جهانبینی تفکربرانگیز پیت داکتر در انیمیشن «روح» (Soul) و قهرمان پردازی بیمهابا پروتاگونیست انیمیشن «رایا و آخرین اژدها» (Raya and the last Dragon) در دل قصهی لوکا جای نمیگیرد. انیمیشن لوکا (Luca) با تکیه بر DNA پیکسار – دیزنی، پا روی کلیشههای رایج قصههای کودکانه فانتزی میگذارد اما همچنان تصاویر شاد، سرزنده و پرطراوت هستند. با بازی مگ همراه باشید.
گاهی اوقات تمام چیزی که باید یک مخاطب را به سمت خود بکشد، یک ترفند یا چیزی کاملاً چشمگیر است. این مورد بیشتر پیرامون انیمیشنها و فیلمهای مخصوص کودکان صدق میکند. به نحوی که اغلب ما نیز جذب محتوا و آثار نمایشی کودکانه میشویم. بهمنظور درک نکات آموزنده و مهم، گفته میشود نکات با یک قلم موی فانتزی نقاشی میشوند تا به کودک کمک کنند که با اثر همراه شود. پیرامون آخرین ساختهی دیزنی – پیکسار، یعنی انیمیشن Luca، این قلم موی فانتزی، داستان هیولای دریایی را به تصویر میکشد که وارد جهان غریب و دوره بلوغ سنی میشود، داستانی به تقریب آشنا و تا حدی منسوخ نشده. خصوصیات معصومیت و هوس از ویژگیهای بارز چنین محتوا و ژانر مذکور است.
انیمیشن Luca نخستین ساخته انریکو کاساروسا (Enrico Casarosa) است که فیلم نامه اثر را جسی اندروز (Jesse Andrws) و مایک جونز (Mike Jones) به نگارش در آوردهاند. بازیگران مشهوری اعم از جیکوب ترمبلی (Jacob Trembly)، جک دیلن (Jack Dylan)، اما برمن (Emma Berman)، سندی مارتین (Sandy Martin)، مایا رودالف (Maya Rudolph) و جیمی گافیگان (Jimmy Gafigan) صداپیشگی شخصیتهای این انیمیشن را برعهده دارند.
همان طور که در بالا ذکر شد، انیمیشن Luca از فرمول استاندارد Coming To Age Stories (داستانهای بلوغ) پیروی میکند و شخصیت لوکا پاگورو جوان (با صداپیشگی جیکوب ترمبلی) شخصیت اصلی اثر است. یک هیولای دریایی که با خانوادهاش زندگی میکند و در هر روز در مزرعه مشغول نگهداری از بزماهیها است تا این که ناخواسته اشیایی را مییابد که ذهنش پیرامون دنیای برون آب به تکاپو میاندازد. مانند شخصیت آریل در انیمیشن کلاسیک پری دریایی (The Little Mermaid)، لوکا عقاید منفی نسبت به دنیای برون آبی دارد که ناگهان با شخصیت آلبرتو اسکورفانو (با صداپیشگی جک دیلن) برخورد میکند. لوکا که بین کنجکاوی برای کشف دنیای بالای آب و رعایت اصولی که همیشه مادرش به وی هشدار داده، گرفتار شده است، تصمیم میگیرد دل را به دریا بزند و چشمانش را به یک دنیای کامل از امکانات فراوان باز کند. به مرور، دوستی پایدار و مستحکم بین آلبرتو و لوکا شکل میگیرد اما موقعیتهایی در خلل قصه ایجاد میگردد که گهگاهی منجر به فاش شدن هویت هیولایی آنها میشود، موقعیتهایی که بار طنز اثر را به دوش میکشند. لوکا در این راه به شناخت خود، فرهنگ ایتالیا و چیزهای فراتر از یک زندگی ساده تمرکز میکند. شرکت در مسابقه موتورسواری اصلیترین انگیزه لوکا و نیروی محرکه قصه است. هرچند مولف در ادامه از بیان دلیل تغییر شکل هیولاها به انسانها طفره میرود.
