برف و سکوت | معرفی فیلم Wind River
"میدونی که اینجا مثل جهنم یخ زده ست! هیچ کاری نمیشه کرد...هیچ کاری! فقط برفه و سکوت مطلق...همین!"
عنوان Wind River به کارگردانی و نویسندگی "شریدان" تهیه شده است. نمی دانم اسم نویسنده به گوشتان خورده است یا نه، ولی اگر اثر قبلی "شریدان" یعنی فیلم Sicario را دیده باشید، متوجه شباهت بی نظیر اتمسفر فیلم Wind Riverبا آن می شوید. البته با وجود شباهت دو فیلم، تفاوتی برجسته میان این دو وجود دارد و آن هم چیزی نیست جز برف و سکوت!
یک منطقه کوهستانی به اسم Wind River را با آب و هوای سرد و با زمین های پوشیده از برف تصور کنید. همه چیز برف است و برف همه چیز است. در این منطقه جز برف عنصر دیگری یافت نمی شود. نه شهری، نه پارکی، نه مرکز تفریحی، نه یک رستوران و نه هیچ امکاناتی... هیچ چیزی غیر از برف سفید در این مکان وجود ندارد.
احتمالا می دانید که رنگ سفید مظهر پاکی و شادی است. اما رنگ سفید زمانی به چشم می آید که رنگ سیاه در کنار آن باشد تا شما پاکی و زیبایی آن را متوجه شوید. وقتی رنگ سیاهی در کار نباشد و همه چیز سفید مطلق باشد، دیگر سفید هم معنا ندارد و این نشانه ی پوچی و تهی بودن است. چون شما جز سفید چیزی نمی بینید و این یک خلا وجودی می باشد.
پس به تعبیر جالبی رسیدیم. منطقه Wind River پر از برف نیست بلکه پر از تهی و پوچی است.
به هر حال فیلم Wind River ماجرای یک شکارچی و یک تک تیرانداز ماهر را روایت می کند که اسمش "کوری لمبرت" است. او به شکار حیوانات وحشی که به دام ها و گله ها حمله می کنند، می پردازد. وی محور اصلی فیلم است و "جرمی رنر" با بازی فوق العاده خود در این شخصیت، بار سنگین روایت داستان را به دوش می کشد. او شخصیتی آرام و خونسرد دارد و فیلم سعی می کند تا ما را با تلاطم ها و چالش های این شخصیت همراه سازد و به ما بفهماند که او چه می کشد وکارگردان در این زمینه هم کاملا موفق بوده است.
در چند سال اخیر، Wind River یکی از بهترین شخصیت پردازی ها را داشته است و به گونه ای مخاطب را با نقش اصلی همراه می سازد که لبخند و خنده او را شادی خود و درد و رنج خاطرش را غم خود بداند و مدام در آرزوی موفقیتش باشد. اما چالش اصلی ماجرا از همین نقطه آغاز می شود. در اینجا یعنی خبری از موفقیت و شادی نیست و ما تنها بُعد غم و اندوه و پوچی را می بینیم و این غم و اندوه به دل و جان مخاطب هم نفوذ خواهد کرد.
"جرمی رنر" در قالب شخصیتش به قدری خوب و زیبا بازی کرده است که به شخصه کرکتر او را با شخصیت فیلم یکی گرفتم و قدرت بازیگری او توانست مرا فریب دهد. به جرات می گویم "لمبرت" همان "رنر" است. چراکه این دو شخصیت به گونه ای در هم آمیخته شده اند که شما نمی توانید آن ها را از یکدیگر تمیز دهید. حتی نمی توانید بازیگر دیگری را به جای "رنر" متصور شوید و قطعا او بهترین انتخاب برای این نقش بوده است.
از محدود صحنه هایی که لبخند "رنر" را در فیلم می بینیم.
اما برگردیم به این نقطه که چرا "رنر" اینقدر بی احساس و خنثی است؟ این سوال از اولین دقایق فیلم ذهن شما را درگیر خواهد کرد. چراکه سردی نگاهش پشت دوربین اسنایپرش پنهان نمانده است و او با قساوت قلب، به شکار حیوانات وحشی می پردازد. پس از سکانس شکار در ابتدای فیلم، شما همسر و فرزند او را میبینید اما به سرعت متوجه می شوید که رابطه او و همسرش عادی نیست و یک نوع رابطه سردی بین آن ها جاری است. کمی بعد متوجه می شوید که این زن و شوهر از یکدیگر جدا شده اند. اما از خود می پرسید که هر دوی آن ها انسان های خوبی به نظر می رسند و با یکدیگر مشکلی ندارند و ظاهرا همدیگر را هم دوست دارند ولی چرا جدا شده اند؟ جواب این پرسش هم در پرسش قبلی گره خورده است. شما اواسط فیلم می توانید به پاسخ هر دو سوال خود برسید و اصراری بر معما نگه داشتن و چالشی کردن مسائل نیست.
