نقد و بررسی فیلم The Equalizer 2
در سال 2014 عنوان اکشنی با نام The Equalizer در سینماها اکران شد، این فیلم به لطف بازی روان و فوقالعاده دنزل واشینگتن توانست با توجه به بودجه متوسط خود که چیزی در حدود 55 میلیون دلار بود فروش 192 میلیون دلاری در باکسآفیس داشته باشد؛ در فیلم نخست ما به خوبی با کاراکتر رابرت مک کال (با بازی دنزل واشینگتن) آشنا شدیم، فردی که سابقا آدمکش سازمانهای دولتی بوده و برای جان انسانهای مظلوم و بیدفاع بسیار ارزش قائل است. آنتوان فوکوا به خوبی در فیلم نخست توانست مخاطبین را به سمت خود بکشاند اما این عنوان خیلی زود در زیر سایه فیلم جان ویک قرار گرفت، عنوان جان ویک با توجه به دنیای منحصر به فرد خود توانست بخش زیادی از طرفداران ژانر اکشن را به سمت خود جذب کند ما پیشتر در مطلبی اشاره کردیم که فیلم جان ویک چگونه ژانر اکشن را دچار تحول کرد، اما به هر روی اکنون هدف ما بررسی فیلم جان ویک و مقایسه این اثر با The Equalizer نیست.
پس از موفقیت فیلم نخست تصمیم بر این شد تا دنبالهای دیگر از این عنوان ساخته شود، دنزل واشینگتن با ایفای نقش در فیلم دوم برای اولین بار بود که در یک دنباله حضور یافت؛ کارگردانی فیلم دوم برعهده چه کسی بود؟ چه شخصی بهتر از خود آنتوان فوکوا که با فیلم نخست موفقیت بزرگی را به دست آورده بود. فیلم دوم به مانند فیلم اول با بودجه متوسط خود فروش خوبی داشت (چیزی در حدود 190 میلیون دلار) و توانست مسیری را که این سری به خوبی آغاز کرده بود بدون پیشرفت شگرفی به همان شکل ادامه دهد؛ در ادامه با بازیمگ همراه باشید تا به نقد و بررسی فیلم The Equalizer 2 بپردازیم.
توجه: این نقدوبررسی ممکن است بخشهایی از داستان را برای شما اسپول و نمایان کند.
فیلم The Equalizer 2 را نمیتوان پیشرفت بسیار بزرگی نسبت به فیلم نخست دانست، داستان فیلم آنچنان که باید جذاب نبوده و به نوعی بسیار قابل پیشبینیتر از داستان فیلم قبلی بود؛ در ابتدا راجع به کاراکتر رابرت صحبت خواهیم کرد. در فیلم دوم این کاراکتر گویی بار دیگر به طرفداران معرفی میشود اگر شخصی فیلم نخست را تماشا نکرده باشد به خوبی میتواند با تماشای فیلم دوم با بعد شخصیتی رابرت آشنا شود، زیرا در بخش زیادی از فیلم گویی سازندگان سعی دارند تا مخاطبین را با این شخصیت آشنا کنند. این موضوع ممکن است برای آن اشخاصی که فیلم اول را تماشا نکردهاند خوشایند باشد اما برای افرادی که آن فیلم را تماشا کردند روند فیلم دوم کمی برایشان خستهکننده و قابل پیشبینی میشود.
ما بعد از گذشت یک ساعت از فیلم نیز با شخصیت اصلی منفی فیلم آشنا نشدیم و در این یک ساعت فقط شاهد کمک رابرت به افراد ناتوان و بیدفاع بودیم؛ در ابتدا او به یک مادر برای پیدا کردن دخترش کمک میکند، سپس به مبارزه با اشخاصی که یک دختر را مورد آزار و اذیت قرار دادند میرود و بعد از آن نیز فیلم نشان میدهد که چطور رابرت برای نجات یک پسر جوان (مایلز) از افتادن در دام جنایتکاران به قلب مکانی که تبهکاران در آن حضور دارند میرود. گویی این اتفاقات صرفا جهت پر کردن زمان فیلم و مشغول کردن مخاطبین با موضوعاتی تکراری جهت مشخص نکردن شخصیت اصلی منفی فیلم رخ داد، در حقیقت سازندگان قصد داشتند با معرفی دیرهنگام و ناگهانی دیو که یکی از دوستان صمیمی رابرت محسوب میشد به عنوان قاتل سوزان و کاراکتر منفی فیلم در بین مخاطبین شوک ایجاد کنند.
این سورپرایز ایده خوبی جهت جذاب کردن داستان بود اما هر چه زمان فیلم میگذشت برای بنده چنین اتفاقی قابلپیشبینیتر میشد؛ در حقیقت مشخص بود که سازندگان قصد دارند با آن موضوعات اکشن فرعی در یک ساعت ابتدایی فیلم حواس مخاطب را از آشنا کردن با شخصیت منفی پرت و به نوعی قصد دارند او را سورپرایز کنند.
