سال 2015 و قبل از عرضه Until Dawn، کمتر گیمری را سراغ داشتیم که انتظار خاصی از Supermassive Games داشته باشد. Until Dawn (از این به بعد UD) با وجود اینکه اثری فوقالعاده و بینقص نبود اما با استفاده صحیح از کلیشههای رایج ژانر وحشت، استفاده مناسب از بازیگران درجه دو خود و انتقال مناسب حس اثرگذاری انتخابها بر خط داستانی، انتظارات از استودیوی سازنده خود را بالا برد. متاسفانه آثاری که در سالهای بعد از UD توسط این استودیو به بازار عرضه شدند، این حس را القا کردند که نداشتن هیچ انتظاری از این استودیو، مناسبترین احساس ممکن بود. این تیم بازیسازی با پایان دادن همکاری با سونی، این بار هم به گونهای دیگر به سراغ همان ژانر وحشت رفته و با استفاده از هسته ساختاری اثر موفق قبلی خود، بازی The Dark Pictures Anthology: Man of Medan را به بازار عرضه کردهاند. در ادامه با هم خواهیم دید که Man of Medan تا چه اندازه در تکرار موفقیت قبلی برای این استودیو، توانمند بوده است.
شروع داستان به حدود 80 سال پیش برمیگردد، زمانی که یک ناو نظامی آمریکایی با محمولهای مرموز در کنار اینکه دچار طوفان میشود، ظاهراً گرفتار مشکل حمله ارواح و هیولاها هم شده است. دو سربازی که در این مقدمه ما را با دنیای Man of Medan آشنا میکنند، دچار سرنوشتی شوم میشوند و از این به بعد، روایت داستانِ زمان حال آغاز میشود. دو برادر به نامهای Alex و Brad به همراه دوست «الکس»، Julia و برادرش Conrad عازم سفری در جنوب اقیانوس آرام هستند تا بقایای یک هواپیمای نظامی سقوط کرده در این منطقه را مورد اکتشاف قرار دهند. سفری که در ابتدا فقط به قصد تفریح و ماجراجویی انجام شده بود، با حضور چند گروگانگیر و یک طوفان غیرمنتظره، ناگهان تبدیل به کابوسی مرگبار برای قهرمانان جوان داستان میشود که در شرایطی ناخواسته باید از همان کشتی مخوف و روحزده ابتدای داستان، جان سالم به در ببرند.
تیم سازنده همان گونه که در UD به سراغ تعدادی از کلیشههای ژانر وحشت رفته بودند، این بار هم به سراغ تعدادی دیگر از کلیشههای همین ژانر رفتهاند و سعی داشتند تا قرائت خاص خود را از این کلیشه روایت کنند. دو ایده کلیدی اصلی مورد استفاده، «کشتی ارواح» و «مهاجمان بومی» هستند اما تلاش شده تا رویکرد خاص سازندگان به این ایدهها اضافه شود، به طور مثال ایده «مهاجمان» در اکثر آثار ژانر وحشت متمرکز بر تجاوز بوده اما در Man of Medan، نقش منفیهای داستان که در قالب الگوی مهاجم قرار گرفتهاند حتی شخصیتهای زن داستان را کتک هم نمیزنند، چه رسد به این به دنبال تعرض به آنها باشند.
در نقطه مقابل، ایده «کشتی ارواح» چندان پرداخت قابل توجهی ندارد و به راحتی میتوان این محتوای داستانی را در لوکیشنی دیگر، مثلا یک هتل یا یک آسمانخراش متروکه، قرار داد و دقیقا همین خروجی را به دست آورد، منتها زمانی که در گوشه و کنار این کشتی به کنکاش مشغول میشویم (در ادامه در رابطه با محدودیتهای این کاوش بیشتر توضیح خواهم داد) فضای کشتی و زندگی ساکنان قبلی آن برای ما تا حدودی زندهتر و ملموستر میشود.
