پس از گذشت دو دهه، جورج کلونی (George Clooney) همچنان تلاش میکند بهعنوان کارگردانی صاحبسبک جایگاهش را در صنعت هالیوود تثبیت کند اما تجربههای متفاوت و تا حدودی ناموفق وی در ژانرهای سینمایی گوناگون، باعث شده که کارنامه فیلمسازیاش روند سینوسی داشته باشد. تازهترین تجربه کلونی در ژانر علمی تخیلی با نام آسمان نیمهشب (The Midnight Sky) نشان از بلاتکلیفی وی در خلق یک قصه جاهطلبانه در کهکشان و زمین است. با بازی مگ همراه باشید.
شبکه اینترنتی نتفلیکس (Netflix) در سالهای گذشته نشان داد که میتواند به رقیبی بیرحم در عرصه فیلمسازی تبدیل شود؛ نتفلیکس با هدف تأمین بودجههای گزاف موفق شده که تاکنون فیلمسازهای بزرگی اعم از اسکورسیزی (Scorsese)، نوآبامبک (Noah Baumbach)، برادران روسو (Russo Brothers)، چارلی کافمن (Charlie Kaufman) و جورج کلونی را به خود جذب کند. گویا بر اساس اطلاعات منتشر شده، بودجه تولید فیلم The Midnight Sky نزدیک به 100 میلیون بوده است. هزینهای هرچند گزاف که کلونی میتوانست بهجای پرداخت وسواسگونه به طراحی صحنه و جلوههای ویژه، وقتش را در بازبینی و بازنویسی فیلمنامه میگذاشت. به قطع برایم سخت است که خلاصهای کوتاه از قصة The Midnight Sky برای خوانندگان بنویسم زیرا بهسختی میشود قصهای واحد در دنیای ترسیم شده اثر جدید کلونی پیدا کرد.
آگوستین (با بازی جورج کلونی) یک دانشمند میانسال هوا و فضا است که تنها در یک ایستگاه فضایی در منطقه مدار شمالگان زندگی میکند. وضعیت جسمانی وی به علت ابتلا به بیماری دیالیز روبهزوال است و تنها وظیفهای که در این روزها برعهده دارد، بررسی وضعیت بیرون از سیاره زمین است. او متوجه میشود که یک سفینه فضایی تلاش دارد به کره زمین بازگردد درحالیکه آگوستین سعی میکند که به آنها هشدار دهد که بازگشت به سیاره کار درستی نیست. در همین راستا او با دختر بچهای با نام آیریس در ایستگاه ملاقات میکند که با برقراری رابطه صمیمانه با وی، زندگیاش را متحول میسازد. شاید نوشتههای فوق حاکی از یک قصه جاهطلبانه و پر جنب و جوش در بستر فضای آخرالزمانی باشد و در آن مفهوم امید و بقا به خوبی احساس میشود اما کلونی رفته رفته هدف و موقعیت قصه و کاراکتر را فراموش میکند و مفهوم امید به زندگی رنگ میبازد.
فیلم The Midnight Sky در بستر قصهای علمی تخیلی بی هویت است. البته ارجاعهای ریز و درشتی از آثار علمی تخیلی برجسته سینما را میتوان در پوستهی فیلم The Midnight Sky پیدا کرد ولی با استناد به همین ارجاعهای به کار رفته نمیتوان قصه او را باهویت و منحصر به فرد در ژانر علمی تخیلی دانست. تنهایی و انزوای آگوستین شباهت با موقعیت شخصیت اصلی قصه فیلم مسافران (The Passengers) دارد. تلاشهای مداوم آگوستین و کابینه سفینه Aether تقلید از اثر جاذبه (Gravity) است و رابطه بیثبات آگوستین با آیریس هم به فیلم آخرالزمانی جاده (The Road) طعنه میزند. به هیچ عنوان نمیتوان فضای یخبندان مدار شمالگان را علمی تخیلی یا پادآرمان شهر دانست که موقعیت شخصیتها را ملتهب بسازد. گرچه بخش قصهی اعضای کابینه سفینه Aether به فضای علمی تخیلی بیشتر نزدیک است.
