به زیبایی هایکو
نقد بازی Nier Automata
بعضی وقتها هست که صرفا از یک بازی خوشات میآید به خاطر گرافیکاش، یا داستان و کاراکترهایاش، یا گیمپلی بسیار خوبی که دارد و یا شاید هم به خاطر این که طرفدار شرکت سازندهاش هستی یا فن بوی کنسولی هستی که روی آن منتشر شده. شاید هم چون متای بالا 90 دارد تو هم از بازی خوشات میآید. اما بعضی وقتها هست که با یک بازی چنان ارتباط برقرار میکنی که هیچکدام از موارد بالا دیگر صادق نیستند. بازی NieR: Automata برای من از این دست بازیها بود. عشق در اولین نگاه بود و اصولا وقتی عاشق باشی دیگر قضاوتات قابل استناد نیست. به همین دلیل اگر قضاوت خیلی منطقی و نقد کلاسیک میخواهید از خیر خواندن این متن بگذرید!
Nier: Autometa غیر مستقلترین بازی مستقل!
نمیدانم چند نفر از شما Yoko Taro را میشناسید. چند نفرتان Drakengard روی پلیاستیشن2 بازی کردهاید و مثلا هیچکدامتان Nier را که یکی از اسپین آف های Drakengard محسوب میشود روی پلیاستیشن3 یا ایکسباکس 360 تجربه کردهاید یا نه. یوکو تارو یکی از صاحب سبکترین بازیسازان ژاپنی است که نام او با بازیهای عجیب و غیرعادی و قصههای بسیار تاریک عجین شده است. شاید بد نباشد نام یوکو تارو را در ویکیپدیا جستوجو کنید و کمی بیشتر دربارهاش بدانید. اگر خیلی پایه بودید، ویدیویی ده دقیقهای از مصاحبه با یوکو تارو در مورد بازی NieR Automata وجود دارد که واقعا دیدنی هم هست.
اغراق نیست اگر بگویم تنها نقطه ضعف بازیهای قبلی یوکو تارو فقط و فقط گیمپلی بودند و طرفداران به عشق قصه و فضاسازیها گیمپلی بازی را تحمل میکردند. تنها راهحل ممکن در دنیا برای رفع این مشکل همین بود که گیمپلی یکی از بازیهای یوکو تارو را بدهند به پلاتینیوم گیمز، بهترین اکشنساز حال حاضر. نتیجه چیزی نیست جز یک جواهر، جواهری که با این که به ظاهر کوچک است اما در میان بازیهای این نسل درخشش خارقالعادهای دارد.
سکانسی از اکشنهای سریع و دیوانهوار بازی و تغییر سبک ناگهانی آن!
راستاش را بخواهید اصلا فکر نمیکردم بازخورد منتقدها از NieR Automata اینقدر خوب باشد. شخصا منتظر بودم تا منتقدهایی که فقط به بازیهای پر زرق و برق و قصههای آبکی علاقه دارند بازی را بکوبند. اما نمرات بالای بازی و فروش آن کاملا من را به جامعهی گیمرامیدوار کرد. موفقیت NieR یک امیدواری دیگر را هم در من به وجود آورد. این که یک شرکت پابلیشر مانند اسکوئر انیکس که فقط به پول پارو کردن معروف است چنین ریسکی کرده که روی یک IP بسیار گمنام سرمایهگذاری کند و یک بازیساز بسیار خاص مانند یوکو تارو را حمایت کند تا بازی عجیباش را در مقیاس AAA بسازد. معمولا بازیهای عجیب و غریب و خاص اینچنین در مقایس بازیهای مستقل و Indie با بودجههای محدود و برای PC ساخته میشوند. اما حمایت اسکوئر انیکس از NieR Automata واقعا مثال زدنی است. بین خودمان باشد از پارسال تا حالا نام اسکوئرانکیس را اول بسیاری از گیمهای مورد علاقهام دیدهام: توم ریدر، فاینال فانتزی، دوس اکس، هیتمن، Kingdom Hearts و حالا هم NieR Automata. واقعا دستات درد نکند اسکوئر! امیدوارم این روند ادامه داشته باشد.
Nier Autometa ، سفری از A تا Z
در مورد این بازی خیلی نمیشود به صورت کلاسیک صحبت کرد چون هیچچیزش به بازیهای عادی نمیماند. از همان لحظهای که کنترل بازی را در دست گرفتید باید منتظر یک تجربهی کاملا متفاوت باشید. اولین پیام بازی این است: «این بازی سیستم ذخیرهی خودکار ندارد. اگه میخواهید بفهمید بازی چطور ذخیره میشود بازی را بازی کنید.» معنیاش این است: «من دقیقا برخلاف بازیهای دیگر هستم مواظب باش!» و بدون هیچ تعارفی اگر در اولین باس فایت بازی به هر دلیلی ببازید مجبورید بازی را کاملا از اول بازی کنید. شوخیای در کار نیست.