به بیان ساده، داستان انیمیشن Luca واضح و در دنیای پیکسار تکراری قلمداد میشود. قصه همان گونه پیش میرود که در نمونههای موفق و بارز داستانهای بلوغ دیده بودیم؛ غرق شدن در معصومیت و تمایل به خودشناسی در دوران کودکی، بازگشت به روایتهای ساده و دریافت حسِ کشف چیزهایی که برای نخستین بار به دست میآید. مواردی که ممکن است مخاطب بزرگسال را نیز با حس نوستالژی آن دوران همراه سازد. با این حال، سخت است که انیمیشن Luca را در مقابل سایر ساختههای پیکسار قرار ندهیم. آثار پیکسار همیشه در داستانسرایی و طراحی گرافیک و انیمیشنها، بالاترین کیفیت استاندارد را به مخاطب عرضه میکند. از نظر داستانی، پیچ و خمهای انیمیشن مزبور آشنا است. مخاطبان احتمالا قادر خواهند بود چیزهایی را خیلی پیش از این که اتفاق بیافتد، حدس بزنند و پیشبینی کنند. البته این حرف بدین معنی نیست که جلوه لذت بخش بودن اثر را میکاهد. فقط ممکن است با انتظارات مخاطب نسبت به ساختههای قبلی پیکسار – دیزنی، مثل داخل بیرون (Inside Out) و سه گانه داستان اسباب بازی (Toy Story Trilogy) سنخیت پیدا نکند.
علی رغم داستان قابل پیش بینی، انیمیشن Luca از نظر طراحی انیمیشن و فضاسازی، خوش رنگ و لعاب، شاد و چشمنواز است. بافتهای به کار برده شده در مقیاسها و اندامهای هیولاهای دریایی، گاهی اوقات ظاهر و احساس رنگ و بوی دریایی را تداعی میکنند. گروه سازنده اثر مانند همیشه، تحقیقات جز به جز و مفصل از مکان رویداد قصه، منطقه مسکونی ریوریا ایتالیا، انجام داده است. پیاده سازی دقیق مکان با ذهن و افکار لوکا به طرز حیرت انگیز سنخیت پیدا میکند و این جاست که مخاطب به شدت از لوکا و اتمسفر قصه ارتباط میگیرد. سکانسهای فراوانی در انیمیشن Luca به نمایش در میآیند که تداعیگر آثار جاودانه میازاکی هستند. مولف پیش از اکران انیمیشن Luca از علاقه فراوان خود به پرسپکتیو فیلمسازی فدریکو فلینی ابراز کرده بود که به وضوح میتوان آن مولفههای آثار فلینی را در جای جای لوکا مشاهده کرد. علی رغم تعریف و تمجیدهای فراوان از بخش طراحی انیمیشن، ممکن است مخاطب از طراحی گونههای انسانی شخصیتها نسبت به گونههای هیولاییشان بیشتر لذت ببرد.
در مجموع، انیمیشن Luca به سختی میتواند اشک شما را همانند انیمیشن کوکو (CoCo) و درون بیرون (Inside Out) در بیاورد. انیمیشن Luca در مسیر شگفت انگیزی که دیزنی – پیکسار طی سالیان اخیر در پیش گرفتهاند، یک اثر قابل احترام به شمار میآید. مولف و تیم سازندهاش را به جهت انتقال حال و هوای کشور ایتالیا، تبلیغ فرهنگ عامه و تبعیت از مولفههای داستان بلوغ تحسین میکنم. با این که ذات بی انتهای داستان بلوغ چندان به رویکرد فانتزی نیاز ندارد اما Luca میتواند در همان قدم نخست با هیولاهای بازیگوش خود، مخاطب را از رده سنی کودک تا بزرگسال درگیر کند.
نظرات