نقد و بررسی سومین شماره از سری سایبریا، syberia 3
هر چند وقت یکبار شاهد این هستیم که یکی از بازی های خوبی که در گذشته ساخته شده، پس از سال ها مخفی شدن دوباره در مارکت بازی ها خودش رو نشون میده. سایبریا 1 و 2 با سبک سوم شخص ماجراجویی معمایی همراه با مکانیزم اشاره و کلیک (Point-and-Click) پا به عرصه بازی های رایانه ای گذاشتن. پس از موفقیت نسبی قسمت های 1 و 2 بعد از 13 سال حالا نوبت به رونمایی از Syberia 3 با همان فضای سرد کوهستانی شده. پس لباس گرم همراه داشته باشین و با من همراه بشین تا به این بازی سری بزنیم و اون رو مورد بررسی قرار بدیم.
شما دوباره در قالب شخصیت اصلی بازی یعنی کیت والکر (Kate Walker) ظاهر میشین، یک وکیل ماجراجو اهل نیویورک که در قسمت های پیشین با کمک شخصی به نام هنس ورالبرگ (Hans Voralberg) به آسیای شرقی می ره تا به تنها آرزوش که دیدن ماموت های غظیم الجثه مرموز هست، جامه عمل بپوشونه.
سایبریا 3 از اینجا شروع میشه که جنازه تقریباً یخ زده کیت بعد از ترک جزیره سایبریا و رویارویی با یک سری مشکلات توسط قبیله ای به نام Youkol ها پیدا میشه. پس از نجات ، اونها کیت رو قانع میکنن تا در سفرشون به سرزمین های بین اروپا و آسیا همراهیشون کنه. تا اینجا به نظرم پلات ابتدایی بازی میشه گفت تا حدودی جذاب به نظر میرسه ولی امیدوارم داستان کسل کننده از آب در نیاد.
کیت والکر دوباره به بازی سایبریا بر می گرده
بازی در روسیه و سرزمبن های اروپا آسیایی واقع شده. شهرکوهستانی برفی جالب و دیدنی به نام والسمبور (Valsembor). یک کافه گرم که محلی ها وقتشون رو اونجا میگذرونن هم به چشم میخوره. همینطور در مرکز شهر پارک تفریحی فرسوده و از کار افتاده ای به نام بارانور وجود داره که مشخصه روزی پر زرق و پررونق بوده ولی طی حادثه تاسف باری در یک جنگ شیمیایی از بین رفته و حالا بنظر غیر قابل استفاده میآد.
شما به عنوان کیت باید در جستجوی اجسام خاص ، حل پازل و معما یا صحبت کردن با اشخاصی باشین که به ادامه دادن و پیشرفت در بازی به شما کمک میکنن. سایبریا 3 از سیستم اشاره و کلیلک (Point-and-Click) فاصله گرفته و شما دیگه به طور کامل کنترل اون رو در دست دارید. یکی از امکانات جدیدی که به بازیکن داده شده که به نظر من خیلی جالب اومد اینه که شما در طول مکالماتتون با افراد مختلف میتونین به افکار کیت گوش بدین تا بفهمین چی با خودش فکر میکنه. میشه به راحتی مکالمات رو ادامه داد یا با در نظر گرفتن ایده ها و تفکرات کیت در مورد اون موضوع تصمیم گرفته و صحبتتون رو پیش ببرین.
شما به طور کامل کنترل کیت رو به عهده میگیرین
متاسفانه اوضاع به همین خوبی پیش نمیره و باید گفت بیشترین عقبگردی که بازی داشته گرافیک اونه. اینکه یک بازی در سال 2017 با چنین گرافیک ابتدایی و ضعیفی عرضه شده، اون هم برروی موتور نه چندان قوی Unity واقعا حس بدی رو به گیمر منتقل میکنه. دقیقا من رو یاد بازی های پلی استیشن 2 انداخت!
به غیر از کیت بقیه کاراکترها بسیار زشت و بد طراحی شده اند. هنگامی که کیت در حال راه رفتن هست موانع نامرئی وجود دارن که مانع این میشه براحتی و ظرافت بتونین اطراف اجسام راه برین. اینها نشونه اینه که طراحان به اندازه کافی وقت برای تست کردن محیطها و حذف این موانع نگذاشتن!
