بعد از موفقیت غیرمنتظرۀ اولین قسمت از سری Final Fantasy، شاهد عرضۀ سالانۀ قسمتهای جدید این مجموعه بودیم، البته نه به صورت شخصی چون من در آن زمان هنوز در حد ایدۀ اولیه در ذهن پدر و مادرم بودم. این عرضۀ سالانه با وجود سود مالی بسیار اما باعث شده بود تا تیم سازنده که تا قبل از موفقیت اولین فاینال فانتزی مشغول ساخت بازی در ژانرهای مختلف بودند، احساس کنند که دچار بنبست خلاقیت شدهاند و به همین دلیل تصمیم گرفتند تا برای کنسول دستی و سیاه و سفید نینتندو، Game Boy، نسخهای فرعی از مجموعۀ موفق خود بسازند که این محصول جدید تبدیل شد به بازی Final Fantasy Adventure که در واقع قسمت اول از فرنچایز جدیدی بود که بعدتر به سری Mana معروف شد. در قسمت اول ویژگیهایی هویتی این سری جدید، حضوری جدی نداشتند اما در قسمت دوم، یعنی بازی Secret of Mana، که آخرین ساختۀ مهم «ناصر جبلی» در عالم بازیهای ویدئویی بود، ویژگیهایی مثل تلفیق ساختار عناوین اکشن با ایدههای نقشآفرینی ژاپنی و امکان تجربۀ چند نفره معرفی شدند که از اینجا به بعد به عناصر اصلی این فرنچایز تبدیل شدند.
در سالهای اخیر، Square Enix با بازسازی و عرضۀ مجدد قسمتهای مختلف این مجموعه، جان دوبارهای به سری «مانا» بخشیده که ما هم در بازیمگ برخی از این نسخههای جدید را بررسی کردهایم و این بار نوبت به آخرین بازی خوب این فرنچایز قبل از شروع بحران هویت آن فرا رسیده است. بازی Legend of Mana در سالهای پایانی حیات کنسول PS1 به بازار عرضه شد که به دلیل ساختار نسبتاً متفاوتی که در مقایسه با قسمتهای قبلی سری مانا داشت، در آن زمان بازخوردهای دو گانهای دریافت کرد اما گذشت زمان و عرضۀ دنبالههای به مراتب ضعیفتر، تا حدودی نظر طرفداران را نسبت به آن تلطیف کرد. استودیوی M2 که در سالهای اخیر عملکرد خوبی در جانبخشی به عناوین قدیمی داشته، وظیفۀ تهیۀ این ریمستر را بر عهده داشته که در ادامۀ این مطلب به بررسی آن میپردازیم.
نزدیک به هزار سال قبل از شروع داستان Legend of Mana، درخت مانا که عنصری حیاتبخش برای دنیای بازی است، در میانۀ رقابت بین انسانها و دیگر موجودات این دنیا بر سر تصاحب منابع پرارزش اما محدود آن، ظاهراً به طور کامل از بین رفته است. از بین رفتن این درخت که عنصر کلیدی حفظ این جهان بوده، باعث از بین رفتن سرزمینهای مختلف هم شده اما واقعیت اینجاست که درخت مانا قبل از نابودی، تک تک سرزمینها را در قالب اشیائی ساده ذخیره کرده و خودش هم به خوابی عمیق فرو رفته تا دوباره از دل آخرین بذر کوچکِ باقیمانده جوانه بزند و مجدداً حیات را به دنیا هدیه کند. قهرمان بی نام و نشانی که کنترل او به مخاطب سپرده میشود، به عنوان مأمور ویژۀ درخت مانا باید یکی یکی سرزمینهای از دست رفته را بازگردانی کرده و به رشد این درخت کمک کند تا فرصتی دوباره در اختیار جهان قرار گیرد.
متأسفانه تقریباً تمامی ایرادهای Legend of Mana، ریشه در ساختار روایی آن دارد. تیم سازنده قصد داشتند تا با استفاده از حالتی غیرخطی، پیشروی داستان را تبدیل به نوعی معما کنند اما خروجی این فرآیند، یک روایت بی چفت و بست شده که تا آخرین لحظات هم دقیقاً مشخص نیست که باید به دنبال چه هدفی آن را به پیش ببرید. 3-4 خط داستانی اصلی از میان ماجراجوییهایی قهرمان داستان و همراهانش قابل استنباط است اما عدم بازگردانی سرزمینهای کهن به ترتیبی مشخص، باعث میشود که پیشروی این خطوط داستانی مختلف به شکلی رضایتبخش اتفاق نیفتد. همین مسئله باعث میشود که ارتباط با شخصیتهای فرعی هم از یک ریتم معقول پیروی نکند که باعث شده تا مثل قسمتهای قبلی، آن طور که باید و شاید در ذهن ماندگار نشوند و این مسئله در حالی است که موضوعات حساس و جذابی مثل جنگ، تعصب و ... در قالب این ماجرای تکه تکه، روایت میشوند.
