اگر با شنیدن اسم El Hijo یاد فیلم El Topo میافتید، حق دارید. من هم گاهی اوقات God & Monsters با نوشابههای انرژیزا Monster اشتباه میگیرم. برخلاف دو مورد دوم که هیچ شباهتی بهم ندارند، دو مورد اول هم هیچ شباهتی ندارند. البته که اگر اسم فرزند شخصیت اصلی آن فیلم Hijo و آغاز هر دو با خاک کردن یک عکس و عروسک خرس (در اینجا بهجای اون عروسک یک اسلینگشات زیر خاک میرود، چون به نظر میرسد کاراکتر El Hijo مثل این مورد رابطه خوبی با خرسها نداشته باشد) و همچنین سپرده شدن به دست چندین راهب توسط والد (در بازی والده) را در نظر نگیریم. شباهتها همینجا با ال توپو به پایان میرسد و El Hijo عنوانی جمع و جور، بدون خشونت و پرپایه مخفیکاری از دید یک بچه در دنیای غرب وحشی است. به دنبال همین نگاه، احتمالا اول چیزی که توجه شما را جلب میکند، گرافیک و آرت بازی است که شبیه صفحات یک کتاب مصور چشمنواز است. در ادامه با بررسی بازی همراه باشید.
همانطور که گفته شد در بازی کنترل El Hijo برعهده دارید، بعد از آتشسوزی خانه مادری توسط گروهی از راهزنان و تعقیب شدن توسط آنها، مادرش تصمیم میگیرد برای نجات دادن جان فرزندش، او را به یک صومعه ببرد. مقابل درِ آنجا، به او میگوید که عکس دو نفرهشان و اسلینگشاتی را خاک کند و او را به دست یک راهبه میسپارد و سپس علیرغم میل باطنی، آنجا را ترک میکند. بعد از آن El Hijo متوجه میشود که مادرش گرفتار شده، بنابراین تصمیم میگیرد تا از صومعه فرار کند و او را نجات دهد.
داستان بازی بدون دیالوگ و از طریق کاتسینهای دو بعدی زیبا و اتفاقاتی که پیش رو شما در بازی میگذرد، روایت میشود. با اینکه این رویکرد باعث شده در راستای همان گیمپلی مبتنی بر مخفیکاری به محیطهای بازی بیشتر توجه کنید و دریافت برخی اطلاعات داستانی به طور طبیعی با نگاه کردن به اعمال دشمنان و محیط جالب باشد، نمیتوان نادیده گرفت که با دیالوگنویسی مناسب میتوانستیم شناخت بیشتری نسبت به شخصیتها و اتفاقات پیدا میکنیم. با این حال با طراحی بامزه شخصیتها این بخش جبران شده و هیچجور نمیتوان El Hijo را دوست نداشت، و بخاطر همین است دوست داشتم بیشتر درباره کاراکترها بدانم. از طرفی هم میتوان درک کرد که با توجه هدف اثر و اینکه کلیت داستان بسیار ساده است و در طول روایت هم همینطور میماند، نیازی به دوختن زمین به آسمان نباشد و قابل درک بودن داستان مینیمالی برای مخاطب از تلاش بچه و مادرش برای نجات یکدیگر، کفایت میکند.
از آنجایی که براساس منطق انتظار نمیرود در غرب وحشی وقتی شش سال داری، سلاحی حمل کنی که از مجموع قد و وزنت بیشتر باشد، بازی تماما بر پایه مخفیکاری است. شبیه عناوین RTT، در اینجا رؤیت شدن در محدوده مشخصشده دید دشمنان معمولا مساوی است با تکرار دوباره یا اینکه حداقل کار دشواریتری در پیش دارید. ساز و کار سیستم مخفیکاری بازی تا حدودی مثل یک نسخه سادهتر و کوچکشده Desperados 3 با ویژگیهای مخصوص خود کار میکند؛ همانطور باید از محدوده دید دشمنان دور باشید، با آیتمهای مختلفی که دارید حواس آنها را پرت کنید یا آنها را به طرف خاصی بکشید و اینکه هر چیزی با یک دایره آبی محدوده صدایی مشخصی دارد. گیمپلی El Hijo پیچیده نیست و کار دشواری در پیش ندارید. همین سادگی از یک طرف برای برخی مخاطبین که دنبال عنوانی با سیستم مخفیکاری پیچیده نیستند، حسابی بازی را در دسترس میکند. ولی خب از طرفی هم، آزادی عمل کمتری دارید و گاهی اوقات ممکن است بیشتر احساس شود که در عوض رسیدن به یک راهحل مخصوص خودتان، دارید آن چیزی که در ذهن سازندگان بوده را انجام میدهید. در برخی مراحل و خصوصا مراحل پایانی که آیتمهای بیشتر در دسترس دارید دستتان بیشتر باز است، اما پکیج کلی بازی این حس را میدهد که آزادی عمل زیادی ندارید. این نکته را هم بگویم که شاید عجیب به نظر برسد، نمیدانم خواسته یا ناخواسته یا شاید هم بخاطر موسیقی خوب El Hijo، تجربه بازی برای من آرامشبخش بود.
