جان لی هنکاک (John Lee Hancock) با ساخت فیلمهای نجات آقای بنکس (Saving Mr Banks) و مؤسس (The Founder) ثابت کرد که در شرح سرگذشت زندگی افراد مشهور و جنجالی تاریخ معاصر آمریکا مهارت قابلتوجهی دارد. اکنون هنکاک پس از گذشت یک دهه از اکران فیلم نقطه کور (The Blind Side)، تصمیم گرفته است فیلمی را بسازد که فیلمنامه اثر را هم امضای کار خودش باشد. چیزهای کوچک (The Little Things) برگرفته از یکی از فیلمنامههای قدیمی و ساخته نشده هنکاک است که اکنون فرصت غنیمت شمرده تا این نوشته جنایی را به تصویر متحرک تبدیل کند. فیلم The Little Things علیرغم ایرادها و کمبودهایی که در نحوه روایت و تطابق آن با منطق رایج قصهگویی در ژانر جنایی دارد، اثری است که از جنبه کارگردانی، نقطه عطفی در کارنامه جان لی هنکاک در نظر گرفته میشود. با بازی مگ همراه شوید.
گویا جان لی هنکاک فیلمنامه The Little Things را در سال 1993 نوشته شده است و وی سعی داشته استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) را متقاعد کند که کارگردانی فیلم مذکور را برعهده بگیرد. اسپیلبرگ به علت «سیاه بودن قصهی فیلمنامه» از ساخت اثر انصراف میدهد و سایر کارگردانها هم از فیلمنامه هنکاک استقبال نمیکنند. شاید اگر فیلمنامه The Little Things در همان مقطع زمانی و شاید زودتر از اثر کالت – کلاسیک هفت (Seven) فینچر (David Fincher) ساخته میشد، اکنون شاهد قیاس بیپروا اثر با فیلم Seven فینچر نبودیم؛ جدای از اینکه فیلم حال و هوای شخصیتپردازی و قصهگویی جنایت و مکافات فینچر را دارد، فیلمنامه هنکاک کهنه است. منظور از کهنه این است که فیلمنامه با همان المان و شاخصههای سینمای دهه 90 باقیمانده و به نظر میرسد که هنکاک فیلمنامه را بازنویسی مجدد نکرده است. داستان پیرامون کارآگاه محلی، جو دیکن (با بازی دنزل واشنگتن) است که مأمور میشود که به شهر لسآنجلس سفر کند تا اجسام مقتولی را از بخش آزمایشگاه جنایی ثبت و ضبط کند. ورود تصادفی دیکن به ساختمان جنایی، توجه جیمز بکستر (با بازی رامی مالک)، کارآگاه جوان را جلب میکند. دعوت بکستر از دیکن برای حضور در صحنه جنایت واقع در یک ساختمان قدیمی، گذشتهای را برای دیکن زنده میکند؛ گذشتهای که میتواند نقطه اتصال پرونده قتلهای زنجیری بکستر و روشن ساختن پرونده جنایی مجهول دیکن شود.
شروع فیلم از همان شروعهایی است که بارها در سینمای ژانر اسلشر و جنایی دیدهایم؛ شروعی گرچه پیرو الگوهای آثار جنایی گذشته اما نفسگیر که به لطف کارگردانی و قاببندیهای خوب هنکاک و جان شوارتزمن (John Schwartzman)، حس ترس و هیجان را به مخاطب انتقال میدهد. ورود و نقطه اتصال دیکن به پرونده جیمز بکستر تصادفی است؛ معمولاً در رسم فیلمنامه جنایی نباید قهرمان قصه تصادفی وارد پیرنگ اصلی شود. هرچند ورود تصادفی با معیارهای منطقی سینمای جنایی هماهنگ نیست اما دقیقاً زمانی که دیکن به ساختمان روبروی صحنه جنایت میرود و در تاریکی مطلق، روی صندلی و روبروی پنجره مینشیند، آنجاست که شخصیت دیکن و گذشتهاش بهدرستی شکل میگیرد. بخشی از شکلگیری درست این سکانس به کارگردانی هوشمندانه هنکاک و بازی باورپذیر دنزل واشنگتن (Danzel Washington) برمیگردد. فیلم آنچنان جزئیاتی مفصل پیرامون اتصال پرونده کنونی با پرونده دیکن ارائه نمیدهد. تنها در دو سکانس که مربوط به سکانسهای گفتگوی کوتاه دیکن با بکستر در کلاب و دیدار از صحنه جرم قتلهای زنجیرهای دوران دیکن، مخاطب اطلاعاتی نصفه و نیمه از مظنون و قتلها به دست میآورد. تحقیقات جنایی آنقدر وسع پیدا نمیکند و مخاطب با مظنونهای فراوانی مواجه نمیشود. تقریباً دایره جنایی و تحقیقات فیلم با حضور شخصیت مرموز و خوب آلبرت اسپارما (جرد لتو) محدود میشود. موش و گربه بازیای بین سه شخصیت شکل میگیرد که هنکاک بنا دارد از این طریق، سرانجام اثر را به مخاطب نشان دهد.