در ادامه تمام قاعدهها و قوانین رایج طراحی بازی یکی یکی جلوی چشمتان شکسته میشوند. بازی به شما میگوید اجزای HUD عضوی از مکانیکهای بازی هستند و قابل دستکاریاند. یعنی میتوانید مثلا خط سلامت کاراکترتان را بفروشید! یا مثلا کاری کنید که خط سلامت دشمنها دیده نشود اما عوضاش قدرت شمشیرتان بیشتر بشود! از این تصمیمهای دیوانهوار در بازی زیاد هست. اگر دیدید وسط بازی ناگهان کاراکترتان ویروسی شد و HUD گلیچ پیدا کرد اصلا تعجب نکنید. یا اگر بازی به شما گفت با کاراکتر ویروسی که نمیتواند بپرد یا راه برود باید تا آن سر نقشه بروید احساساتتان را کنترل کنید. اگر دیدید وسط یک باس فایت بسیار حماسی و هیجان انگیز ناگهان بدون هیچ توضیحی ژانر بازی عوض شد و از هک اند اسلش به شوتر تبدیل شد و محیط بازی تبدیل شد به یک سری مکعب و استوانه که به هم تیر میزنند دسته را پرت نکنید.
در NieR Automata از این اتفاقات زیاد میافتد. مثلا بازی به تعداد حروف الفبای انگلیسی (26 عدد) پایان مختلف دارد. البته خیلیهایشان الکی و شوخی هستند اما به هر حال همین که یک نفر پیدا شده و به تعداد حروف انگلیسی پایان برای بازیاش ساخته و برای هر پایان یک تیتر هوشمندانه انتخاب کرده که آن حرف از الفای انگلیسی داخلاش هست یعنی برای ساخت این بازی خیلی کار عشقی و دلی انجام شده. یکی از مهمترین کارهایی که بازی با شما میکند این است که ولتان میکند در یک نقشهی بزرگ و Open World مانند فاینال فانتزی با کلی ساید کوئست و کارهای جانبی. بعد که تماماش کردید وادارتان میکند دوباره بازی را از اول با یک کاراکتر دیگر بازی کنید و تا دوباره بازی را تمام نکنید ادامهی ماجرا شروع نمیشود! و شاید باور نکنید اما ادامهی ماجرا خودش به اندازهی همان دوباری که بازی را تمام کردید طول میکشد.
اگر نفهمیدید من الان چی گفتم خیلی مهم نیست! تا بازی نکنید احتمالا نمیفهمید.
در جستوجوی انسانیت
میگویند وقتی میخواهی راجع به یک مفهوم خاص قصه بگویی بهتر از زاویهی دید مخالف آن شروع کنی. مثلا بهترین قصههایی که راجع به دین و اعتقاد واقعی ساخته شدهاند از زاویهی دید یک آدم بیدین آغاز میشوند. بهترین قصههایی که راجع به نیکی و محبت ساخته شدهاند قهرمانشان ابتدا آدم سیاه و بدی بوده است. بازی NieR هم از این قاعده پیروی میکند. میخواهد راجع به انسانیت و رابطهی عمیق و پیچیدهی بین انسانها صحبت کند به همین دلیل داستان از زاویهی دید روباتها روایت میشود.
داستان این است که چندین قرن پس از حوادث اولین شماره از Nier زمین نابود شده و هیچ اثری از انسانها بر روی آن نیست (اگر قصهی Nier را نمیدانید خیلی مهم نیست اما اگر بدانید داستان بسیار بسیار لذتبخشتر میشود). یک نژاد از بیگانههای فضایی به زمین حمله کردهاند و با روباتهایشان انسانها را از روی زمین پاک کردهاند. معدود انسانهای باقی مانده به کرهی ماه پناه بردهاند و برای مبارزه با روباتهای فضاییها شروع کردهاند به ساختن اندرویدهایی که مثل انسانها هستند و میتوانند بجنگند. به این ترتیب یک جنگ چند صد ساله بین روباتها و اندرویدها در بقایای تمدن انسانها روی زمین شکل گرفته و داستان از میانهی این جنگ آغاز میشود. شما با 2B و 9S همراه هستید. دو اندرویدی که برای نجات انسانها میجنگند و تمام هدفشان از بین بردن تجمعات روباتها روی زمین است.
