حدوداً 4 سال پیش بود که استودیوی Double Damage Games بازی Rebel Galaxy را روانه بازار کرد و با وجود اینکه در ابتدا با بازخوردهای چندان مثبتی از جانب منتقدین رو به رو نشد، با پشتیبانی خوبی که این استودیو از ساخته خود داشت و البته هسته سرگرمکننده بازی، توانست به مرور زمان نظر عده قابل توجهی از بازیکنان را به خود جلب کرده و به اندازهای موفق شود که شرایط ساخت قسمت جدیدی از آن فراهم شود. بازی Rebel Galaxy Outlaw با وجود اینکه در همان دنیای عنوان قبلی اتفاق میافتد، از نظر ساختاری تفاوتهای قابل توجهی با آن دارد به طوری که عملا با یک اثر کاملا زیر و رو شده رو به رو هستیم، چقدر متفاوت؟ با ادامه این نقد و بررسی همراه باشید.
داستان Rebel Galaxy Outlaw نزدیک به 40 سال قبل از بازی قبلی اتفاق میافتد و Juno به عنوان قهرمان RGO همان شخصیت فامیل گمشدهایست که قهرمان بی نام و نشان Rebel Galaxy سفینه خود را از او هدیه گرفته بود و به دنبالش میگشت. بعد از اینکه همسر «جونو» توسط یک شکارچی جایزه به قتل میرسد، جونو تصمیم میگیرد تا با کشتن قاتل، انتقام بگیرد اما فرد قاتل قویتر از تصورات اولیه اوست و ماموریت انتقام اصلا طبق نقشه پیش نمیرود. بعد از یک تعقیب و گریز مرگبار، جونو با وجود اینکه جان سالم به در میبرد اما سفینه و تمام اموال خود را از دست میدهد. جونو که سالهاست خلافکاری و ماجراجویی کهکشانی را کنار گذاشته، به کمک یکی از واسطههای قدیمی خود به سفینه جدید اما قراضه و کم امکاناتی دست پیدا میکند و حالا که همه چیزش را از دست داده، تنها راه صاف کردن حسابها و گرفتن انتقام همسرش بازگشت به کسب و کار قدیمیاش است ...
داستان تمرکز اصلی Rebel Galaxy Outlaw نیست و این مسئله کاملا در نوع روایت داستان اصلی و کیفیت کلی آن، هویداست. ماموریتهایی که قرار است روایتگر داستان اصلی باشند، شخصیتهایی رنگارنگ اما کلیشهای را وارد زندگی جونو میکنند که حتی با وجود انجام ماموریتهایی که به طور متمرکز به زندگی آنها میپردازد، چندان عمیق و دوست داشتنی نمیشوند. اینکه هسته اصلی داستان هم آنطور که باید و شاید جذاب نیست و گاهی به طور کامل به فراموشی سپرده میشود هم کمکی به ماجرا نکرده است.
نقطه درخشان بخش داستان و شخصیتپردازی، احتمالا خود شخصیت جونو باشد که مشابه چنین شخصیتی را کمتر در بازیهای ویدئویی میبینیم. با این وجود هر چه بیشتر با او آشنا میشویم، بیشتر از قبل یادآور شخصیت هان سولو از سری فیلمهای Star Wars میشود که این مسئله بسته به علاقه مخاطبان میتوان اتفاقی خوب یا اتفاقی بد باشد. در مجموع یک داستان نسبتاً کلیشهای با شخصیتهایی که مشابه آنها را در صدها اثر علمی-تخیلی دیگر دیدهایم در دل RGO وجود دارد و به نسبت اثر قبلی، در اینجا تاکید بیشتری بر داستان دیده اما میشود اما نهایتا با روایتی سرگرمکننده و موفق رو به رو نیستیم.
Rebel Galaxy Outlaw هم مثل قسمت قبلی و آثار مشابه قدیمیتر، دست بازیکن را برای اینکه در این جهان بیکران چه شغلی را انتخاب کند کاملا باز گذاشته است. از اینکه یک بارکش ساده باشید تا یک شکارچی جایزه، یک دزد دریایی فضایی (!) باشید یا یک تاجر مخوف و ... برای تمامی این اهداف درون بازی سیستمهایی قرار داده شده تا دست بازیکن کاملا باز باشد. تفاوت بسیار بزرگ این عنوان نسبت به نسخه قبلی یعنی Rebel Galaxy، در بخش مبارزات و به طور کلی سیستم سفینههاست. در بازی قبلی امکان مانور در حین مبارزات وجود نداشت و با سفینههای بزرگ سایزِ آن فقط میشد مانند کشتیهای دریایی به مبارزه پرداخت اما در این نسخه با در دست داشتن سکان هدایت سفینههای کوچکتر، با مبارزاتی متفاوت طرف هستیم که مانور و تعقیب نقش مهمی در موفقیت در آنها دارد. البته از درجات سختی مختلف بازی هم نباید غافل شد که با هر چه بالاتر رفتن، امکانات اتوماتیک و کمکی آن کمتر شده و مبارزات سختتر و طبیعیتر میشوند، البته طبیعی برای اثری علمی-تخیلی و وسترن با مایههایی از طنز.
