قواعد ژانر Metroidvania بدون شک یکی از مهمترین منابع الهام هیدتاکا میازاکی در پیریزی سبکی که پایه گذاشت بود. گذشت سالها و جنس خاص طرفداران این کارگردان اما مشکل بزرگی به وجود آورده، اینکه هر ساختۀ جدیدی که در ژانر مترویدوینیا به بازار عرضه میشود با جملۀ «این که کپی دارک سولزه داداش» مواجه میشود. بازی ENDER LILIES: Quietus of the Knights با توجه به ساختار روایی خود احتمالاً بیش از هر عنوان دیگری در سالهای اخیر باید با این نگاه مبارزه کند.
داستان با بیدار شدن دختر بچۀ سپیدپوشی آغاز میشود که در همان لحظۀ اول با شبح ترسناک یک شوالیه رو به رو میشود که مدعی محافظت از اوست. این دختر بچه، که کمی بعدتر مشخص میشود Lily نام دارد، حافظۀ خود را به طور کامل از دست داده و هیچ درکی از دنیای کابوسواری که در آن از خواب برخاسته ندارد. مدت زمان نامشخصی قبل از شروع داستان، بارانی بیامان شروع به باریدن میکند و طاعونی سراسر جهان را فرا میگیرد که مردم را تبدیل به هیولاهایی میکند که جز کشتن به چیز دیگری فکر نمیکنند و این شرایط، معدود بازماندگان را مجبور به پناه گرفتن در خانههای خود میکند. در این بین، ظهور راهبهای سپیدپوش تبدیل به کورسوی امید مردمانی میشود که در این دنیای تاریک آرام آرام در حال تسلیم شدن به سرنوشت شومی که طاعون برایشان تدارک دیده، بودند. پیدا کردن رابطۀ «لیلی» با این راهبه سپیدپوش و علت واقعی مشکلات، چیزی است که در طول این ماجراجویی پر خطر در انتظار مخاطبان است.
روایت از منظر شروع مبهم، برگهای زیادی از دفتر بازیهای From Software قرض گرفته و مواردی مثل نوشتههای گوشه و کنار و تاریخچۀ سلاحها، همگی در روشنتر شدن وقایع، به شما کمک میکنند اما برخلاف آن آثار که ضعف قصهگویی کلاسیک پشت ابهامات بیشتر پنهان شده، Ender Lilies از روندی خطی برای تکمیل پازل روایی خود استفاده میکند. بعد از مبارزههای بزرگ، فلشبکی به حوادث گذشته زده میشود و هر فلشبک، پرسشهای مشخصی که در ذهن مخاطب وجود دارد را به طور واضحی پاسخ میدهد. این روش، یک مزیت اصلی دارد و آن هم مشخص بودن تکلیف بازیکن با داستان است اما عیب این کار زمانی بروز پیدا میکند که کلیت داستان، آن چنان چنگی به دل نمیزند و اتفاقاً تا آن جایی که ابهامات زیادی برای مخاطب باقیمانده، روایت، جذابیت بیشتری دارد اما هر چه سرنخهای بیشتری به دست میآورید با وجود حوادث تلخ و تأثیرگذاری که از نظرمان میگذرد، شاهد داستان چندان گیرایی نیستیم.
گیمپلی Ender Lilies مثل تمامی آثار مترویدوینیا، بر اساس مبارزه با دشمنان قدرتمند، به دست آوردن قدرتهای آنها، بازگشت به نقاط قبلی و کند و کاو کردن با قدرتهای جدید برای پیدا کردن راههای تازه است. در ابتدای کار، لیلی حتی امکان پرش دوگانه را هم ندارد و تنها راه مبارزه کردن، احضار شبح شوالیهای است که در ابتدای داستان او را از خواب بیدار کرده است. در اثر مبارزه با دشمنان قدرتمند، تواناییهای مبارزاتی و حرکتی جدیدی مثل امکان رفتن به محیطهای زیر آب در اختیار لیلی قرار میگیرد که با این تواناییهای تازه، میشود به مراحل قبلی بازگشت و راههایی که سابقاً امکان دسترسی به آنها وجود نداشت را برای پیشروی در محیطهای جدیدتر، استفاده کرد.
