با توجه به کنترل کامل جریان اصلی بازار شوترهای اول شخص توسط دو سه عنوان انگشت شمار، تا زمانی که ترند موفق دیگری توسط سازندگان مستقل برای دستیابی به درآمد از طریق جریان حاشیهای این بخش از صنعت کشف شود، بومر شوترها بخش مهمی از بحث در مورد این ژانر باقی خواهند ماند. در نتیجه بهتر است به جای غُر زدن در رابطه با شباهتهای این قبیل آثار، با بالا بردن عناوینی که از این فرمول به شکل بهتری استفاده میکنند، مسیر این ژانر فرعی را به سمت و سوی مناسبتری هدایت کنیم که کمتر شاهد عرضۀ محصولاتی مثل KUR باشیم تا ساختههایی مثل سوژۀ امروز، بازی Forgive Me Father، فرصتهای بیشتری برای دیده شدن داشته باشند.
داستان Forgive Me Father ساختار سادهای دارد و در قالب آن مخاطب میتواند از بین یک کشیش مرد یا یک خبرنگار زن، یک شخصیت را انتخاب کند که بعد از دریافت نامهای از عموزادۀ خود رهسپار شهر Pestisville میشود. عموزادۀ شما در نامۀ خود گزارش کرده که به شکلی ناگهانی مردم شهر شروع به شنیدن صداهایی خبیث و شیطانی کردهاند و در گوشه و کنار شهر موجوداتی اهریمنی مشاهده شدهاند و به نظر میرسد که شهر به آرامی در حال تبدیل شدن به محیطی جهنمی است و ظاهراً تنها امید برای خلاصی از این وضعیت، رسیدن قهرمان دستان به شهر و پرده برداشتن از علل این ماجراهاست.
به رسم معمول داستانهای مرموز، در همان ابتدا اثری از کسی که شما را به محیط وقوع حوادث فراخوانده دیده نمیشود و در حالی که باید با هیولاهای ترسناک موجود در شهر که قدم به قدم ترسناکتر و خطرناکتر هم میشوند مقابله کنید، باید با کاوش در گوشه و کنار مراحل و پیدا کردن دستنوشتهها، کتابها، تصاویر و ... علت اصلی پدید آمدن این وضعیت را کشف کنید، هر چند که از طریق برخی میانپردههای کوتاه کلیت داستان در اختیار شما قرار میگیرد. به عنوان یک روایت لاوکرفتی ساده، Forgive Me Father در مجموع رضایتبخش است و رفرنسدهی به شخصیتها و ماجراهای کتابهای لاوکرفت در قالب اسناد حاشیهای هم ایدۀ خوبی بوده که به شکلی قابل قبول پیاده شده است. تنها مشکل شاید مزهپرانیهایی است که برای شخصیتهای تحت کنترل نوشته شده که اصلاً با فضای کار همخوانی ندارد و ظاهراً سازندگان قصد داشتند تا ادای دینی به سری نسبتاً منفور Duke Nukem داشته باشند.
در هستۀ گیمپلی Forgive Me Father هیچ چیز تازهای مشاهده نمیشود و حتی مواردی مثل ریلود کردن و نیمخیز شدن هم از فرمول ژانر شوتر حذف شده و به طور کلی همه چیز متمرکز بر جا به جایی سریع و از پا درآوردن دشمنان قبل از اینکه ترتیب شما را بدهند است. دو سه مرحلۀ ابتدایی به شکلی موذیانه حسی از امنیت را در مخاطب ایجاد میکند تا این تصور به وجود آید که با اثر نسبتاً سادهای طرف است اما با طولانیتر شدن مراحل و اضافه شدن دشمنان مخوفتر و تعدد مناطقی از مراحل که به نظر میرسد هیچ پایانی برای حملۀ مهاجمان وجود ندارد، سختی واقعی بازی مثل سیلی توی صورتتان میخورد.
برای کاهش این سختی دو عامل مجزا در کار تعبیه شده؛ مورد اول قدرتهای ویژۀ هر شخصیت است که شامل مواردی مثل امکان بازیابی سلامتی از دست رفته، افزایش توان کشتار، کاهش سرعت دشمنان و ... میشود و مورد دوم هم امکان پیشرفت و گسترش دادن تواناییها و سلاحهاست که هر کدام مسیر پیشرفت خاص خود را دارند و در انتخاب گزینهها باید توجه ویژهای داشته باشید تا با توجه به سبک خاص خود، پیشرفت در مراحل را برای خود سختتر نکنید.
