بهشت زیر پای شماست!
در Bioshock Infinite بازیباز باید با مفهوم جهان های موازی آشنا باشد. آنچه به طور عادی صلح آمیز برداشت می شود می تواند جنبه متفاوتی در جهان موازی خویش داشته باشد. شخصی می تواند در یکی زنده و در دیگری مرده باشد! جایی مرد و در جایی دیگر جنس مخالف یا حتی در حالتی که اصلا به دنیا نیامده.
همانطوریکه قهرمان داستان بازی Booker DeWitt با توانایی های هم نشین خود و الیزابت مواجه می شود، من هم با ایده های مشابه در ذهن خودم بازی می کنم، اگه فقط یک سری از اتفاقات به طور متفاوت می افتاد زندگی من چطور دچار تغییر می شد؟ آیا من باهوش تر می شدم؟ ثروتمندتر؟ شادتر؟ به طور واقع اینکه تا چه اندازه من وقایع برابر و موازی را سنجیدم مهم نیست.
همه چیز با کلمبیا شروع می شود. شهری که به دست Zachary Comstock ساخته شده و به طرز باورنکردنی در میان زمین و اسمان معلق است.
" بهشت شناور فقط خلسه در آسمان نیست " ( Rapture in the sky )
وقایع به مشکلات سیاسی تقسیم می شود و با تفکرات ایده آلیستی حرکت می کند. شهر به زیبایی به تصویر کشیده می شود با نشان دادن ساختمان های دهه 90 ای که از میان ابرها بوسیله ی بالن ها مصاعد می شوند.
بوکر در خیابان ها راه می رود در حالیکه با نقاشی مصور و زنده Norman Rockwell ، مردمی که بی خیال به امکانات ایجاد شده بوسیله تکنولوژی در نمایشگاهی محلی نگاه می کنند و فروشگاه مرکزی شهر که چیزی در آن جز یک نوشته درباره افتخار به سیستم موجود در شهر است دیده نمی شود. زندگی در کلمبیا کامل به نظر می رسد اما نکته جالب ماجرا از کشف قسمت کثیف این سیستم و سوی بد شهر سرچشمه می گیرد.
وقتی شما به قطعه ای از تبلیغات نگاه می کنید ، پیام های صوتی را می شنوید و یا حتی با تجربه هیجان بازیهای قدیمی همچون ( raffle ) با اشتیاقی برای درک جهان شناور رو به رو می شوید، با مواجه شدن با مذهب، راشیسم و ترس از بیگانه، ثروت بیشتر و البته تنوع امکانات در کلمبیا نسبت به رپچر و پرده برداری از فرهنگ شهر که کاملا معدوم شده است. این ها تعدادی از خطوط نامرئی بین اجزا شهر کلمبیاست.
از زمانی که بوکر زن جوان ( الیزابت ) را از اسارت نجات می دهد ماجرا به طور جدی شروع می شود. تقریبا در اکثر رویداد های پیش رو الیزابت به همراه بوکر است و نقشی اثر گذار دارد ( یکی از بهترین AI های پشتیبان تا به حال که من تجربه کردم ) شما نیازی نیست نگران مراقبت کردن از او باشید که واقعا مانع تجربه احساس پشتیبانی می شود. نه تنها الیزابت از مخمصه در امان می ماند که گاها به بوکر با دادن health,ammo کمک می کند. این باعث می شود وی سنگری با ارزش در نبردهای مسلحانه باشد.
هم چنین او می تواند درهایی به واقعیت مجازی و جایگزین به نام tear باز کند که می تواند باعث کاورگیری به وسیله جهانی دیگر شود و یا با آوردن سلاح و automaton ها نبرد را جالب تر کند. او میتواند این قابلیت را در اغلب موارد انجام دهد ولی تنها با فعال کردن یک tear که این باعث می شود شما آزادی عمل بسیاری در هر برخورد داشته باشید و استراتژیهای گوناگونی را در هر نبرد انتخاب کنید.
ابزار بوکر در نبردها کمتر مبهم و مرموز است. او از قدرت های خلاقانه به همراه اسلحه های تک تیر و یا مسلسل استفاده می کند.
به غیر از اسلحه های مختلف،سلاح دیگر شما در طول بازی جادو ها و قدرت های مختلفی است که در طول بازی به دست می اورید.زمانی که در حال گشت و گذار در محیط هستید،این جادو ها را به نام Vigor خواهید دید.البته حتما لازم نیست تا ان ها را به همراه خود داشته باشید و هیچ اجباری هم وجود ندارد. البته این نوع جادو ها محدودیت هم دارند و استفاده از ان ها همیشگی نیست.
برداشتن جسد ها و یا احضار George Washington برای مبارزه از جمله خلاقیت های و قابلیت های شخصیت بازی است که به مرور کامل تر و پیشرفته تر می شوند که چگونگی استفاده از آنها بسیاری از نبرد ها را زیبا و جذاب می کند. تعقیب و گریز در ریل های هوایی و فرود آمدن با هوک در حلق دشمن!!! قابلیت آپگرید اسلحه ها و مهارت ها که با ادغام قدرت الیزابت نبرد ها را کامل می کند.