مبارزات با احضار دو نوع از ارواح انجام میگیرند که به طور عمومی، باسهای اصلی تبدیل به شبحهایی با امکان استفادۀ بینهایت یا بسیار زیاد میشوند که عموماً از تواناییهایی مثل استفاده از شمشیر، گرز و ... بهره میبرند و باسهای فرعی هم به شبحهایی که نقش سلاحهای پرتابی و کارکردهای جادویی را ایفا میکنند، تبدیل میشوند که این دستۀ دوم دارای محدودیت استفاده بوده و هر بار باید با رسیدن به مکانهای استراحت که امکان ذخیرهسازی و فست تراول را فراهم میکنند، مجدداً این ابزار جنگی را شارژ کنید. در همین مکانهای استراحت، امکان تغییر ترکیب سلاحها و ارتقاء تواناییهای آنها وجود دارد که هر کدام نیازمند جمعآوری آیتمهای خاصی هستند.
با کشتن دشمنانِ بزرگ و کوچک، تعدادی از تواناییهای پایۀ لیلی افزایش مییابد و تعدادی آیتم هم وجود دارند که به کمک آنها میتوانید میزان آسیب دیدن لیلی یا آسیب زدن او به دشمنان در حین مبارزات و در شرایط محیطی مختلف را ارتقاء دهید. برخلاف آثار سولزلایک، در اثر مُردن هیچ چیزی را از دست نخواهید داد و فقط مجبور به شروع از نزدیکترین محل استراحت هستید. طراحی باسهای اصلی با دقت ویژهای صورت گرفته و هر کدام در سطوح مختلف خود، حملاتی دقیق و قابل پیشبینی دارند که یادگیری الگوی این حملات، عامل پیروزی شماست و لازم نیست که هیچ نگرانی خاصی از بابت حملات من درآوردیِ غیرمنتظره مثل ساختههای میازاکی داشته باشید. در مجموع با یک مترویدوینیای خوب از نظر طراحی مراحل و دشمنان طرف هستیم که البته سیستم مبارزات نسبتاً سادهای دارد و همین سادگی گاهی باعث گیر افتادن بین دشمنان معمولی و کشته شدن لیلی میشود اما به دلیل عدم وجود شرایط تنبیهی سرسختانه مثل آثار سولزلایک، این باختها چندان رنجآور نیستند.
از نظر بصری، Ender Lilies بسیار زیباست و در کنار طراحی با دقت و پر جزئیات لیلی و شبحهای محافظ، همین میزان توجه را در طراحی دشمنان و ظاهر ترسناک آنها هم شاهد هستیم. پس زمینۀ محیطها که از روستاهای نابود شده تا دخمههای امارتهای متروکه را شامل میشوند هم از این زیبایی طراحی بی نصیب نماندهاند و باران شومی که تقریباً هیچ گاه شما و لیلی را تنها نمیگذارد هم حس نمور و فرسوده شدن محیط را به خوبی منتقل میکند. موسیقی متن به حد زیادی یادآور حس و حال موسیقی سری Nier است که به زیبایی کار افزوده و با توجه به فقدان استفاده از صداپیشگی برای لحظات مهم داستانی، افکتهای صوتی تا حد خوبی توانستهاند این خلأ را پوشش دهند هر چند که کمبود صدای یک راوی در هنگام فلشبکهایی که بار اصلی پیشبرد داستان را به دوش میکشند، به شدت احساس میشود.
نهایتاً صادقانه باید گفت که ENDER LILIES: Quietus of the Knights هیچ چیز تازهای به ژانر مترویدوینیا اضافه نمیکند و رد پای آثار بزرگی از کسلوینیاهای دوران کوجی ایگاراشی تا ساختههای سالهای اخیر میازاکی به وضوح در آن مشاهده میشود اما ارائۀ تجربهای تا به این حد استاندارد که به جای کلافگی و آزار مخاطب به دنبال سرگرم کردن اوست به همراه طراحی بصری فوقالعاده و موسیقی متن گوشنواز، این عنوان را به گزینهای کم عیب و نقص برای طرفداران این ژانر تبدیل کرده است.
نظرات