هرچه بالاتر روی، سختتر زمین میخوری! | نقد و بررسی بازی PUBG
دقیقا یادم نمیآید این داستان را از چه کسی شنیدم. دقیق هم یادم نیست دربارهی کجا و که بود و یا این که اصلا واقعی بود یا نه. اما پیام این داستان همیشه در ذهنم ماندگار است و این روزها، نمود آن را در بسیاری از چیزها میبینم. داستان دربارهی یک همبرگر فروش است. همبرگر فروشی که تلاش میکرد در میان مردم شهر محبوب شود و بتواند فروش خود را افزایش دهد. او برای جلب مشتریها همه کار کرد. قیمتها را بالا و پایین کرد، کیفیت غذایش را تغییر داد و تبلیغات فراوانی به در و دیوار زد. نتیجه اما هیچ تغییری نکرد و مردم نسبت به غذاهای او علاقهای نشان نمیدادند. این روند مدتی ادامه داشت تا این که او دست به کار عجیبی زد. او عدهای را استخدام کرد و به آنان گفت از صبح زود تا شب جلوی در مغازهی همبرگر فروشیاش صف بکشند. آنها باید همهمه میکردند و آن مکان را به نظر شلوغ و پر طرفدار جلوه میدادند. چند روز که از این رویه گذشت، مردم عادی هم به راستی باور کردند که واقعا در این همبرگر فروشی خبری هست! کم کم مردم عادی هم به این فروشگاه آمدند و در صفهای طولانی ایستادند تا بتوانند همبرگر بخورند. آنها واقعا باور کرده بودند که همبرگرهای این فروشگاه با دیگر مغازههای شهر تفاوت دارد. به همین خاطر بود که پس از مدتی این فروشگاه به مشهورترین و محبوبترین همبرگر فروشی شهر تبدیل شد.
شاید این داستان کمی عجیب و غریب باشد اما به طرز اعجاب آوری میتوانیم مشابهش را به وفور دور و برمان مشاهده کنیم. امروز میخواهیم دربارهی پابجی (PUBG یا PlayerUnknown’s Battlegrounds) حرف بزنیم. بازیای که راه و رسم همبرگر فروختن را خوب بلد است!
نیازی نیست جزئیات ماجرا را برایتان شرح دهم. بیشک خودتان کم و بیش از موفقیتهای پی در پی و نجومی این بازی خبر دارید. عجیب است ولی شخصا حتی تصور نمیکردم بزرگترین ابزار بخش مارکتینگ یک بازی، آمار و ارقام و هیاهوی رسانهای باشد. دلیل من، دلیل شما و دلیل بخش عظیمی از کسانی که پابجی (از این به بعد پابجی صدایش میکنیم چون حوصلهی نوشتن نام کامل و احمقانهاش را نداریم) را تهیه کردهاند، این نیست که بازی تریلرهای خفن و فوقالعادهای دارد. این نیست که بازی نمایشهای خیرهکنندهای در مراسمهایی چون E3 داشته و این نیست که نمرات آن راضی کننده و یا عالی هستند. عمدهترین دلیلی که مردم پابجی را به خاطرش تهیه میکنند، این است که «ببینند چه خبر است». بالاخره وقتی نزدیک به چهل میلیون نفر جلوی درب یک همبرگر فروشی تجمع میکنند خود به خود شما نیز وسوسه میشوید تا برای یک بار هم که شده همبرگر معروف و جادویی را امتحان کنید.
عجیب است اما معمولا هنگامی که با دوستانی که قصد بازی کردن پابجی را دارند حرف میزنم، جملهی معروفی را میشنوم: «بالاخره این همه آدم حتما یک چیزی میدانستهاند. نه؟!»