در بازی هیچ نقشه ای نیست که به شما کمک کنه متوجه بشید دقیقا کجا هستین! و همیشه استرس این رو دارین که چقدر از جایی که قراره باشین دور شدید یا نزدیک! فاجعه به همینجا ختم نمیشه و شاهد این خواهید بود که کیت میتونه از داخل بعضی از شخصیت ها و اجسام رد بشه یا حتی داخل هم توقف کنن! چند بار هم پیش اومد که صدا و تصویر برای چند لحظه متوقف بشه، دوربین هم چند بار قفل کرد و مجبور شدم بازی رو دوباره Load کنم تا بتونم ادامه بدم. گرافیک ضعیف با عدم کیفیت در کنترل کیت دست به دست هم میدن تا باز هم لذت بردن از این بازی سختتر بشه.
در بازی مثل سایبریا که کاملا بر فعل و انفعالات کاراکتر وابسته هست، سازندگان تا حدودی خوب عمل کردن. گیم پلی بازی ترکیبی از راه رفتن و بررسی اجسام، صحبت با افراد مختلف و انتخاب جواب مناسب و حل کردن پازل و معماهای مختلف می باشد. بعضی از این پازل ها بسیار جالب و تا سطح خوبی ذهن رو به چالش میکشن و حل کردنشون نیازمند کمی تمرکز و امتحان کردن چند راه حل تا رسیدن به جواب است.
برخی دیگه اما در کنار هوش و ذکاوتتون به کمی هم شانس نیاز دارین چون بعضی از اجسام که برای حل پازل بهشون نیاز دارین در مکان هایی مخفی شده که برای پیدا کردنشون یا باید چشم تیزبین یا بخت و اقبال خوبی داشته باشین. البته این بخش هم کامل نیست و با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم میکنه، در مورد بعضی از معماها هیچ منطق و راه حل درستی نمیشه پیدا کرد و ناچاراً مجبور میشین برای حل اونها به اینترنت سری بزنین ... هنوز متعجبم که آدم چیجوری می تونه اینارو حل کنه ؟!
بعضی از چالش ها تا سطح خوبی ذهن رو به چالش میکشن
راستش رو بخواید چیزی که بیشتر از همه اذیتم کرد فضا سازی طراحان برای مواقعی بود که کیت در حال صحبت با کاراکترهای دیگه هست. اینطور که وقتی شروع به مکالمه میکنید دوربین به نمای کلوز آپ تغییر پیدا میکنه و کاراکترها رو از نمای خیلی نزدیک نشون میده و متاسفانه اینجاست که متوجه میشین که حرکت لب های افراد با دیالوگ هایی که گفته میشه اصلا هماهنگ نیستن و فقط بی هدف حرکت میکنن. این مورد در ابتدای بازی برای من قابل تحمل بود ولی کمی که گذشت اونقدر آزار دهنده شد که حس کردم بازی سازها با این کم کاریشون دارن سیلی بدی به صورتم میزنن.
علاوه بر تمام ایرادات، صداگذاری هم به شدت ضعیف کار شده. هیچ گونه احساساتی در بیان دیالوگ ها وجود نداره و گوینده ها با بی سلیقه ای و تن صدای یکنواخت فقط متن ها رو بیان میکنن. نمونه بارزش رو وقتی شماهده میکنید که یکی از کاراکترهای اصلی به صورت پیوسته و طولانی بدون نفس گرفتن در وسط دیالوگ صحبت میکنه و در صحبت هاش هیچ احساس ناراحتی نسبت به پدر بزرگ مریضش دیده نمیشه، صداپیشگی پدربزگ پیر رو هم انگار یک نفر که 50 سال ازش جوونتره به عهده داره! قبول کنین که تمام اینها برای یک بازی که اکثراً بر پایه مکالمات جلو میره خیلی نقطه ضعف بدی به حساب میاد و هر بازی کنی رو اذیت میکنه. با وجودی که صدای کیت تا حدودی این نقص رو جبران میکنه، ولی باز هم مواردی هست که صدای کیت با جو محیط و موقعیتی که در اون قرار دارید هم خوانی نداره. مشخصه که تنظیم دیالوگ ها هیچ روند طبیعی نداشته و از خیلی از کلمات و جملات هیچ تفسیری نمیشه به دست اورد و با خودتون فکر میکنین که "اینا چی دارن میگن ؟!" واقعا سازندگان در بخش دیالوگ نویسی و صداگذاری خیلی بی رحم ظاهر شدن.