مشکل بزرگ بخش داستان، شخصیتپردازی کار است و دقیقا این مشکل از همان مقدمه ابتدایی شروع میشود. در مقدمه با تعدادی از کلیشهایترین شخصیتهای سرباز آمریکایی رو به رو میشوم که با وجود اجرای افتضاحی که با آن همراه شده، به شدت مضحک به نظر میرسد. شخصیتهای زمان حال شاید به شدت شخصیتهای مقدمه کلیشهای نباشند اما در مجموع از کلیشههای ژانر و الگوهای شخصیتی معمول آن دور نیستند که باز هم همراه شدن با اجراهای ضعیف کمکی به بهبود وضعیت نمیکند. پرداخت قهرمانان و دشمنان آنها از عمق چندانی برخوردار نیست و ارتباط بین شخصیتها برخلاف UD، حسی کاملا تصنعی دارد. رابطه دو برادر و رابطه خواهر و برادر داستان، اصلا به درستی حس نمیشود و در عین حال هیچ گونه تنشی در این روابط احساس نمیشود، انگار که همین دیروز این شخصیتها با هم آشنا شده باشند. لحظات تاثیرگذار داستان هم یا در زمان نامناسب ارائه میشوند و یا اینکه اصلا مناسب همچین داستانی با این مدت زمان نیستند؛ به طور مثال قبل از اینکه دقیقا با این شخصیتها آشنا شویم، تصمیم ارائه پیشنهاد ازدواج بین دو تن از این شخصیتها بر عهده بازیکن گذاشته میشود! به طور کلی و با کمال تاسف، داستان که شاید مهمترین بخش آثار این چنینی است، در Man of Medan از سطح بالایی برخوردار نیست و سازندگان برخلاف ساخته موفق قبلی خود نتوانستهاند روایتی جذاب را بر بستر کلیشههای معمول برای مخاطب خود خلق کنند.
در مورد گیمپلی چیز قابل توجهی نمیتوان گفت جز اینکه با یک درام تعاملی استاندارد طرف هستیم. QTE، دوربینهای ثابت، کنترل نامناسب و حق انتخاب در برخی لحظات به طور تمام و کمال و با کوچکترین نوآوری درون Man of Medan جای داده شدهاند و ما هم انتظار نوآوری خاصی از یک اثر در این سبک و سیاق نداریم منتها بعد از این سالها حداقل انتظار اینست که یک راهی برای حل کنترل نامناسب این قبیل بازیها پیدا کرده باشد. نوع جایگیری دوربین در سکانسهای مختلف و کنترل نافرمان در برخی لحظات به حدی ناکارآمد است که موجبات بهم ریختگی اعصاب بازیکن را فراهم میکند. همانند UD، در گوشه و کنار محیط تعدادی آیتم قرار داده شده که اسراری در رابطه با اتفاقات هولناک رخ داده در گذشته را برملا میکنند و یا در مورد برخی از حوادث داستانی آینده، به مخاطب پیشآگهی میدهند که یافتن آنها، که چندان هم سخت نیست، باعث شده تا Man of Medan به عنوان یک اثر کوتاه تا حدی سرگرم کنندهتر باشد. البته این کاوش در محیط بی ایراد هم نیست و سازندگان با موانع مخفی و گاهی حتی به واسطه دیگر شخصیتها، جلوی گشت و گذار آزادانه در محیط را از مخاطب میگیرند که این مسئله گاهی باعث کاهش اشتیاق بازیکن نسبت به گشتن در محیط میشود.