پابجی بازیای است که در میان بازیهای چند نفره فرمول جدیدی را پیاده کرده است. این بازی با پرهیز از به کار گیری مودهای همیشگی و تکراری که در همهی بازیها از آنها استفاده میشود، دست به خلاقیت زده و ساختاری به نام «بتلرویال» را وارد بازیهای ویدئویی کرده است. اساس این سبک آن است که بازیبازان تا آنجا که میتوانند برای زنده ماندن تلاش کنند. این بازی صد نفر را در یک محیط بسیار بزرگ رها میکند و به آنها ماموریت میدهد به دنبال امکانات و وسایل مختلف بگردند. بازی در ابتدا از یک نمای یک هواپیما آغاز میشود؛ هواپیمایی که به محض رسیدنش به محوطهی نقشه میتوانید هر موقع که علاقه داشتید از درون آن به پایین بپرید و با باز کردن چتر نجات به سلامت فرود آیید. نقشهی بازی محوطهای بسیار بزرگ است و فضای گستردهای را در اختیارتان قرار میدهد تا به اکتشاف بپردازید و تجهیزات مورد نیازتان را جمعآوری کنید. شما در ابتدا بازی رسما هیچ ندارید؛ فقط خودتان هستید و لباسهایی که به تن دارید. نقاط مشخصی از نقشهی بازی با وسایل و تجهیزات مختلفی پر شده است. تجهیزاتی از جمله اسلحهها، پوشیدنیها، جلیقههای ضدگلوله و کلاههای نظامی، مواد شفابخش، انرژیزا و سایر چیزهایی که میتوانند در یک بتلگراوند شما را زنده نگه دارند. پس از جمعآوری تجهیزات باید به دنبال راهی برای زنده ماندن باشید. البته آزادی عمل فراوانی در این بازی انتظارتان را میکشد به شرطی که کارتان را خوب بلد باشید. میتوانید با کشتن دیگران و حمله، بقای خود را حفظ کنید (دفاع بهترین حمله است و از این خزعبلات) و همچنین میتوانید با فرار کردن به زندگی ادامه دهید. استراتژیهای زیادی برای زنده ماندن هست و با کسب تجربهی بیشتر در بازی میتوانید آنها را یاد بگیرید.
صد نفر در این نقشهی بزرگ مقابل یکدیگر قرار میگیرند و وظیفه دارند یکدیگر را بکشند. فرمولی که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد اما وقتی در آن دقیقتر شوید پیچیدهگیهایش را درک خواهید کرد. البته کشتن یکدیگر تنها هدف شما در پابجی نیست. نقشهی بازی محوطهی بسیار بزرگی است اما مفهومی به نام حلقهی مرگ در آن پیاده سازی شده که بازیبازان را مجبور میکند از پناهگاههایشان بیرون بیایند و با یکدیگر روبرو شوند. در نقشهی بازی یک حلقهی سفید رنگ هست. این حلقه ابتدا به صورت کاملا رندوم در یکی از بخشهای بازی ظاهر میشود. شما وظیفه دارید در زمان مشخصی به محوطهی درون این حلقه برسید. اگر موفق به انجام این کار نشوید، پس از مدت مشخصی یک حلقهی آبی رنگ نیز با فاصلهای مشخص از حلقهی سفید رنگ ایجاد میشود. دایرهی آبی با سرعتی مشخص شروع به کوچک شدن میکند و زمانی که به مرز حلقهی سفید برسد، از حرکت میایستد. کسانی که از دایرهی آبی جا بمانند و یا موفق نشوند به موقع به درون آن برسند بر اساس فاصلهای که دارند صدمه دریافت میکنند. این صدمه میتواند رفته رفته آنهایی را که خارج از دایره هستند را بکشد. با این ترفند هوشمندانه سازندگان، بازی شما را مجبور میکنند که در نقاط مشخصی کمپ نکنید و به اجبار همواره مشغول حرکت باشید. دایرهی سفید پس از مدتی محوطهی کوچکتری را در بر میگیرد و حلقهی آبی نیز به طرز مرگباری آن را تعقیب میکند. حلقهها آنقدر کوچک میشوند تا بازیبازان انقدر کم شوند که در نقطهای مشخص یکدیگر را پیدا کنند و آنقدر یکدیگر را بکشند که بالاخره یک نفر بتواند زنده بماند!
