پرداختن به اختلالات روانی و فیزیکی یک هنرمند یا موسیقیدان در قالب یک اثر نمایشی چیز تازهای به شمار نمیآید ولی نحوه پرداخت و سیر کنار آمدن پروتاگونیست با این معضلها میتواند در تمامی آثار ساخته شده در این دایره تمایز ایجاد نماید. فیلم Sound of Metal دومین فیلم امسال پس از Lost Transmission است که به اختلال و کمبودهای روانی و فیزیکی یک موسیقیدان میپردازد. داریوس ماردر (Darius Marder) با هوشمندی مثالزدنی از نگرش قهرمان قصه خود، اختلال ناشنوایی را به دردناکترین شکل به نمایش میگذارد و بهعنوان ابزاری شکننده در جهت فروپاشی زندگی فرد قرار میدهد. با بازی مگ همراه باشید.
صدای متال (شاید برخی از مترجمان ترجیح دهند از واژه «فلز» بهعنوان جایگزین «متال» استفاده کنند.) اولین ساخته سینمایی بلند داریوس ماردر است که فیلمنامه اثر را هم با کمک آبراهام ماردر (Abraham Marder) به نگارش درآورده است. فیلم Sound of Metal نخستینبار در جشنواره فیلم تورنتو (Toronto Film Festival) سال گذشته به نمایش در آمد که با استقبال بی نظیری از تماشاگران و منتقدان روبرو شد و سپس در جشنواره فیلم زوریخ (Zurich Film Festival) موفق شد جایزه بهترین فیلم بینالمللی را از آن خود کند. ویروس کرونا تهیه کننده فیلم Sound of Metal را وادار کرد که قید اکران بر پرده سینما را بزند و از طریق استودیوی آمازون (Amazon Studios)، فیلم را در نمایش خانگی منتشر کند. داستان فیلم Sound of Metal درباره درامر سبک موسیقی هوی متال با نام روبن استون (با بازی ریز احمد) است که همراه با لو، نامزد خود (با بازی اولویا کوک) در شهرهای مختلف آمریکا کنسرت اجرا میکنند. هر دوی آنها آرزوی اجراهای باشکوهتر و انتشار آلبوم موسیقی خود را دارند ولی ناگهان روبن با اختلال ناشنوایی مواجه میشود. اختلالی که بهمرور استعداد، زندگی و روابط اجتماعی روبن با سایر افراد را تحتالشعاع قرار میدهد.
Sound of Metal با فضای کاملاً منطبق بر فضای کنسرت موسیقی راک آغاز میشود. روبن (Ruben) نیمه عریان و با خالکوبیهایی عجیب بر بدنش که استایل راکستار بودن خود را به نمایش میگذارد، شروع به اجرای آلت موسیقی خود میکند. نماهایی نزدیک و پشت پرده تماماً سیاه که مخاطب شخصیتش را بهتنهایی بشناسد. فیلم زیاد وارد قصه رمانتیک بین روبن و لو (Lou) نمیشود و پس از نمایش یک اجرای دیگر، روبن را با اختلال ناشنوایی مواجه میکند. پس مواجه روبن با اختلال ناشنوایی، آن فضای موسیقی متال فیلم کمرنگ میشود و داریوس تمام تمرکزش را بر جنگ و درگیری روبن با این اختلال میگذارد. اتفاقی که برخلاف جریان انتظارات است و مخاطبی که تشنه تماشای سکانسهای بیشتر از اجرای موسیقی راک و درام زدن روبن است، ناامید میشود. ریتم پرده اول فیلم سریع است. فیلمساز از تعلل کردن پیدایش اختلال ناشنوایی دست میکشد و روبن را مستقیم در باتلاق بحران میاندازد. در پرده دوم، روبن به جامعه افراد ناشنوا میپیوندد. ناسازگاری روبن با این جامعه بهخوبی از چشم و رفتارهای روبن به لطف بازی بینظیر ریز احمد (Riz Ahmed) نمایان و سپس دومین جرقه فروپاشی زندگیاش آغاز میشود. او نامزدش را از دست میدهد و این جاست که شخصیت در عمق بحرانی قابللمس و درک قرار میگیرد. ریتم فیلم در پرده دوم کاهش مییابد. امید و انگیزه را در درون شخصیت روبن زنده میکند. فضای خشن آغازین فیلم به یک فضای دوستانه تبدیل میشود. البته نباید کتمان کرد که فیلمساز تلاش میکند ادای احترامی به جامعه ناشنوایان آمریکا کند. اصلیترین ویژگی در پرده دوم فیلم، اضافهشدن بعد انسانی به قصه است. ریز احمد با نقشآفرینی بی نظیرش بر انسانی شدن فیلم کمک بسزایی میکند.
پرده سوم، امیدِ روبن به تاریکی سپرده میشود. تاریکی زمانی است که متخصص شنوایی به روبن میگوید که دستگاه قرار گرفته شده در گوشهایشان آن صدای اصیل و ذاتی گذشته را انتقال نمیدهد. نماهایی نزدیک از چهره ریز احمد که به لطف انتخاب سنجیده فیلمساز، مخاطب تمام درد و رنج او را احساس میکند و در اوج همزادپنداری با وی قرار میگیرد. بازگشت روبن نزد نامزدش کمکی به تغییر حالات و روحیات او نمیکند. اوج دلزدگی وی از صدای ناسازگار اطرافش زمانی است که بهخوبی آواز لو را نمیشنود. ریز احمد آنقدر در این فیلم باورپذیر است که تعلیق درام را در اثر حفظ میکند، حتی وقتیکه در پرده سوم، او در سختترین شرایط کنار آمدن با ناشنوایی قرار میگیرد.
علاوه بر نقشآفرینی بینظیر ریز احمد که شایستگی نامزدی در اسکار سال آینده را دارد، کارگردانی بسیار خوب Darius Marder است؛ زمانی که او تنها با بهکارگیری یک افکت صوتی، دو دنیای متفاوت را برای مخاطب خلق میکند. دنیای حقیقی اطراف که صدای اصیل را تولید میکند و دنیای روبن که با صداهای خشن، ناسازگار و ناهمگون تشکیل مییابد. این رویکرد باعث میشود که علاوه بر شناخت بهتر روبن، معضل کمشنوایی و ناشنوایی را نزدیکتر از آنچه که هست احساس کنیم. این یک مزیت برای کارگردان باهوشی مثل ماردر است.
Sound of Metal ضد جریان فیلم انگیزشی ویپلش (Whiplash) حرکت میکند؛ بهنوعی دنباله Whiplash است. همان دنبالهای تلخ که یک هنرمند تجربه میکند. Sound of Metal رویکرد ثانویه آن چه در Whiplash را دیدیم را نشان میدهد. سکانس پایانی فیلم وداعی انسانی و احساسی شخصیت با صدای متال است. او شکست را قبول میکند و ترجیح میدهد که به سکوت پناه ببرد. سکوتی که به نظر میآید تنها آرامش روبن باشد.
فیلم Sound of Metal تمامی مؤلفههای یک فیلم اسکاری را دارد؛ فیلم یک اثر کاملاً انسانی است. مخاطب را با یکی از بدترین اختلالات فیزیکی انسان آشنا میکند و فیلمساز به طرز واقعگرایانه از عواقب آن پردهبرداری میکند. نقشآفرینی فوقالعاده Riz Ahmed او را امیدوار به نامزدی در مراسم اسکار میکند.
نظرات