فیلم با آنکه ژانر معمایی دارد ولی به نظر بنده حقیر، هدف اصلی آن ایجاد چالش و معما نیست بلکه می خواهد شما را به قلب منطقه Wind River ببرد و به شما بفهماند که برف و سکوت مطلق چگونه است. بفهماند که زندگی در Wind River چه حال و هوایی دارد. اصلا بومیانی که در اینجا زندگی می کنند چطور زندگی می کنند؟ آیا دولت به آن ها توجهی دارد؟ همین جاست که طعنه های اجتماعی و سیاسی فیلم هم شروع می شود و کارگردان به دنبال بیان اعتراض خود نسبت به وضعیت موجود بومیان است و در جای جای فیلم و در تمام دیالوگ ها می توانید لحن اعتراض کارگردان را ببینید و بشنوید.
به محض ورود به منطقه ی بومی نشین WInd River، با این صحنه ی نمادین و اعتراضی روبرو می شوید.
بخش جنایی فیلم از جایی آغاز می شود که "لمبرت" یا همان "رنر" ما در یکی از شکار هایش، به جسد یک دختر برخورد می کند. او با بررسی اولیه می توجه می شود که دخترک بخاطر سرمای هوا، دچار یخ زدگی شده است و از پا افتاده است. کمی بیشتر که نگاه می کند می فهمد قیافه ی دختر برایش آشناست و او از ساکنان همان منطقه است. پس سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا دخترک در برف و سرما با این سر و وضع گیر افتاده؟
از آنجا که "رنر " تنها یک شکارچی است و از لحاظ قانونی اختیاری ندارد، موضوع را به پلیس محلی گزارش می دهد. پلیس محلی هم به دلیل موانع قانونی مجبور می شود از FBI درخواست کمک کند تا یک مامور را برای رسیدگی پرونده بفرستند. با رسیدن مامور FBIو درخواست کمک او از "رنر" تازه ماجرای فیلم شروع می شود. شما در طول فیلم شاهد همکاری های جالب این دو شخصیت خواهید بود. "رنر" اهل عمل است و بسیار نکته سنج می باشد در حالی که همکار FBI او یک شخصیت تازه کار است و تنها با کمک های "رنر" می تواند پرونده قتل را پیش ببرد. آن دو از کوچک ترین سرنخ ها شروع به جست و جوی قاتل می کنند و هر چه در مسیر پرونده پیش می رویم، جزییاتی بیشتر در رابطه با قتل و هم چنین سرگذشت شخصیت ها در می یابیم و جواب تمام پرسش های مان را از جمله اینکه چرا "رنر، رنر شده است؟" یا "قاتل کیست؟" در می یابیم.
رابطه "رنر" و مامور FBI تنها به رابطه کاری و دوستانه محدود می شود و این یک نقطه قوت فیلم می باشدچراکه به برقراری فضای سرد و غم زده حاکم بر آن کمک کرده است.
فیلم Wind River نه روندی سریع و بدون جزییات دارد و نه آنقدر آهسته است که حوصله تان سر برود. عناصر اکشن به خوبی و در جای مناسب به کار گرفته شده اند تا حس و حال هیجان را هم به مخاطب عرضه کنند. یک هیجانی که توام با غم و اندوه است. موسیقی خاصی که فیلم دارد کاری می کند تا حس غم را به گونه ای خاص از همان لحظات ابتدایی ماجرا در خود احساس کنید. حس کنید که یک جای کار می لنگد. حس کنید که یک چیزی در وجودتان کم است.
از طرفی ما شاهد آن هستیم که "شریدان" به خوبی از عنصر طبیعت در فیلمش استفاده کرده است و در تمام مدت فیلم شما صحنه هایی از طبیعت فوق العاده و بکر منطقه Wind River را خواهید دید و زمانی که موسیقی فیلم را هم می شنوید، حس اندوه و پوچی تمام وجودتان را فرا می گیرد. غم و پوچی که برخاسته از دل طبیعت سرد و بکر این منطقه است و طبیعت می خواهد به ما بفهامد که انسان ها در این منطقه جایی ندارند و اگر بخواهند اینجا بمانند به جنون و افسردگی دچار خواهند شد.
در کل فیلم Wind River با موسیقی فوق العاده خود، بازیگران و کادر فنی بسیار ماهر، اتمسفر و فضاسازی ناب که نظیر آن را کمتر دیده ایم ، جای پای خود را در میان منتقدان و تماشاگران محکم می کند و با درام غم آلود خود تا مدت ها ذهنتان را درگیر خواهد کرد. این اثر را به هیچ وجه از دست ندهید.
نظرات (2)