صدای پدربزگ پیر رو هم انگار یک نفر که 50 سال ازش جوونتره به عهده داره.
یک نکته مثبت در رابطه با بازی سایبریا 3، این هست که آهنگ ساز نام آشنا ، اینون زور (Inon Zur) که با کارهای اون در سری بازی های Fallout ، Dragon Age و سایبریا 2 آشنا شدیم، موسیقی بسیار پربار و به یاد ماندنی تحویل سازندگان این بازی داده. ضرب آهنگ و جزئیات موسیقی حاکی از یک گروه ارکستر بزرگ هست که هارمونی و ملودی های تنظیم شده رو به بهترین شکل اجرا میکنن و تمام این حس زنده که شما در محیط و اتمسفر تاریک و سرد سرزمین های نا آشنای اروپای شرقی هستید رو بهتون القاء میکنه. بعضی از قطعه های آهنگ اونقدر خوب بودن که خودم متوجه نمیشدم که حتی وقتی بازی نمیکنم دارم اونها رو با خودم زمزمه میکنم. توصیه میکنم که موسیقی متن Syberia 3 رو از بازیمگ دریافت و گوش کنید.
در طرف مقابل، افراد و کاراکتر های منفی سایبریا 3 کاملا کلیشه ای و بی هویت طراحی شدن، در صورتی که باید بر روی این شخصیت ها، پردازششون و گذشته پیچیدشون خیلی کار بشه که متاسفانه این هم نادیده گرفته شده و ظاهرا در دستور کار نبوده! یک دکتر شیطان صفت ( که نمیدو.نم چه اصراری هست که مرتبا اسمش به صورت کامل و منزجر کننده ای تکرار میشه ) و یک فرمانده نظامی یک چشمی بد ذات که قصدشون اینه که قبیله Youkol رو مدرنیزه بکنن و اون رو به شکل یک جامعه امروزی در بیارن ( به نظر من که زیاد هدف پلیدی به نظر نمیاد ! )
علاوه بر نقش یک عضو مهم در سفری که قبیله Youkol پیش رو دارن، کیت تنها راه نجات اونها هم هست. بدون کمک کیت اونها مثل موجودات تنبل و بی عرضه ای هستن که فقط در انتظار کسی نشستن تا به کمک اونها بیاد و مشکلاتشون رو حل کنه. باید بگم اگه در مورد فرهنگ و تاریخچه این قوم کنجکاو هستین و میخواید بیشتر باهاشون آشنا بشین، باید به کتابی که در Inventory کیت موجوده سری بزنین که البته زیاد پیشنهاد نمی کنم؛ چون باز هم شاهد این خواهید بود که خیلی ناشیانه بهش پرداخته شده.
در کل اگر نگاه جامعی به کارنامه شرکت سازنده یعنی Microid بندازیم خودمون حتما متوجه میشیم که نباید توقع زیادی برای خلق اثری شگرف و عظیم ازشون نداشته باشیم. تعداد باگ های بازی Syberia 3 اگر چه زیاد هست، ولی فک میکنم باز هم اگر دلتون برای یک بازی فکری تنگ شده، میتونین بهش سری بزنین و ساعاتی رو باهاش سر کنین. امیدوارم اونقدر ریز بین نباشین یا حداقل اعصاب فولادی داشته باشین که بتونین 10 ساعت گیم پلی رو به پایان برسونین.
فکر میکنم این تمام نظرات و گاهاً احساس من در بررسی سایبرای 3 هست. اگر بتونین گرافیک زشت و زننده ، اشتباهات فنی عمدی و سهوی و کم دقتی هایی که به خرج داده شده تا یک بازی نه چندان چشمگیر رو تحویل ما بده رو نادید بگیرین شاید بتونین ذره ای از این بازی لذت ببرین. کاراکترها ، فعل و انفعالات اونها ، طرز صحبتشون و دلیل بقاشون همه به خمیر مایه یک بازی فکری معمایی نه چندان جذاب و بی معنی تبدیل شده. به نظر من سری سایبریا مستحق یک بازگشت بهتر بود در غیر این صورت همون بهتر که سازندگان اون رو در گذشته رها می کردند !
نظرات (5)