در قالب این آپدیتها، به طور مثال میتوانید هفتتیر خود را تبدیل به یک کلت کمری قویتر کنید یا اینکه دو هفتتیر ضعیفتر را به صورت همزمان در دست بگیرید اما شانس این را داشته باشید تا در آپدیت بعدی میزان سلامتی یا میزان مهمات قابل حمل خود را افزایش دهید یا مسلسل خود را به یک سلاح لیزری تبدیل کنید یا شاتگان موجود را به سلاح جادویی دهشتناکی تبدیل کنید. ویژگی دیگر گیمپلی معیار دیوانگی است که با کشتن تعداد بیشتری از دشمنان در زمان کوتاه افزایش مییابد و که در کنار جلوۀ بصری خاص خود، از میزان آسیب دیدن شخصیت تحت کنترل کاسته و اثر مثبتی روی توان مبارزاتی شما دارد. گستردگی مراحل در سطح بسیار خوبی قرار دارد که کم و بیش یادآور محیطهای رمانهای لاوکرفت هستند و هر پنج مرحله یک بار هم باید با یکی از هیولاهای مشهور افسانههای لاوکرفت در قالب غولکشیهای نفسگیر رو به رو شویم که گستردگی ساختاری بازی افزایش داده است.
یکی از موفقترین بخشهای Forgive Me Father، طراحی بصری آن است که برخلاف اکثر بومر شوترها به جای ارائۀ تصویری پیکسلی که کپی برابر اصل شوترهای دهۀ نود میلادی است، با نوعی طراحی مشابه کتابهای کامیک طرف هستیم که سازندگان به عمق این سبک از طراحی رفتهاند و حتی مدلهای دو بعدی دشمنان حسی مانند تصاویر بریده شده از یک کتاب کامیک را دارند که از یک سو کار خود تیم سازنده در زمینۀ انیمیشنها را ساده کرده و از سوی دیگر ظاهری خاص به کار بخشیده که با رنگ آمیزی حساب شده و نورپردازی بینقص بازی به خوبی همراه شده و تا انتها برای چشمان مخاطب تازگی خود را حفظ میکند. از سوی دیگر، افکت دیوانگی به صورت تصاعدی روی تصویر سوار میشود که رنگ باختن جهان و تبدیل شدن آرام آرام آن به ترکیب خالصی از سه رنگ سیاه، سفید و قرمز، جلوۀ زیبایی را در میان نبردهای بی امان پدید میآورد.
نکتۀ مثبت دیگر Forgive Me Father صداگذاری آن است که از هر نالۀ زجرآور دشمنان تا صدای قدمهایی که تا پیدا کردن صاحب آنها دلهرهای شدید بر ذهن بازیکن حاکم میکنند، همگی به بهترین شکل در جهت ایجاد فضایی پر از رعب و وحشت به کار گرفته شدهاند. همین میزان از توجه هم در مورد صدای سلاحهای مختلف به کار گرفته شده که با انجام آپگریدهایی که ظاهر و کارکرد سلاحها را تغییر میدهند، صدای کاملاً جدیدی شنیده میشود. موسیقی با وجود ضرباهنگ خوب و کاملاً هماهنگی که با لحظات اکشن دارد، به دلیل استفاده از قطعات محدود و عدم تناسب دقیق نقاط شروع و پایان پخش آنها، در سطح دیگر بخشهای هنری نیست و صداپیشگی جزئی موجود هم میتوانست به مراتب بهتر از وضعیت فعلی باشد اما باید گفت که اجرای شخصیت خبرنگار کمی بهتر از شخصیت کشیش است.
به طور کلی میتوان گفت که Forgive Me Father با توجه مناسب به جنبههای بصری که باعث شده بتواند ارائهای متفاوت از آثار مشابه باشد و البته بهره گرفتن از جلوههای صوتی قدرتمند برای ایجاد فضایی ویژه، شاخ و برگ خوبی به گیمپلی اکشن پرسرعت ژانر خود بخشیده تا به یکی از بهترین بومر شوترهای موجود در بازار تبدیل شود.
نظرات