بیشک عدم ارتباط محکم بین تلاشهای مصرانه آگوستین برای بقا و تکاپوی اعضای سفینه Aether برای بازگشت به سیاره زمین بزرگترین ضعف فیلم است. تصاویر ناموزون که در نهایت به بدترین شکل به هم پیوست میخورند، هدف و مفهومی را به بیننده انتقال نمیدهند. زیرا هم تلاش برای دست به یافتن به امید از بین میرود و هم تکلیف نهایی شخصیتها مجهول میماند. آگوستین شخصیتپردازی نسبتاً قابل تاملتری نسبت به سایر شخصیتهای فیلم دارد؛ فلش بکهایی از جوانی وی به نمایش گذاشته میشود که به نسبت مخاطب را با روحیه و اهداف بلندپروازانه وی آشنا میکند ولی به دلیل عدم نمایش تصویر روشن از رابطه عاشقانهاش با جین سالیوان و سپس ابهام در بچهدار شدن آن دو، به پایههای قصه ضربه میزند. این ضربه در پایان فیلم تمامی احساسها، تلاشها و غم و اندوه آگوستین را زیر سؤال میبرد. این سؤال مطرح میشود که آگوستین با اینکه چهره فرزندش را ندیده و حتی مطمئن نیست که فرزندی دارد، چرا باید مدام احساس اندوه و تأسف بابت ندیدن فرزندش داشته باشد؟ سایر شخصیتها هم پیرو کلیشههای رایج آثار برجسته علمی تخیلی حرکت میکنند و دغدغه منحصر به فردی را نمیتوان در چهره آنها پیدا کرد.
موسیقی متن ساختهی الکساندر دسپلات (Alexandre Desplat) نقش برجستهای در خلق فضای احساسی قصه دارد. حتی نقش وی در بهبود اثر به مراتب پررنگ و مفیدتر از کارگردانی کلونی است. موسیقی متنی که میتواند در فهرست نهایی مراسم اسکار امسال قرار بگیرد. طراحی صحنه، جلوههای ویژه و فیلمبرداری با توجه به هزینهای که تیم کلونی و شبکه نتفلیکس انجام داده است، در بالاترین سطح کیفی قرار دارند. هرچند نمیشود پرده سبزرنگ مصنوعی و غیرطبیعی به کار گرفته شده در نمایش دنیای درونی سیاه زحل را نادیده گرفت. بخشهای فنی فیلم The Midnight Sky به مراتب جایگاه بهتری در سناریو و کارگردانی کلونی دارند. برای لذت بردن از نکات فنی اثر پیشنهاد میشود که آن را در تلویزیونهای باکیفیت 4K تماشا کنید.
با این حال، آنچه در نهایت فیلم The Midnight Sky را نابود میکند عدم ارتباط خطوط داستانی آگوستین و اعضای کابینه سفینه Aether است که در قیاس با یکدیگر نیز کم جانتر است. بازی جورج کلونی و کلوئین اسپرینگال (Caoilinn Springall) در فیلم بسیار خوب است، رابطه صمیمانه بین این دو شخصیت جالب از آب درآمده است و کاملاً بدون درنظرگرفتن شوک فاجعه برانگیز پایانی داستان، رابطه آنها به واقع سرشار از احساس و امید است. اما خط داستانی دیگر به غیر از فضاسازی مناسب در بستر قصهی علمی تخیلی، از ضعف در شخصیت پردازی و اهداف شخصیتها رنج میبرد. کایل چندلر (Kyle Chandler) و دمیان بیچر (Demain Bichir) از شخصیتهای به تقریب جالب سفینه هستند ولی تنها لحظه آواز خواندشان برای مخاطب قابل توجه است و به مرور وارد موقعیت تنگنای کلیشهای میشوند. متأسفانه شخصیت سالی با بازی فیلیستی جونز (Felicity Jones) تنها به عنوان یک مادر و یک رابط برای برقراری با ساکنین سیاره زمین به مخاطب شناخته و احساساتی در شخصیت وی جاری نمیشود.
در فیلم The Midnight Sky کاملا احساس میشود که مارک اسمیت (Mark Smith) و کلونی در بازنویسی فیلمنامه کمکاری کردهاند و میتوانستند با رفع خلل طرح نهایی، مشکلات سناریو را بپوشانند تا در پرده نهایی وضعیت شخصیتها مجهول باقی نمانند. فیلم The Midnight Sky یک اثر متوسط و ناپخته در ژانر علمی تخیلی است که از گرانش مجذوب کنندهای برای جلب رضایت داوران فصل جوایز و مراسم اسکار برخوردار نیست.
نظرات