در تمام طول داستان نه اثری از بیگانههای فضایی هست و نه از انسانها. شاید اصلا به این فکر بیفتید که این داستان سرکاری بوده و اصولا بیگانههای فضایی و انسانها قرنهاست که رفتهاند و از آنها فقط همین جنگ باقی مانده. اما این داستان اصلا مهم نیست. داستان NieR مربوط به اندرویدها و روباتهاست نه خالقان آنها. این موجودات مکانیکی عجیب پس از چند صد سال جنگیدن با هم دیگر هدفشان را گم کردهاند و نمیدانند برای چه میجنگند و چرا زندهاند. بسیاری از روباتها از جنگیدن دست کشیدهاند و در جاهای مختلف برای خودشان کولونی درست کردهاند و اخلاق صلحطلبانه دارند.
دیدن تکامل روباتها و پیدا کردن خلق و خوهای انسانی آنها مهمترین ویژگی داستان NieR است. مفاهیم عمیق انسانی مانند عشق، خیانت، دوستی، وفاداری، ایمان به خدا، محافظت از محیط زیست و حیوانات و بسیاری از دغدغههای جوامع انسانی امروزی در قالب دیالوگها و سایدکوئستهای روباتهای NieR مرور میشوند. تکتک دیالوگها عالی هستند و حتا سادهترین ساید کوئست بازی هم هدف خاصی از روایت داستان کوچکاش دنبال میکند.
بار اولی که بازی را انجام میدهید همه چیز از زاویهی دید 2B روایت میشود. بار دوم همان داستان از زاویهی دید 9S که تازه میفهمید با این که هر دو دقیقا یک واقعه را مشاهده میکردهاند اما چقدر برداشتشان از یک چیز واحد متفاوت بوده. سپس بازی با یک پیچش داستانی بسیار وحشتناک و غیرمنتظره دور سوم کاراکترها را جابهجا میکند و بلایی سرشان میآورد که در خواب نمیتوانید ببینید. در نقاط عطف بازی کاراکترها به صورت موازی مراحل را جلو میبرند و بازی بعضی وقتها به شما امکان سوییچ کردن دلخواه بین آنها را میدهد تا سرگذشت هر کدام را که دوست دارید دنبال کنید. بعضی وقتها هم به صورت مرتب بین دو کاراکتر سوییچ میشود.
خط داستان و نوع روایت آن بینظیر است. راجع به کاراکتر پردازی 2B و 9S هم حرفی نمیتوانم بزنم جز این که امکان ندارد دیگر فراموششان کنید. برای تجربهی بهتر توصیه میکنم حتما بازی را به زبان ژاپنی بازی کنید اما انصافا دوبلهی انگلیسی بازی عالی است.
شعر اند اسلش!
روند بازی یک JRPG (نقش آفرینی ژاپنی) کلاسیک است با مبارزات real time از نوع بایونتایی! یک دنیای بزرگ با مناطق کاملا متفاوت در اختیارتان هست که پر هستند از ساید کوئستهای مختلف و کاراکترهایی که هر کدام سرگذشت عجیبی دارند. حس و حال NieR Automata کاملا فاینال فانتزیای است. به خصوص شباهت بسیار زیادی به فاینال فانتزی 13-2 دارد.
مبارزهها ترکیبی از دو ژانر شوتر و هک اند اسلش هستند. هک اند اسلشهای پلاتینیوم که دیگر نیازی به تعریف و تمجید ندارند. حرکات نرم کاراکترها و شمشیر زدنهایشان مانند یک رقص باله زیبا و ظریف است. سلاحها بسیار متنوع هستند و در کلاسهای شمشیر کوچک، شمشیر بزرگ، نیزه، تبر و مشت دستهبندی میشوند. هر سلاح یک قصهی بسیار زیبا با خود دارد که هر چه بیشتر با آن سلاح بازی کنید و ارتقاءاش بدهید قصهاش را کمکم برایتان تعریف میکند.
مبارزهها سریع و مرگبار هستند و اگر حواستان پرت بشود به راحتی ممکن است بمیرید. البته با کمک چیپهای ارتقا و مدیریت کردن آنها راههای زیادی برای پر کردن خط سلامت و احیای دوبارهی کاراکتر وجود دارد. طبق معمول بازیهای پلاتینیوم باسفایتها جزو لحظات به یادماندنی بازی هستند و مهارت زیادی طلب میکنند. در طول بازی هم دوربین به صورت کاملا هنری حرکت میکند و بازی از سومشخص به بالا به پایین و ناگهان به یک پلتفرمر دوبعدی کسلوانیایی تبدیل میکند و بعد به یک دوربین سومشخص روی شانه تغییر میدهد. مجموعهی حرکات دوربین، انیمیشنهای سریع، افکتهای بصری زیبا، بینهایت تیری که از طرف دشمنها به طرف شما شلیک میشود و موسیقی متن بازی یک اثری هنری را به وجود میآورند که مانند یک شعر زیباست. اصولا اگر بگویم NieR ترجمهای از یک شعر در یک بازی رایانهای است خیلی بیراه نگفتهام. مخصوصا با آن موسیقی متن جادویی.
