معرفی کنسول Wii، بمب بسیار بزرگی در صنعت بازیهای ویدئویی بود که منجر به رؤیابافیهای بسیاری در رابطه با آیندۀ ساختار تعاملی بازیها شد اما بعد از گذشت 15 سال، دنیایی که در آن زمان ترسیم میشد به وقوع نپیوست اما بودند بازیسازان شناخته شدهای که تلاش کردند تا از این ابزار جدید، استفادۀ در خور توجهی داشته باشند. یکی از این افراد، Goichi Suda بود که یکی از ایدههایش که در ابتدا به قصد عرضه برای Xbox 360 در دست ساخت بود را به کنسول جدید نینتندو منتقل کرد تا تجربۀ مبارزات تن به تن متفاوتی را به مخاطبان هدیه کند. No More Heroes خروجی این تلاش بود که تبدیل به اولین ساختۀ کاملاً موفق استودیوی Grasshopper Manufacture هم شد و تا به امروز 2 دنباله و یک نسخۀ فرعی برای آن ساخته شده است. بعد از 14 سال، شاهد عرضۀ این عنوان برای پلتفرم PC هستیم که در این مطلب به بررسی این نسخۀ جدید میپردازیم.
داستان No More Heroes، روایتگر ماجراهای فردی به نام Travis Touchdown است، جوانی رقتانگیز و علاقهمند به انیمه و کشتی لوچادور که تمام دار و ندار خود را برای خرید یک شمشیر نوری به هدر داده و در ته چاهی قرار دارد که با توجه به بیکار و بیعار بودنش، به نظر نمیرسد به راحتی بتواند از آن بیرون بیاید. یکی از شبها که «ترویس» مشغول لعنت کردن زندگی است، زن مرموزی به نام Sylvia سر راه او سبز میشود که ادعای نمایندگی سازمانی به نام United Assassins Association را دارد. «سیلویا» به ترویس وعده میدهد که اگر 10 آدمکش برتر آمریکا را در نبردی تن به تن به قتل برساند، میتواند به صدر ردهبندی UAA رسیده و به هر میزان از پول و قدرتی که دوست دارد، دسترسی داشته باشد ...
در سراسر داستان No More Heroes دیوانگی افسار گسیختهای موج میزند و به طور کلی با یک روایت با حساب و کتاب طرف نیستیم، پیچشهای داستانی به شکلی کاملاً غیرمنتظره از راه میرساند و یکی دو سکانس بعد، توسط حادثهای جدید به طور کامل نقض میشوند! چیزی به اسم شخصیتپردازی دقیق وجود ندارد و تک تک شخصیتهای فرعی، عملاً یک جوک تصویری هستند. با موقعیتهایی مثل لحظۀ دراماتیک مرگ یک شخصیتِ نزدیکِ به ترویس یا فاش شدن یک راز مهم، به شکل یک شوخی برخورد میشود اما با موقعیتهای طنزآمیز به شکلی کاملاً جدی و نهایتاً مشخص نیست که آیا شاهد یک اثر اکشن-کمدی هستیم یا در حال تجربۀ یک آزمایش روانی سورئالیستی! همین مسائل دست به دست هم دادهاند تا قضاوت بخش روایی، کار چندان سادهای نباشد اما باید گفت این هذیان تبآلود، به حدی موقعیتهای عجیب در دل خود جای داده که به راحتی نمیتوان بیخیال دنبال کردن آن تا نقطۀ پایان شد.
برای بررسی گیمپلی No More Heroes، باید این قسمت را به دو بخش اصلی با دو سطح کیفی کاملاً مجزا تقسیم کرد. اول بخش مبارزات است که با وجود گذشت نزدیک به یک و نیم دهه از عرضۀ اولیه، هنوز هم کیفیت خوبی دارد، هر چند عدم دسترسی به کنترلری مثل کنسول Wii باعث شده که انجام فینیشرها، تبدیل به یک QTE ساده شود اما سادگی کلی سیستم مبارزات به لطف جذابیت بصری، کماکان یکی از برگهای برندۀ اصلی کار است. 10 باس فایت اصلی و مراحلی که به آنها منتهی میشوند، بهترین بخش گیمپلی هستند که هر کدام ساختار تقریباً جدید و متفاوتی را پیش روی مخاطب میگذارند اما یکی دو مورد از این مبارزات نهایی به گونهای هستند که اگر سلاحها و آپگریدهای لازم را در اختیار نداشته باشید، بیش از حد طولانی و کلافهکننده میشوند.
