مؤلف در اثرش داستان را شفاف ارائه نمیدهد ولی به مخاطب اجازه میدهد از طریق چهره نگران، فشار و موقعیت شغلی قهرمان، فضای تشعشع آور معضل را متوجه شود. فیلم دستیار (The Assistant) از دل جنبش نوین اجتماعی Me Too پدیدار میشود و قهرمان فیلم بهجای اقدام به انتقام یا نمایش قدرت زنانهاش، به سکوت و خاموشی ناخواسته پناه میبرد. با بازی مگ همراه باشید.
فیلم The Assistant، نخستین ساخته سینمایی بلند کیتی گرین (Kitty Green) در مقام کارگردان و نویسنده است که پیشتر آثار قابلتوجهی در قالب مستند تولید کرده است. مؤلف در فیلم The Assistant، یک روز از زندگی معمول جین (با بازی جولیا گارنر) را به تصویر میکشد که در شرکت تولیدات سینمایی بهعنوان دستیار رئیس (تهیهکننده ارشد) کار میکند. نخست، مخاطب بهسختی میتواند نشانهای واضح از فعالیت جین در یک شرکت تولیدات سینمایی پیدا کند. خواندن چند سطر از یک فیلمنامه توسط جین، دیدن یک بازیگر در نقش خودش و نمایش کوتاه از چند پوسترِ نصب شده بر درودیوارهای اداره، سندهای محکمی بر نمایش یک فضای ویژه اداره سینمایی و دغدغههایش نیست. اینگونه در نظر گرفته میشود که جین در یک اداره معمولی مشغول به کار است و بهنوعی مؤلف در تصویرسازی فضای موردنظرش شکست میخورد.
مؤلف سکوت را در کالبد و جان قهرمان رخنه میکند و تلاش دارد از این ویژگی، قصهاش را جلو ببرد. سکوت قهرمان به لطف انتخاب هوشمندانه جولیا گارنر (Julia Garner) بهعنوان بازیگر نقش اصلی، ماهیت شغل و اهمیت آن برای جین باورپذیر شود اما همچنان مخاطب به دنبال یک شوک است که قصه به حرکت بیفتد. نیروی محرکه قصه بهسختی در لابهلای کارهای روزمره جین یافت میشود و با گذشت نیمی از زمان فیلم، قصه و فضا همچنان برای مخاطب گنگ است. تماسهای نگرانکننده زنِ تهیهکننده و سپس روبرو شدن جین با تحقیرهای زننده تهیهکننده، مخاطب متوجه قصد مؤلف میشود. پیام اثر برای مخاطب تا حدودی روشن میشود و منتظر است که قهرمان دست به اقدامی غیرمنتظره بزند. اقدام زده میشود ولی آنچنان مخاطب را قانع نمیکند.
رفتوآمدهای مشکوک دختری جوان در اداره، اجاره یک سوییت در هتل لاکچری، حرفوحدیث تهیهکنندگان اجرایی پشتِ سر رئیس و آگاهی دستیاران مذکر از اعمال خلاف عرفش، نشانههای قانعکنندهای است که قهرمان سکوتش را بشکند اما مؤلف سکوت را با پوست و جان قهرمان عجین کرده و قصد ندارد سکوت پرمعنای جین را بکشند. هرچقدر که مؤلف از ساختار قصه دور میشود، پیام فیلم واضحتر میشود و سکوت قهرمان باورپذیرتر.
یکی از سکانسهای ویژه و فوقالعاده فیلم The Assistant که نسبت به سایر بخشها فضا را برای مخاطب ملتهب میکند، ملاقات جین با ویلکاک (با بازی متیو مک فادین)، مدیر ارشد شرکت منابع انسانی که جین در آن فعالیت میکند، است.این جاست که جین سکوتش را میشکند و قصد دارد کارهای خلاف عرف تهیهکننده را به ویلکاک گزارش دهد. تک سکانسی که مخاطب را گمراهی خارج میکند و میفهمد که قضیه از چه قرار است. جولیا گارنر به طرز حیرت انگیزی شنیدهها و برداشتهای خود را بهصورت دست و پا شکسته بیان و ویلکاک آنها را یادداشت میکند. علیرغم خونسردی و بیلطافتی قابلتوجه ویلکاک به گفتههای جین، با صراحت او را آگاه میکند که اگر پای حرفهایش بایستد و به رئیس خود اتهام وارد کند، نهتنها اتهامات او به جایی نمیرسد، بلکه موقعیت شغلیاش را نابود میسازد. نکته برجسته سکانس مذکور بازی منحصربهفرد متیو مک فادین (Matthew Macfadyen) است. چیزی که نقشآفرینی یکدست او را ترسناک و شوکه کننده میکند، این است که موفق میشود ذات پلید و شوم خود را به شخصیت جین غالب کند. موردی که بهندرت در نقشآفرینیهای پیشین مک فادین دیده بودیم. ذات پلید و شوم ویلکاک، او را از پرسوناژ یک مدیر کسلکننده دور میکند.
فیلم The Assistant بیانگر پیامی آشناست که از درون جنبش Me Too بیرون میآید و قهرمانش برخلاف فیلمهای زن جوان نویددهنده (Promising Young Woman) و من خیلی من خیلی مراقبت میکنم (I Care a Lot)، دست به انتقام نمیزند و تمام مردان را با خود دشمن نمیسازد. قهرمان فیلم ظلمها، حقارتها و بدرفتاریها را میبیند، میشنود و در برابرشان سکوت میکند. سکوت واقعی که ممکن است با ظهور چنین جنبشهای اجتماعی و همبستگی شکسته شود. فیلم قصه نمیگوید ولی پیام دارد و کیتی گرین در بیان آن و به لطف بازی خوب جولیا گارنر موفق می شود.
نظرات