بازی ویژگیهای هوشمندانه و مخصوص خود را هم دارد که در طول تجربه این عنوان به چشم میآیند. برای مثال در کنار مخفیکاری، برخی پازلهای ساده محیطی نیز قرار دارند که حل کردن آنها لذتبخش است و به خوبی با مخفیکاری و مراحل ترکیب شدهاند. مورد دیگر، استفاده خیلی خوب از نور و سایه و گسترش آن در طول مراحل بازی است؛ در ابتدا یاد میگیرد که با ایستادن در سایه جایتان امن است، بعد که به آن عادت کردید در برخی مراحل بازی از منابع نور متحرک استفاده میکند و فورا میفهمید که عادت قبلی را باید کنار بگذارید و با چالش تازهای روبهرو هستید. همچنین در مراحلی به شما این اجازه را میدهد که برخی چراغها را (شکستن چراغ در بازی هیچوقت تکراری نمیشود!) بشکنید تا کار راحتتری در پیش داشته باشید. یک مثال دیگر که حسابی بانمک است و در راستای پیشرفت مکانیکهای معرفی شده ابتدایی قرار دارد، این است که در اواخر بازی، El Hijo یک کلاه گاوچرانی بزرگ به دست میآورد که به شما اجازه میدهد برخلاف قبل که نمیتوانستید وارد محدوده دید دشمن شوید، حالا با قرار گرفتن در آن و پنهان شدن داخل کلاه، کسی شما را شناسایی نکند. این موارد به خوبی نشان میدهند که سازندگان از جوانب اثر خود و سبک مخفیکاری به خوبی آگاه بودهاند و این انتخابها در طراحی مکانیکهای بازی، جلب توجه میکنند.
با این حال تمام ایدههای بازی برای من جذاب نبودند. برای مثال یکی از مراحل بهجای دشمنان، باید با طوفان شن دست و پنجه نرم کنید که به این صورت است هر از گاهی طوفان قطع میشود تا بازیکن بتنواند از کاور قبلی خود حرکت میکند و به کاور جدید برسد. این چرخه همینطور ادامه پیدا میکند تا به آخر مرحله برسید. یا در یک مرحله دیگر در یک مزرعه تنها تهدید شما چندین سگ است و در برخی مواقع برای دیده نشدن باید در بین علفها پنهان شوید، اما مشکل از اینجاست که برای Crouch رفتن، نمیتوانید از قبل خم شوید و وقتی که به آنجا رسیدید باید این کار انجام دهید. همین باعث شده این بخش بازی کمی بدقلق باشد. خوشبختانه مراحل بازی اغلب کوتاه هستند و این دو مرحله تاثیری چندانی روی تجربه کلی این اثر که از 30 مرحله تشکیل شده، نداشت.
El Hijo - A Wild West Tale از آن دسته بازیهایی است که دوست دارید بعد از یک روز سرد زمستانی پرمشغله، برای خود نوشیدنی گرمی بریزید و با آرامش، مشغول تجربه آن شوید. در کنار ظاهر چشمنواز، مخفیکاری بازی - هرچند میتوانست آزادی عمل بیشتری در اختیار بازیکن قرار دهد - هوشمندانه عمل میکند و لذتبخش است.
نسخۀ نقد و بررسی بازی El Hijo - A Wild West Tale توسط ناشر در اختیار بازیمگ قرار گرفته است.
نظرات