برای این که خارج از حلقهی مرگ گیر نیفتید راههای فراوانی در اختیارتان قرار داده شده. استفاده از وسایل نقلیهای چون اتومبیلها، قایقها، موتو سیکلتها و... منطقیترین راه است. چرا که سرعت دویدنتان به صورت پیاده معمولا از سرعت حرکت حلقهی آبی کمتر است. البته بهتر است همیشه از همان ابتدا به فکر حلقهها باشید و زمانتان را مدیریت کنید که بعدا دچار دردسر نشوید. هر چه که به پایان بازی نزدیکتر شوید، اوضاع حساستر میشود و هیجانتان به اوج خودش میرسد. از همه طرف صدای تیراندازی به گوش میرسد و حریفانی که جزو ده-بیست نفر اول هستند احتمالا تا خرخره مسلح شدهاند! برخی از آیتمهای با کیفیت بازی را میتوانید از روی زمین هم پیدا کنید اما بهترین آیتمهای بازی از راه محمولههایی که توسط هواپیماها ارسال میشوند به دست میآیند. این محمولهها که معمولا عدهی زیادی آنها را در آسمان خواهند دید، قویترین آیتمها را شامل میشوند، اما مشکل اینجاست که عدهی زیادی برای به دست آوردنشان تلاش میکنند. معمولا برای دسترسی به محمولهها باید انتظار نبردی سخت را داشته باشید و هیچ وقت هم نباید چشم و گوش بسته به سمت آنها روانه شوید! لحظات آخر بسیار دشوار میگذرند اما اگر مهارت، دقت، هوش و صد البته شانس لازم را داشته باشید میتوانید بر حریفان باقی مانده نیز غلبه کنید، یا این که اجازه دهید آنها خودشان را نابود کنند و شما فقط تیر خلاص را شلیک کنید. اگر موفق شدید رتبهی اول را کسب کنید، به برندهی آن دور تبدیل خواهید شد و به عنوان جایزه نیز مقداری امتیاز ویژه دریافت خواهید کرد که برای کسب موارد ظاهری استفاده میشوند. به طور کلی بازی این امتیازات را بر اساس رتبهی شما، تعداد نفراتی که به قتل رساندهاید و میزان صدمهی جانیای که به دشمن وارد کردهاید محاسبه میکند.
میتوان گفت که ساختار کلی پابجی بدون اغراق اعتیاد آور است و بیشک شما را به خودش مشغول خواهد کرد. تلاش برای اول شدن و افزایش دادن رتبهی خود میتواند بسیار لذت بخش و گاها حتی اعصاب خردکن باشد. اما بیتردید این فرمول مدتی زیادی سرگرمتان خواهد کرد. هنگامی که بازی را آغاز میکنید احتمالا فقط به فکر این هستید که یک بار هم که شده مقام اول را به دست آورید. اما زمانی که برای اولین بار اول میشوید، تازه بازی واقعی آغاز میشود. این را هم در نظر بگیرید که تمام چیزهایی که گفتیم مربوط به بخش تکنفرهی بازی بود. در پابجی میتوانید با دوستانتان تیمهای مختلفی را تشکیل دهید و به صورت دستهجمعی بازی کنید. میتوانید به صورت تک نفره، دو نفره و یا چند نفره به بازی بپردازید و با همتیمیهایتان همکاری کنید تا به تیم اول تبدیل شوید. در صورتی که به صورت تیمی به بازی بپردازید بازی تعداد افراد هر تیم را به صد تقسیم کرده و به همان اندازه تیمها را وارد مپ میکند. مثلا اگر تیمتان دو نفره باشد، در بازی پنجاه تیم خواهید داشت و اگر سه نفره بازی کنید، با سی و سه تیم سه نفرهی دیگر روبرو خواهید شد. وقتی که پای همکاری و بازی با سایر دوستان به میان کشیده میشود، بازی وارد فاز جدیدی شده و جذابیتهای تازهای مییابد. به همین خاطر است که میتوانید لذتهای فراوانی را در این بازی به ظاهر ساده و کوچک پیدا کنید.
در کنار همهی این موارد که به بازی تنوع میبخشند و آن را جذاب میکنند، همچنان ممکن است ساختار بازی برای بسیاری از بازیبازان تکراری شود. منکر نمیشویم که پابجی با همهی جذابیتهایش تقریبا هر دور از شما میخواهد که کارهای یکسانی را انجام دهید و هر چند ممکن است هر دفعه با چیزهای جدیدی روبرو شوید، اما باز هم عده بسیاری ممکن است پس از مدتی از بازی خسته شوند. این مدت بیشک برای افراد مختلف فرق میکند. ممکن است یک فرد پس از چهل ساعت از بازی خسته شود و فرد دیگر پس از بیست ساعت. ممکن است بعد از دویست ساعت بازی را ترک کنید و حتی ممکن است هزاران ساعت بازی کرده باشید و باز هم خسته نشوید! چیزی که من تقریبا از آن مطمئنم این است که بالاخره روزگاری میرسد که این بازی هم مثل دیگر آثاری که به صورت ناگهانی در زمینهی فروش اوج گرفتند، زمین خواهد خورد. چرا که فرمولی که در آن به کار رفته حد و حدودی دارد و پتانسیلهایش همانند بازیهایی چون دوتا 2 (Dota 2) آنقدرها هم زیاد نیست. درست است که پابجی توانست مقتدرانه رکورد این بازی را بزند. اما حقیقتا حتی کسر کوچکی از پتانسیلهایی که بازیهایی با سبک دوتا از آنها بهره میبرند را نیز نمیتوان در این سبک از بازیها یافت.