با به دست آوردن پول در ازای ماموریتهایی که انجام میدهید، امکان ارتقا تواناییهای دفاعی و تهاجمی سفینه ابتدایی یا خرید سفینههای جدیدتر با امکانات بیشتر وجود دارد. سیستم ماموریتهای غیر داستانی هم با وجود اینکه از پیش ساخته نیستند و حالتی رندوم دارند اما الگوریتم استفاده شده در آنها به گونهای بوده که چندان حس تکراری بودن را منتقل نکنند. این مسئله که از طرق مختلف میتوان به ماموریتهای متفاوتی دسترسی پیدا کرد، حس زنده بودن بیشتری به دنیای بازی بخشیده است. در ایستگاهها و سیارات مختلف هم تعدادی مینیگیم مانند بیلیارد، اسلات و ... وجود دارند که کمک میکند تا بعد از یک مبارزه طاقت فرسا، کمی به ذهن خود و جونو استراحت دهید و با قمار کردن پولی که به سختی بدست آمده، برای ماموریت بعدی آماده شوید.
یکی از مهمترین توصیههای سازندگان در قسمت قبلی استفاده از گیمپد بود که این توصیه در این قسمت هم پا بر جاست و تلاش برای بازی کردن با موس و کیبورد نه تنها تلاشی بیفایده است بلکه موجبات کلافگی بسیاری را برای بازیکن فراهم میکند. اینکه چگونه Double Damage Games در شرایط پیشفرض کنترلها، برای طراحی یک سیستم کارآمد با کیبورد و موس با کمبود تعداد دکمه مواجه شده و اکثر فرامین بازی کلید تعریف شدهای از ابتدا ندارند، یکی از عجیبترین اتفاقاتیست که در تمام این سالهای تجربه بازی کردن با آن رو به رو شدم. کنترل بازی با گیمپد هم البته تجربه بی عیب و نقصی نیست اما همان مدت کوتاه بازی کردن با موس و کیبورد باعث شد تا بازی کردن با گیمپد برای من یک موهبت بزرگ الهی باشد.
در بخش طراحی بصری، Rebel Galaxy Outlaw به موفقیتی نسبی دست پیدا کرده به طوری که در بخش طراحی دنیا، بازیسازان با ساختن روی چیزی که در اثر قبلی ارائه کرده بودند، چندین چند شهر و پایگاه فضایی را با حس و حال خاص خود ایجا کردهاند و مدلهای نسبتا زیادی برای افراد، سفینهها و اشیا مختلف در بازی گنجاندهاند و به طور خاص در طراحی اتاق هدایت سفینهها جزئیات جذابی به کار رفته اما در بحث کیفیت و جزئیات کلی طراحی، متاسفانه چندان موفق عمل نکردهاند. در بالاترین تنظیمات هم با اثری چندان چشمنواز و قابل رقابت با آثار روز، طرف نیستیم و البته همین تنظیمات بالا فشاری روی سختافزار بازیکن وارد میکنند که با توجه به کیفیت ارائه شده، چندان ارزش خطرات احتمالی را ندارد.
جزئیات بیرونی سفینهها برخلاف جزئیات داخلی آنها، چندان قابل توجه نیست و فضای میان ایستگاهها و سیارات هم آن طور که باید حس سفر در کهکشان و میان ستارگان را منتقل نمیکند و معمولا این فضا با یک رنگ غالب در اکثر لحظات پر میشود که استفاده بیش از اندازه از برخی رنگهای روشن در تعدادی از این فضاها، به شدت چشم آزار است که از قضا این مشکل را در عنوان قبلی هم شاهد بودیم. در بخش انتخاب قطعات موسیقی عملکرد تیم سازنده قابل توجه بوده و قطعات مختلفی در سبکهای مختلف از طریق رادیوی کهکشانی در اختیار بازیکنان قرار دارد تا لحظات سفر و نبرد خود را با موسیقی خاص مدنظر خود همراه کنند. از طرف دیگر صداپیشگی کار است که به هیچ وجه در حد و اندازه انتخاب موسیقی آن نیست و یادآور کیفیت معمول صداپیشگی بازیهای ویدئویی در سالهای پایانی دهه نود است که برای کسانی که آثار آن دوران را به یاد دارند، ابدا یادآور تجارب خوشایندی نیست.
Rebel Galaxy Outlaw در مجموع یک گیمپلی جذاب و سرگرمکننده را در اختیار بازیکنان قرار میدهد که دست آنها را برای داشتن ماجراجوییهای ویژه خود در سر تا سر کهکشان باز میگذارد. تفاوتهای عمیق و گسترده نسبت به ساخته قبلی استودیوی Double Damage Games خبر از وجود یک استودیوی جاه طلب با آیندهای درخشان میدهد اما کوچک بودن تیم سازنده و بودجه کمی که باید با آن اثر مد نظر خود را میساختند، باعث شده تا بعضی از بخشها مانند طراحی بصری و داستان، در حد و اندازههای گیمپلی نباشند.
نظرات