با وجود اینکه هسته اصلی گیمپلی فاقد نوآوری قابل توجهی است اما سازندگان با استفاده از چند بخش متفاوت سعی داشتهاند تا ساخته کوتاه خودشان را تبدیل به پکیج کاملتری بکنند. اولین بخشی که نظر ما را جلب میکند، Curator’s Cut است که سکانسهای متفاوتی از داستان را در اختیار ما میگذارد که در اولین دور آنها را تجربه نمیکردیم. وجود روایتهای موازی به واسطه این بخش، باعث شده تا شرایط خاصی برای تجربه دونفره Man of Medan به وجود آید و این مسئله باعث ایجاد بخش Shared Story شده است. در این بخش دو بازیکن بخش متفاوتی از این روایتهای موازی را بدست میگیرند و انتخابهای هر بازیکن میتواند بر سرنوشت دیگر بازیکن اثر بگذارد. بخش نهایی هم Movie Night نام دارد که یک بخش چند نفره محلی است و در آن هر بازیکن بسته به تعداد بازیکنان موجود، کنترل یک یا دو شخصیت را در اختیار میگیرد و هر بار که نوبت به شخصیت هر بازیکن رسید، کنترل داستان بین بازیکنان جا به جا میشود و دیگران نظارهگر هستند. در مجموع این بخشها تا حد زیادی ارزش تکرارپذیری کار را بالا بردهاند اما جذاب نبودن داستان اصلی کمی انگیزه تجربه این بخشها را کم میکند.
در بخش گرافیک تقریبا با همان ظاهر UD طرف هستیم و دقیقا همان مشکلاتی در آن شاهد بودیم، در Man of Medan هم تکرار شدهاند. حالات عجیب صورت شخصیتها و حرکات نامتناسب چشمها به همراه حالت عجیب لب و دندان برخی از شخصیتها در هنگام حرف زدن از جمله مشکلاتی بود که در ساخته قبلی استودیو هم دیده میشد که اینجا هم تکرار شدهاند. مشکل تکراری دیگر هم، تاریکی بیش از اندازه محیطهاست که با وجود برخی توجیهات منطقی که برای آن وجود دارد، باز هم این میزان از تاریکی تصویر طبیعی نیست و حتی در بالاترین حالت تنظیم روشنایی تصویر، باز هم زیاد از حد به نظر میرسد. در توجه به جزئیات و کیفیت کلی طراحیها به عنوان اثری نسبتا کوچک با ساختهای کاملا قابل قبول طرف هستیم و به طور کلی منهای موارد ذکر شده، اثر حاضر از نظر گرافیکی کاملا در سطح بالایی قرار دارد.
اما میرسیم که به دومین بخش مهم یک درام تعاملی که اجرای شخصیتها و صداپیشگی آنهاست که در این بخش به اعتقاد من با یک شکست تمام عیار طرف هستیم و بدتر اینکه در کنار این اجراهای ضعیف، برخی مشکلات فنی هم وجود دارند. چندین و چند بار موسیقی متن ناگهان قطع شده و دوباره از ابتدا شروع میشود، تعدادی از شخصیتها که جملاتی را به زبان فرانسوی ادا میکنند در آن لحظات صدایشان به گونهایست که انگار از ته چاه به گوش میرسد و ... . حتی با نادیده گرفتن ایرادات فنی، نمیتوان از بازیگری ضعیف کار چشمپوشی کرد. چیزی که در UD برگ برنده کار بود و یک روایت کلیشهای را تا حد زیادی بالا آورده بود، در Man of Medan تبدیل به پاشنه آشیل کار شده و به کیفیت کلی آن آسیب زده است. تقریبا به جز شخصیت «متصدی»، بازیگری تمام شخصیتها ضعیف است و برخی بازیگران به معنی واقعی کلمه بد هستند که برای یک بازی ویدئوییِ متمرکز بر بازیگری و روایت، یک نکته منفی بسیار بزرگ به حساب میآید.
بازیگری ضعیف، کم تاثیر بودن اکثر انتخابها و عدم جذابیت روایت کلی باعث شده تا The Dark Pictures Anthology: Man of Medan نسبت به ساخته قبلی Supermassive Games نه تنها پیشرفتی نداشته باشد، بلکه یک عقبگرد کامل هم باشد. ایده یک فرنچایز ترسناک آنتولوژی در قالب بازیهای ویدئویی ایدهای جذاب است اما اگر کیفیت عناوین بعدی در این سطح باشد، نیاز به کمی تجدید نظر توسط سازندگان وجود دارد.
نظرات