گیمپلی سه بخش مجزا دارد که بخش اول ساخت دنیایی است که در ابتدا فقط یک صندوق پست در آن وجود دارد! همانطور که گفته شد، سرزمینهای مختلف جهان Legend of Mana در اشیائی جادویی به صورت طلسم شده قرار گرفتهاند که بعد از دستیابی به آنها، میتوانید با استفاده از نقشۀ جهان این سرزمینها را روی نقشه جاگذاری کنید تا به مراحل و مأموریتهای آنها دسترسی پیدا کنید. محل قرارگیری این سرزمینها شدت عناصر جادویی مختلف آنها را تعیین میکند که این ایده چند سال بعد به شکلی بهتر در سری Dark Cloud مورد استفاده قرار گرفت.
بخش دوم گیمپلی، مبارزات است که در مقایسه با استانداردهای امروزی یک اکشن/نقشآفرینی بسیار ساده است. در هر زمان سه مبارز در اختیار شما قرار دارند که اولی همان قهرمان داستان، دومین نفر یکی از شخصیتهای فرعی است که به اقتضای مأموریت با شما همراه میشود که کنترل این شخصیت را میتوانید در حالت کوآپ به دوستان خود بسپارید و آخرین عضو تیم مبارزه، حیوان یا هیولای پرورشی شماست. سیستم مبارزات نسبتاً ساده است و با دو دکمه حملات عادی انجام میگیرند که حس خشکی یک عنوان PS1 را به طور تمام و کمال حفظ کرده ولی این سادگی مبارزات با استفاده از قدرتهایی که هر کدام از سلاحها دارند و قدرتهای ویژۀ هر شخصیت، تنوع خوبی پیدا کرده است.
برخلاف نسخۀ اصلی، این گزینه وجود دارد که از مبارزات عادی پرهیز کنید و فقط به مبارزات اصلی داستانی برسید که خوشبختانه درجۀ سختی متعادل Legend of Mana باعث شده که نیازی به گرایند کردن نداشته باشید و مبارزات عادی، نیازی اساسی به حساب نمیآیند. باس فایتها بیشتر از آن که در کلاس آثار نقش آفرینی باشند، مشابه آثار beat ‘em up هستند که با سیستم مبارزات این عنوان همخوانی بهتری دارد و بیشتر از اینکه طراحی چالشبرانگیزی داشته باشند، از نظر بصری طراحی جذابی دارند. بخش سوم گیمپلی مدیریت خانۀ قهرمان داستان است که در کارگاه آن امکان ساخت و آپگرید کردن سلاحها، ساخت آیتمهای تازه فراهم شده و در بخش باغ و اسطبل میتوانید به پرورش میوه و حیوانات مختلف بپردازید که همگی این امور طراحی سادهای دارند ولی 20 و چند سال پیش، نشانی از پیشرو بودن سازندگان در طراحی به حساب میآمدند.
بخش سمعی و بصری کار به بهترین شکل ممکن انجام گرفته که با توجه به سابقۀ استودیوی M2، کاملاً قابل پیشبینی بود. موسیقی متن هم شامل تنظیم جدید قطعات و هم نسخۀ اصلی آنهاست که کیفیت فوقالعادۀ موسیقی، یک بار دیگر کم نظیر بودن توانایی Yoko Shimomura را به رخ میکشد. طراحی ظاهری Legend of Mana، به این شکل بوده که شخصیتهای تحت کنترل، دشمنان و آیتمهایی که قابل تعامل هستند از طراحی پیکسل آرت بهره میبرند و محیطها همان حالت نقاشیهای از پیش رندر شدۀ نسخۀ اصلی هستند با این تفاوت که رزلوشن بالاتر و در نتیجه جزئیات بیشتری دارند. این طراحی محیطها به حدی زیباست که دوست دارید مدتها در گوشه و کنار آنها قدم بزنید و از این مناظر زیبا لذت ببرید.
به طور کلی Legend of Mana دقیقاً مثل روز عرضه، ملقمهای از ایدههای مختلف اما با عمق کم است که عدم کنار هم قرار گرفتن آنها به نحوی رضایتبخش، به بخش روایی صدمه زده و بعضاً باعث سردرگمی مخاطب میشود. با این وجود به عنوان ریسمتر عنوانی با بیش از 20 سال قدمت، به خوبی امروزی شده و موسیقی متن فوقالعادۀ آن در کنار طراحی بصری چشمنواز، پکیج با ارزشی را برای علاقهمندان به آثار نقشآفرینی دو بعدی به ارمغان آورده است.
نظرات