات داده بود رحم نکرده و سر از بدنش جدا میکند. کریتوس در چندین مرحله با زئوس و کابوسهای خود درگیر شده و سرانجام جعبه پاندورا را پیدا کرده و آن را باز میکند. او با توسل به نیروی امید سرانجام از شر کابوسهایش رها شده و در نبرد نهایی زئوس را از پای در میآورد.
پس از سالها خشم و نفرت و انتقام، سرانجام کریتوس یاد میگیرد که گذشته تاریک خودش را فراموش کرده و اینگونه است که نیروی امید بر نیروهای شیطانی غلبه کرده و آزاد میشود و دنیای میرای انسانها را در بر میگیرد. آتنا که از آزادی این نیروی انسانی خشمگین شده و کریتوس را مسبب این اوضاع میداند او را رها کرده تا بمیرد. نبرد نهایی به پایان رسیده و دنیا در آرامش است. کریتوس مانند گذشته این بار هم از مرگ نجات یافته و به سرزمینی تازه پا میگذارد.
سفر به سرزمین شمالی
کریتوس پس از سالها در سرزمینهای شمالی نروژ دوباره تشکیل خانواده داده و صاحب پسری به نام «آترئوس» (Atreus) میشود. جایی که قرار است با خدایان اسکاندیناوی (Norse) نیز روبرو شود و صد البته عاقبت خوشی در انتظار آنها نخواهد بود! او این بار در مبارزاتش با خدایان و مخلوقات آنها تنها نیست و پسرش را برای زنده ماندن و مبارزه تعلیم داده است.
پانوشت
- آتنا: در اسطورههای یونان، الهه خرد، جنگ، صنایع دستی و نگهبان شهر آتن بود و نام آتن را به افتخار او این چنین نامیدند.
- زئوس: در اساطیر یونانی، پادشاه خدایان و فرمانروای تمام زیارتگاههای واقع در کوه المپ است.
- هِرا: الهه آسمانها و ملکه ایزدان المپ است.
- آرس: خدای جنگ و پسر زئوس و هرا در اساطیر یونانی است.
- سانتور: موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب، به این شکل که قسمت انسانی از جایی که گردن اسب باید شروع میشد به جای آن قرار دارد
- المپ: بلندترین کوه یونان است که در نیمه شمالی آن کشور قرار دارد. المپ اقامتگاه رئیس خدایان یونانی زئوس بود. همچنین بهترین خدایان یونان معابد و کاخهایی در قلهٔ آن داشتند. در آنجا بود که خدایان گرد هم میآمدند تا شراب لذیذ ایزدان یونان، نکتار و خوراکشان یعنی آمبروزیا را که به آنان زندگی جاودانه میداد بگسارند.
- پوزئیدون: او به خدای دریاها شهرت دارد و محافظ تمامی آبها است.
- آرتمیس: ایزد بانوی شکار، حیات وحش، بکارت، ماه و حاصلخیزی، دختر لتو و زئوس و خواهر دوقلوی آپولون بود. آرتمیس یکی از الهههای باکره و مظهر پاکدامنی المپ به شمار میرفت.
- جزیره دلوس: نزدیک جزیره میکونوس، در دریای اژه یکی از مهمترین پایگاههای اسطورهای، تاریخی و باستانشناختی یونان است.
- الهههای انتقام: آنها سه تن بودند، آلکتو، مگایرا و تیسوفه. مجرمین و مخصوصاً قاتلان را تعقیب و مجازات میکردند. الهههای انتقام به شکل موجوداتی وحشتناک، نه به طور کامل زنانه با ویژگیهای از قبیل نفسی سوزان، بالهایی به شکل خفاش، سری که مارها بر روی آن حلقه بسته بودند و خونی آغشته به سم از چشمانشان سرازیر میشد، توصیف میشوند.
- کستور و پولوکس: پسران دوقلوی زئوس و لدا و برادران هلن تروا بودند.
- آتیک: یکی از مناطق تاریخی یونان است که آتن، پایتخت یونان در آن قرار دارد.
- هلیوس: در اساطیر یونانی، ایزد و نماد خورشید است.
- مورفیوس: در اساطیر یونانی ایزد رؤیاها و رهبر اونیروسها (الهههای رؤیا) است.
- دریای اژه: از دریاهای دورادور دریای مدیترانه است که میان شبه جزیره یونان و آناتولی جای گرفته است.
- جعبه پاندورا: به روایت افسانههای یونانی جعبهای بود با محتوای تمامی بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت
- پگاسوس: در اسطورههای یونان، اسب بالدار جاودانی است.
- پرسیوس: در اساطیر یونانی، پسر زئوس و دانائه و یکی از اولین و نامآورترین پهلوانان اساطیر یونان باستان است
- ایکاروس: پسر دایدالوس صنعتگر افسانهای یونان.
نظرات (5)