حقیقتی پس از بازی کردن پابجی به آن رسیدم این بود که این بازی هم درست همانند همهی بازیهای شوتر چندنفرهی اعتیاد آور، اثر سرگرم کنندهای است و میتوان مدتها وقت صرفا آن کرد و لذت برد. اما ویژگیهایی که درون آن به کار رفته به هیچ وجه آنقدرها هم جادویی نیست که بخواهیم آن را انقلابی قلمداد کنیم. من اهل پیشبینی کردن آینده نیستم اما به یقین میدانم زمان زمین خورد پابجی نزدیکتر از چیزی است که تصورش را میکنیم. پابجی هم درست مانند بسیاری از بازیهایی که پیشتر سرنوشتشان را دیدهایم بازی بسیار سرگرم کننده و زیبایی است. اما همهی این بازیها نهایتا یک تاریخ مصرف دارند. تنها تفاوت پابجی با این دست بازیها این است که در موقع عرضهاش درخشش بسیار بیشتری داشت و قلههای بلندتری را فتح کرد. اما شاعر بارها فرموده که : «The Higher they Climb, The Harder They Fall!»
«هرچه بالاتر روند، سختتر زمین میخورند!»
یکی از ویژگیهای پابجی این است که هر کسی با هر سطحی از مهارت میتواند آن را بازی کند و از آن لذت ببرد. هر چقدر هم که تازه کار باشید و بازیهای اول شخص را بد بازی کنید، باز هم میتوانید در این بازی توفیقاتی کسب کنید و از آن لذت ببرید. از طرفی اگر هرچقدر هم که در بازیهای اول شخص حرفهای باشید، ممکن است در این بازی با مشکلات فراوانی روبرو شوید. این در واقع یکی از بحثبرانگیز ترین ویژگیهای این بازی است. شانس عنصری است که نقش بسیار زیادی در پابجی دارد. شما ممکن است قهرمان جهان بازیهای اول شخص باشید اما این احتمال همواره هست که تا چند دور از پابجی حتی نتوانید به ده رتبهی برتر برسید. این احتمال نیز وجود دارد که هیچگونه مهارتی در این بازیها نداشته باشید اما با شانس فراوان رتبهی اول را کسب کنید. عنصر شانس باعث شده افراد بیشتری بتوانند این بازی را انجام دهند و از آن لذت ببرند. اما از طرفی حرفهایها نمیتوانند در آن از مهارتهای خود استفاده کنند. البته با کسب تجربه و به کار گرفتن هوش و تمرکز میتوانید در این بازی نیز از دیگران پیشی بگیرید و نسبت به دیگران سطح بالاتری داشته باشید. اما قطعا میدانید که وقتی پای شانس وسط باشد گاها از هیچ کس کاری ساخته نیست. عوامل مختلف دست به دست هم دادهاند تا تجربهی این بازی اندکی با سایر شوترهای اول شخص (یا سومشخص) تفاوت داشته باشد. هرچند که تاثیر مهارت در نشانهگیری و سرعت واکنش در این بازی نسبتا کمتر است، اما به جای آن عوامل دیگری قوانین بازی را تعیین میکنند. در پابجی استراتژیهای فراوانی وجود دارد که اغلب فقط با تجربهی بیشتر، جست و جو، تحقیق و حتی آزمون و خطا به دست میآید. تزریق این استراتژیها به گیمپلی شاید مهمترین ویژگی این بازی باشد. مثلا بسیار کم دیده شده که در یک بازی چند نفره تا این اندازه نسبت به صدا و تولید آن حساسیت وجود داشته باشد. پابجی تمرکز بسیاری روی صداهای مختلف دارد و اگر یاد بگیرید صدای کمتری تولید کنید، شانس بسیار بیشتری برای زنده ماندن خواهید داشت. این که چگونه باید حرکت کنید، چگونه در فواصل مختلف پیشروی کنید، خانهها را چگونه بگردید و در چه اماکنی به دنبال تجهیزات خوب باشید، همگی چیزهایی است که فقط با تجربه و صرف وقت (و یا آموختن از دیگران) میتوانید آنها را فرا بگیرید. با همهی این تفاسیر حقیقتا نمیدانم عنصر شانس را در نکات قوت پابجی جای بدهم یا در نقاط ضعف! این ویژگیهای خاص هم برای بازی مشکلاتی را ایجاد کرده و هم باعث شده توفیقات مختلفی کسب کند.