اما در هر صورت این فیلم برای من لذتبخش بود؛ بدون شک بازی چشمنواز دنزل واشینگتن در این امر بیتاثیر نبود، رابرت یک فرد متعهد به کار، پیشگام در کمک به مظلومین و افراد ناتوان بود. او عاشق آن است ببیند زندگی افرادی که در اطراف او حضور دارند به خوبی جریان دارد خواه این فرد همسایه او فاطمه و یا یک غریبه در خودرواش باشد. رابرت به شکل واضحی برای زندگی افراد ارزش قائل است. به سربازی که در راه رفتن به عراق بود دلگرمی میدهد، به یک فرد پیر و ناتوان (سم) کمک میکند و انتقام دختر مسافر تاکسی اش را از اشخاصی که این دختررا اذیت کرده بودند میگیرد. کاملا مشخص است که زندگی باقی افراد برای او در اولویت قرار دارد، اما این دغدغهی کمک به مردم در اکولایزر 2 با معرفی مایلز جدیتر میشود. مایلز جوانی سیاهپوست و جویای پول است که مانند بسیاری دیگر از جوانان برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیانش ممکن است به هر کار اشتباهی دست بزند. رابطه میان مایلز و رابرت به مانند رابطه یک پسر و پدر است، رابرت سعی دارد با نصیحتهای خود مسیر زندگی مایلز را تغییر دهد. از دید بنده فیلم به مقدار بسیار زیاد دارای محتوای پند و نصحیت بود و این امر کمی بیشازحد در این اثر موج میزد اما به هر صورت این نصیحتها بسیار باارزش و دارای پیامی درست بودند.
رابرت فقط در حرف مایلز را نصیحت نمیکرد بلکه با عملگرا بودنش نشان میداد که کاملا به حرفش اعتقاد دارد، بگذارید یک نمونه برای شما مثال بزنیم: در بخشی از فیلم مایلز اصرار میکند حاضر است در قبال 350 دلار دیواری که در حیات آپارتمان رابرت وجود دارد را نقاشی و آن را ترمیم کند. اینکه یک جوان به دنبال کسب درآمد باشد آن هم هنگامی که به مدرسه میرود بسیار خوب است اما رابرت سعی داشت تا با یک نصیحت دیگر این جوان خام را آگاهتر کند. او در پاسخ به درخواست 350 دلاری مایلز گفت: «پول در آوردن استعداد میخواد اما نگه داشتنش مخ.» سپس حاضر شد در ازای پرداخت 250 دلار این کار را به مایلز بسپارد (آن هم به شرطی که او بعد از مدرسهاش این کار را انجام دهد)، در حقیقت رابرت با این چانه زدن میخواست مایلز را به سمتی بکشاند که حساب خود را مدیریت کند.
هر چقدر رابرت نسبت به دوست و اطرفیانش مهربان و دلسوز است به همان اندازه در قبال دشمن و فرد گناهکار بیرحم و خشن است حتی اگر این فرد گناهکار دوست صمیمی قدیمیاش دیو باشد؛ رابرت در ابتدا به دشمنان خود فرصت جبران خطا و پذیرش جرم خود را میدهد اما این آنها هستند که خود را به کام مرگ با دستان مک کال میرسانند. دیو با به قتل رساندن سوزان (یکی دیگر از دوستان بسیار صمیمی رابرت) دیگر فرصتی برای پذیرش خطا و جبران نداشت، رابرت با اعتماد به نفس کامل به دیو و افرادش گفته بود که آنها را خواهد کشت و ابراز تاسف کرد که فقط میتواند یکبار این کار را انجام دهد. رابرت سرانجام دیو را در لبه پرتگاهی که خود دیو قبلا قصد خودکشی از آنجا را داشت به پایین پرت کرد و او را کشت. متاسفانه داستان فیلم دوم آنطور که باید مرا جذب خود نکرد نپرداختن درست به کاراکتر منفی فیلم باعث شد مخاطب آنچنان که باید از دست او حرص نخورد و بعد از مرگ آن نیز حس خاصی در مخاطب ایجاد نشود.
آنتوان فوکوا درست به مانند فیلم نخست کار خود را به خوبی انجام داد و توانست سونی پیکچرز را از انتخاب دوباره او در مقام کارگردانی این فیلم راضی کند؛ با توجه به بودجه متوسط ما نمیتوانستیم از این فیلم انتظار داشته باشیم که به مانند بلاکباسترهای اکشن دارای انفجارهای عظیم و صحنههای تعقیب و گریز پر برخورد باشد اما این اثر توانسته در به نمایش در آوردن مبارزات تن به تن به خوبی عمل کند. فیلمبرداری نیز به نحو احسن انجام شد، الیور وود فیلمبردار فیلمهایی چون Die Hard 2 و Face/Off وظیفه خود را به خوبی در The Equalizer 2 نیز به انجام رساند. موسیقی این فیلم که توسط هری گرگسون ویلیامز انتخاب شده بود نسبتا خوب بود اما نباید انتظار چندان بالایی از موسیقی درون فیلم داشته باشیم.
فیلم The Equalizer 2 اکشنی لذتبخش و زیبا است که میتوانست حتی با این بودجه متوسط عملکرد بهتری را در بخش داستانی از خود نشان دهد؛ بزرگترین نقطه قوت این فیلم بدون شک بازی دنزل واشینگتن است. او به زیبایی هرچه تمامتر توانسته اعتماد به نفس و خونسردی کاراکتر خود را حتی در هنگام درگیریهای شدید به تصویر بکشد، مسلما چنین ایفای نقش خوبی ناشی ازکارگردانی خوب آنتوان فوکوا است. The Equalizer 2 در میان آن همه اتفاق و اکشن یک پیام مهم دارد. پیامی که مایلز در پایان فیلم از رابرت میپرسد: «آقای مک کال شما کی هستید؟» واقعا ما که هستیم؟ آن چیزی که اکنون هستیم و خواهیم بود به خود ما به انتخابات ما و به رفتار ما بستگی دارد. در پایان به شما پیشنهاد میکنیم حتما حداقل یکبار این فیلم را تماشا کنید، سری The Equalizer در کنار یکسری مشکلات جزئی ثابت کرده ارزش تماشای چندباره را دارد.
نظرات (1)