تنوع دشمنان جالب و در اغلب مواقع سطح هوش مصنوعی دشمنان خوب است که مسلما با تجربه بازی بر روی درجه سختی 1999 تفاوت چشمگیری دیده می شود.
به طور کلی چند دسته دشمن در داستان بازی وجود دارد :
NPC
شهر کلمبیا شهری بسیار زنده است و به لطف NPC های بازی میتوان در ان غرق شد.در کل گیم پلی بازی نیز بدون شک همانند داستان بی عیب و نقص است.
Crow
این نوع دشمنان همانطور که از اسمشان معلوم است به کلاغ ها مربوط میشوند!ان ها ظاهری کاملا سیاه دارند و میتوانند با استفاده از کلاغ ها در محیط ناپدید شده و در جای دیگری پدید ایند!لازم به ذکر است این نوع دشمن تنها در مبارزات تن به تن شرکت می کنند.
Handyman
موجودی عجیب و غریب که ترکیبی است از انسان و روبات. ان ها نسبت به هیکل بزرگشان چابک هستند و میتوانند به سمت شما بدوند و شما را له کنند! بعضی از اعضای بدن این موجود جایگزین شده و بعضی دیگر خیر. نقطه ضعف این موجود هم همین است، در وسط بدنش یک دریچه شیشه ای به قلبش وجود دارد که شما نیز باید به ان شلیک کنید.
Motorized Patriot
یک روبات مکانیکی که ظاهرش شبیه به اولین رئیس جمهور امریکا یعنی جرج واشنگتن است. او به یک اسلحه سنگین اتوماتیک مجهز است و نقطه ضعف او نیز خیلی ساده نیست. باید یک قسمت از بدن او را انتخاب کرده و فقط به ان ضربه بزنید! بهترین راه این است که اول به سر او شلیک کنید و چند بار دیگر هم شلیک کنید تا او بمیرد. این آسان ترین راه ممکن برای از بین بردن این موجود مکانیکی است.
ساخت موسیقی بازی بر عهده Garry Schyman بوده که همچون همیشه عالی است. موسیقی بازی در مواقعی که هیچ نبردی نیست عالی است در زمان جنگ نیز تم عالی خود را حفظ می کند. صداگزاری شخصیت های بوکر و الیزابت نیز بر عهده Troy Baker و Courtnee Draper بوده که هر دوی ان ها به خوبی کار خود را انجام داده اند.
گرافیگ بازی توسط موتور Unreal Engine 3 ساخته شده.اولین نکته ای که باید در رابطه با ان سخن گفت ،Draw Distance بازی است. باید گفت سازندگان با وسواس خاصی محیط بازی را طراحی کرده اند و شهر بی نهایت زیبا شده است. ساختمان های بازی نیز بدون شک طراحی بسیار خوبی دارند و گاهی اوقات از این همه جزئییات در میان ساختمان ها تعجب زده خواهید شد. افت فریم بسیار کم و به ندرت حس می شود. هر چند گرافیگ بازی بر روی کنسول ها هنوز هم جای کار دارد اما در کل خوب است.
اما جنبه مورد علاقه من داستان منحصر به فرد و عمیق بازی است که به طور آرام شروع می شود ، اما به طور اعجاب آوری تمام المان های کوچک و نزدیک به شخصیت الیزابت را به خوبی حمایت می کند که باعث می شود شما به شناخت الیزابت در داستان برسید و زمانیکه وی در نبرد به شما کمک می کند باعث قوی تر شدن رشته این ارتباط بین شما و او می شود. باز کردن tear ها باعث می شود شما به قابلیت و ماهیت واقعیت های دیگر پی ببرید و شنیدن آهنگ Beach Boys
“ God Only Knows” که در سال 1912 خوانده شده به شما یادآور می شود که سوالات زیادی نیاز به پاسخ دارند.
تنها شکایت من در نحوه به کارگیری Songbird به عنوان مفهوم سرد داستان است ، که به عنوان یک deus ex machina تنزل پیدا می کند ، علیرغم آنکه داستان تقریبا در این مبحث تا انتها این مشکل را دارد ولی باعث شکل گیری یکی از بهترین پایان های بازی های کامپیوتری می شود.
تکثیر دستاوردهای اورجینال عنوان BioShock یک هدف چالش برانگیز است، اما سازنده سری Irrational Games با نگاهی تازه تعریفی دوباره از کیفیت معنای BioShock به بازیباز ارائه می دهد.
در واقع هسته اصلی Infinite چیزی شبیه زمین، دریا و هوا نیست.
پایان بازی به قدری منحصر بفرد است که نظیرش را تاکنون ندیده اید! اقای کن لوین در رابطه با پایان بازی می گوید که این جاه طلبانه ترین و متفاوت ترین کاری است که تاکنون Irrational انجام داده است.
نظرات (11)