گرافیک بخش مهمی از این بازی را تشکیل میدهد، پس در چند بخش مجزا به آن خواهیم پرداخت. نخستین چیزی که به سراغش میرویم، داستانگویی محیطی پابجی است. درست است که این بازی حتی یک خط داستان نیز ندارد اما طراحی محیطهای آن به قدری عالی انجام شده است که ممکن است گاهی حتی فکر زنده ماندن و کشتن دیگر بازیبازها نیز از ذهنتان بیرون رود و مشغول تماشای جزئیات محیط و حدس زدن اتفاقاتی که آنجا رخ داده شوید. محیط بازی با هوشمندی طراحی شده و در هر یک از خانهها و ساختمانهایش ماجراهای زیادی به وقوع پیوسته. هر دو نقشهی بازی یعنی هم نقشهی جنگلی و هم نقشهی بیابانی طوری طراحی شدهاند که کاملا بتوانید با دیدن آنها زندگی افرادی که روزی در آنها ساکن بودهاند را مشاهده کنید و تصور کنید روزگاری این مخروبهها محل رفت و آمد روزانهی هزاران انسان بوده. بازی با این که هیچ قصهای ندارد، توانسته از این طریق بار معنایی زیبایی پیدا کند.
در بخش فنی با موتور قدرتمند آنریل 4 سر و کار داریم که قدرت فراوانش را در اختیار تیم سازنده گذاشته تا اثری دیدنی خلق کنند. نمیتوان گفت پابجی در زمینهی گرافیکی از پرچمداران سال است اما باز هم یکی از چشمنواز ترین تجربهها را برایتان فراهم خواهد کرد.
تعریف و تجمیدها را کردیم تا اینجا با خیال آسوده به یکی از مهمترین مشکلات بازی بپردازیم. پابجی هر چقدر هم که گرافیک زیبایی داشته باشد، در بخشهای فنی مشکلات وحشتناکی دارد. اول از همه باید صریحا بگویم این بازی با این که حتی از حالت دسترسی زودهنگام نیز خارج شده، هنوز هم کلکسیونی از ایرادات و مشکلات فنی است. تا دلتان بخواهد میتوانید از بازی باگ بگیرید و تعجب کنید. البته ما اصولا تا وقتی که باگها به گیمپلی آسیبی نزنند، به آنها اهمیت چندانی نمیدهیم. برخی از باگهای پابجی حتی بازی شما و تعاملاتتان با دیگر بازیبازان را نیز تحت تاثیر قرار میدهند و اینجاست که اوضاع خطرناک میشود. یکی از مثالهای این قصه دیر لود شدن محیطهای بازی است. ممکن است زمانی که فرود میآیید به علت لود نشدن محیط، نتوانید داخل شوید و تجهیزات تهیه کنید. درست در همین لحظات که مشغول سر و کله زدن با محیطهای لود نشده هستید، امکان دارد یک نفر با شاتگان مغزتان را بیرون بریزد. یا مثلا لود نشدن چمنها و گیاهان بلند از فواصل دور یکی از مهمترین مشکلات بازی است. برای مثال اگر تصمیم گرفته باشید در چمنها مخفی شوید، ممکن است کامپیوتر (کنسول) کسی که از دور به شما نگاه میکند، چمنهای آن منطقه را لود نکند و در این صورت شما کاملا قابل تشخیص هستید. مشکلاتی از این دست در بازی زیاداند و حتما شما نیز تعداد بسیاری از آنها را به همراه ترولهایشان در اینترنت دیدهاید. از دیگر مشکلات میتوان به کرش کردنهای ناگهانی و قطع اتصال و حتی بسته شدن بیدلیل بازی اشاره کرد. فیزیک بازی در مواقع بسیاری دچار مشکل میشود و این مسئله به خصوص در هنگام رانندگی شدیدا خودنمایی میکند. پابجی مشکلات فنی بسیاری دارد و اگر میخواهد بازیکنها از آن راضی بمانند، باید آنها را برطرف کند.