یکی از مکانیکهای جالب توجه و خاص Nier Automata در هنگام کشته شدن کاراکترتان خودنمایی میکند. مانند دارک سولز هر جایی که کاراکترتان بمیرد تمام داراییتان آنجا میافتد و باید دوباره به سراغاش بروید تا بتوانید چیپهای باارزشی که با کلی زحمت آپگریدشان کردهاید را پس بگیرید. اما در طول بازی اگر آنلاین باشید میتوانید جسد بازیکنهای دیگری که در سرتاسر بازی کشته شدهاند را ببینید. اما نکتهی خاص NieR این است که پس از هر بار مردن وادارتان میکند یک شعر سه قسمتی در کنار جسد کاراکترتان بنویسید! شعرهایی که مانند هایکوهای سه تکهای ژاپنی هستند. باور کنید راه رفتن در بازی، شنیدن آن موسیقی عجیب و غریب و خواندن هایکوهای پلیرهایی که مردهاند یکی از عجیبترین تجربیات عمر گیمریتان خواهد بود. بعضی از هایکوها آنقدر تاریک و عمیق هستند که اشک در چشمهایتان میآورند و بلافاصله بازی به شما این امکان را میدهد که برای آن اندروید مرده «طلب آمرزش» کنید! فقط فکر کردن به این مفاهیم در دنیای روباتها و اندرویدها مو به تن آدم سیخ میکند.
از پلاتینیوم با عشق!
همانطور که گفتم Nier Automata بازی بسیار خاص و منحصر به فردی است. بازی از نیمه به بعد وادارتان میکند که یک گیم شوتر سریع با گرافیک بسیار ابتدایی با مکعبها و استوانهها و فلشهایی که تیر میزنند بازی کنید. بعد با زبردستی عجیبی نقاط عطف داستاناش را به این شوترها منتقل میکند و بزرگترین پیچهای داستانی را وقتی برایتان رو میکند که یک مثلث ساده تحت کنترل شماست که دارد به یک سری استوانه تیر میزند! این که چطور میشود بازیای ساخت و پسزمینهای چید که چنین مکانیک ساده و گرافیک ابتداییای بتواند بستری برای روایت حماسیترین و عمیقترین داستانهای ممکن بشود واقعا از درک من یکی خارج است. بدون شک فقط باید سر تعظیم جلوی یوکو تارو و تیم پلاتینیوم گیمز فرود آورد.
در پایان باید به یکی دیگر از برجستهترین نکات بازی اشاره کنم که موسیقی متن آن است. با فاصلهی بسیار زیادی بهترین موسیقی متنی است که در چند سال اخیر در دنیای بازیهای رایانهای شنیدهام. آلبوم 4 دیسکی این موسیقی متن هم جداگانه منتشر شده و عاجزانه تقاضا دارم حتا اگر NieR Automata را بازی نمیکنید حداقل موسیقی متناش را بگیرید و گوش بدهید. هر منطقه یک موسیقی جداگانه دارد که ممکن است بعضی وقتها سه نسخه از هر ترک وجود داشته باشد. بسته به این که کجای داستان هستید و به آن منطقه سر میزنید یکی از نسخهها را میشنوید. موقع مینیگیمهای شوتری بازی موسیقی متن به صورت real time تبدیل به موسیقی هشت بیتی و چیپ تیونی میشود و دوباره به حال اول برمیگردد!
از دیگر معجزات موسیقی این است که آنقدر لایهلایه نوشته شده که با راه رفتن در بخشهای مختلف یک منطقه، اضافه و کم شدن لایهها را میتوانید بشنوید و این تکنیک کاری میکند که مثلا هر قسمت از صحرا حس متفاوتی داشته باشد، با این که همچنان یک موسیقی متن ثابت دارد پخش میشود.
بازی NieR Automata بازیای است که با عشق ساخته شده و تمام عادات گیمی شما را با جسارت فراوان خرق میکند و تجربهای برایتان به ارمغان میآورد که در هیچ گیمی شبیهاش نیست. در مواجهه با این بازی هم باید منطق و معیارهای عادی را کنار بگذارید و با عشق به آن نگاه کنید. به همین دلیل من هم خرق عادت میکنم و به بازی هیچ امتیازی نمیدهم. بازی NieR Automata یک شعر است، یک هایکو بسیار زیبا و عمیق ژاپنی. محدود کردن یک اثر هنری لطیف به اعداد و ارقام ظلم بزرگی اس
نظرات (7)