بخش دوم، ساختار جهان باز است که در همان زمان عرضۀ اولیه هم انتقادات بسیاری را برانگیخت و گذشت زمان کار را بدتر هم کرده است. برای انجام مأموریتهای اصلی باید هزینۀ ورود به مبارزه را پرداخت کرد و برای دستیابی به پول باید کارهای احمقانهای مثل اصلاح کردن چمن، جمع کردن نارگیل، جمعآوری عقرب و ... انجام دهید که دسترسی به اینها از طریق موتورسواری در شهر Santa Destroy و مراجعه به بنگاه کاریابی است. در گوشه و کنار شهر، یک فروشگاه اسلحه، یک فروشگاه لباس و یک باشگاه ورزشی هم وجود دارد اما به طور کلی با یک شهر مرده طرف هستیم که اجبار به انجام فعالیتهای حاشیهای برای پیشرفت، سد راه تجربۀ بازی به همان شکلی که دوست داریم شده است.
در این شهر مرده مثل سری Grand Theft Auto نمیتوان دست به آشوب و خرابکاری زد و عملاً چیزی به اسم پلیس و شرایط تنبیهی هم وجود ندارد، عملاً فقط با استفاده از موتور از نقطهای به نقطۀ دیگر رفته و به انجام کارهایی تکراری مشغول میشویم تا چوب خط لازم تکمیل شود و بتوانیم داستان را پیش ببریم. یک ساختار خطی یا ساختاری مشابه با سری Yakuza میتوانست باعث جذابیت بیشتر بازی شود اما متأسفانه شاهد یک طراحی جهان باز نیمبند با فعالیتهای خستهکنندۀ اجباری هستیم. مشکل اصلی نسخۀ PC فقط عدم پشتیبانی از موس و کیبورد نیست بلکه عدم پشتیبانی صحیح از کنترلرهای مورد استفادۀ اغلب مخاطبان است که بعد از کلی سر و کله زدن با تنظیمات، نهایتاً به صورت بیسیم نمیتوان کنترلر استفاده کرد و از سوی دیگر، باید با توضیحات و راهنماهایی که با توجه به کنترلر کنسول نینتندو سوئیچ نوشته شدهاند، کنار بیایید.
در بحث گرافیک، خاص بودن حرف و اول آخر را میزند اما فقط در رابطه با شخصیتها و برخی محیطهای مراحل اصلی چون شهر «سانتا دیستروی» فاقد هر گونه جزئیاتی است که بتوان حداقل واژۀ قابل قبول را به طراحی آن اطلاق کرد و این مسئله به توجه به رفت و آمدهای اجباری زیادی که در این محیط داریم، نقص بسیار بزرگی به حساب میآید. با این وجود طراحی عجیب و غریب شخصیتها و سبک هنری خاصی که تیم سازنده در چند عنوان دیگرِ خود هم از آن استفاده کرده، تا حدی این فقدان جزئیات در طراحی شهر را پوشش داده است. مهمترین پیشرفت این نسخه نسبت به نسخۀ اولیه، اجرا به صورت 60 فریم است که جذابیت اکشن را دو چندان کرده اما عدم پشتیبانی از رزلوشنهای بالا و مانتیورهای واید، از دیگر نواقص مهم این پورت جدید است. یکی از بهترین بخشهای بازی، صداپیشگی است که بازیگران توانستهاند عجیبترین و نامأنوسترین دیالوگهایی که اکثراً به یک جمعبندی منطقی و معنادار منتهی نمیشوند را به بهترین شکل ممکن اجرا کرده، به گونهای که صدای شخصیتها کاملاً با ظاهر غیرمتعارف آنها همراه شده است.
به طور کلی با یک پورت نه چندان ایدهآل از یک بازی خوب طرف هستیم که بخش قابل توجهی از ایدهها و ساختارهای آن کهنه شده است اما جنسی از دیوانگی را در No More Heroes شاهد هستیم که این روزها خیلی کمتر در بازیهای ویدئویی میبینیم و همین امر، ناخواسته آن را تبدیل به گزینهای جذاب برای افرادی کرده که بدشان نمیآید سوار ماشین زمان شده و به دوران کمتر جدی بازیهای ویدئویی بازگردند.
نظرات