پس از گرفیک باید به صدا بپردازیم که الحق یکی از بهترین بخشهای پابجی است. همانطور که پیشتر نیز گفتیم، صدا نقش بسیار مهمی در این بازی دارد. این که بتوانید صداها را تشخیص دهید و بر اساس آنها موقعیت و وضعیت حریفان خود را تشخیص دهید، یک برگ برنده است که میتواند کمک بسیاری به شما بکند. از طرف دیگر اگر بلد نباشید سر و صدای خود را کنترل کنید ممکن است به سختی از طرف دشمنان غافلگیر شوید. به همین دلیل است که بازی به صداگذری بسیار پیشرفته و باکیفیتی نیاز دارد و به جرئت میتوان گفت این امر محقق گشته. افکتهای صوتی بازی نه تنها کیفیت بسیار خوبی دارند، بلکه بر اساس نمونههای واقعی ساخته شدهاند و واقعگرایی بازی را تشدید میکنند. تعداد این افکتها بسیار زیاد است و حتی ریزترین فعالیتهای بازیباز را نیز شامل میشوند. درست به همین خاطر است که میتوانید روی صدا حساب ویژهای باز کنید. بازی گویندگی و یا موسیقی خاصی ندارد و صرفا یک قطعهی قابل قبول در منوها پخش میشود. موسیقی به طور کلی از جریان گیمپلی حذف شده تا همه با تمرکز به صداها توجه کنند.
کلام آخر
PUBG یا PlayerUnknown’s Battlegrounds به عنوان یک بازی چندنفرهی عالی چیزی کم ندارد و همچنان برای کسانی که به مولتی پلیر علاقه دارند یکی از بهترین انتخابها است. اگر دوست دارید با دوستانتان ماجراجویی کنید، این بازی میتواند لحظات بسیار خوبی را فراهم کند و تجربههای جدید بیافریند. شاید یکی از مهمترین برگهای برندهی پابجی، قیمت سی دلاری آن باشد. زیرا که بازی از سایر بازیهای 60 دلاری موجود در بازار، چیزی کم ندارد و سازندگان حتی میتوانستند بدون هیچ مشکلی بهای بازی را ارتقا دهند. اما باقی ماندن قیمت بازی به همین شکل یکی از دلایلی است که خرید آن را شدیدا به صرفه میکند؛ مخصوصا با توجه به تعداد ساعات گیمپلی مفیدی که فراهم میکند. اگر به دنبال تجربهی چند نفره خوب هستید، پابجی را بازی کنید اما حواستان باشد که انتظار یک پدیده را نداشته باشید. این را بدانید که ممکن است این بازی به نسبت سایر بازیهای چند نفره جامعهی بسیار بیشتری داشته باشد، اما کیفیت آن لزوما چند برابر این بازیها نیست. پابجی هم درست مانند اورواچ، رینبو سیکس، بلتفیلد و دستنی تجربهی مولتی پلیر عالیای را فراهم خواهد کرد. اما نباید آن را بیش از آنچه که هست بالا برد. ساختار بتل رویال نیز که از ابداعات این بازی است، ویژگی جدیدی است که به خاطر خلاقانه و هوشمندانه بودنش باید سازندگان را تحسین و تمجید کرد. اما شخصا به هیچ وجه قبول ندارم که این ساختار «جریان ساز» و یا «انقلابی» است. درست است که زین پس ممکن است آثار زیادی از آن نقلید کنند (کما این که بازیهایی چون Fortnite هم اکنون این کار را انجام دادهاند) اما این اصلا بدین خاطر نیست که فرمول به کار رفته گوهر چندان نایابی باشد. قصه دقیقا به همان ماجرای همبرگر باز میگردد و طبیعتا وقتی یک مغازه تا این اندازه شلوغ میشود، دیگر همسایهها نیز به این فکر میافتند که آنها هم همبرگر بفروشند! انجام این بازی به همهی علاقه مندان به بازیهای چند نفره توصیه میشود اما اگر دنبال پدیده میگردید، راه را اشتباه آمدهاید!
پینوشت: امتیاز بخش داستان، امتیازی است که برای تجربهی تک نفره ی بازی در نظر گرفته شده است.
نظرات (2)