رامی مالک (Rami Malek) بازیگر توانایی است و هنر بازیگریاش را در مجموعه تلویزیونی مستر روبات (Mr.Robot) و فیلم بوهمین راپسودی (Bohemian Rapsody) در نقش فردی مرکوری (Freddy Mercury) به مخاطب نشان داده است ولی متأسفانه بازی مالک هرگز با مقیاس شخصیتی که هنکاک در فیلمنامه ترسیم کرده است، همخوانی ندارد. نقشآفرینی او باورپذیر نیست هرچند در پرده دوم مالک کمی از آن استایل خودخواهانه و تقلبی یک کارآگاه خبره دور و به باورپذیری نزدیکتر میشود ولی همچنان میمیک صورت و فیزیک وی مناسب این نقش نیست. در مقابل، شخصیت شر فیلم با بازی جرد لتو (Jared Leto) یکی از نکات مثبت فیلم The Little Things در کنار فیلمبرداری خوب و کارگردانی هنکاک است. شیطنتها، واکنشها و تیپ شخصیتی او به شدت خوب ایفا شده است که مخاطب بیپروا وی را مظنون اصلی قتلهای زنجیرهای بداند. بازی غیرمنتظره لتو که با توجه به اکران دیرهنگام اثر، بهدرستی از سوی اهالی رسانه دیده شده و لیاقت نامزد شدن در بخش بهترین بازیگر مکمل فصل جوایز بیشماری را دارد.
فیلمنامه با اینکه ضعفهایی در گسترش ایجاد سرنخهای بهتر برای شناخت مظنون دارد و هنکاک قصه را محدود به سه ضلع دنزل، رامی و لتو میکند اما وی موفق میشود که پایانی غیرقابلپیشبینی به مخاطب انتقال دهد. شاید اگر همه مخاطبها پیش از آن فیلم Seven را ندیده باشند و از قیاس آن با فیلم The Little Things دور بمانند، با تماشای پایان اثر لذت خواهند برد. پایانی که گرچه غیرقابلپیشبینی است ولی پیامی را بیان میکند که جدای از هفت، در رمانهای جنایی و آثار تلویزیونی و سینمایی جنایی بارها مواجه شدیم؛ با توجه به این که لوکیشن اتفاقهای قصه در شهر لسآنجلس است، میتوان اینگونه بیان کرد لسآنجلس هرگز از جرم و جنایت پاک نمیشود و کارآگاهان بیشتر در باتلاق جرم و جنایت فرومیروند.
کارگردانی هنکاک تحسینبرانگیز است ولی مشکلی که بهوضوح دیده میشود، این است که مخاطب هرگز احساس نمیکند که قصه فیلم در دهه 90 میلادی در جریان است. طراحی صحنه و شاتهای محدود هنکاک از محیط اطراف، هرگز فضای قصه را به دهه 90 تشبیه نمیکند. فیلم و قتلهای پیرامونش انگار در زمان حال اتفاق میافتد و نحوه پوشش شخصیتها و آبجکتهای اطراف آنها هرگز فضای دهه 90 را منتقل نمیکنند. به واقع تنها سوار شدن با ماشینهای مدل کلاسیک به نشانه ادای دین به زمان اعمال شده در فیلمنامه نیست.
فیلم The Little Things در زمانی اکران شده است که فیلمها و سریالهایی، پیشگام روایت چنین قصهی جنایی بودند؛ Seven در مرجع و سریال کارآگاهان حقیقی (True Detective) آثاری هستند که در قیاس با The Little Things، از برتری نسبی برخوردار هستند. البته به لطف کارگردانی خوب هنکاک، فیلمبرداری و سه ضلع دنزل، رامی و جرد، فیلم هرچقدر هم کمبود داشته باشد، مخاطب را تا پایان اثر همراه و مواجه با ضربه نهایی، مخاطب را از تماشای اثر هنکاک راضی نگه میدارد.
نظرات (2)