یادداشتی برای فیلم «آنابل: آفرینش»
هرچند ژانر ترسناک یکی از محبوبترین ژانرهای سینمایی است، اما تعداد آثار کمارزشی که در این ژانر تولید میشوند آنقدر زیاد است که باعث شده این سبک به یک ژانر دمدستی برای نویسندگان و کارگردانان بیمایه و تهیهکنندگان فقط عاشق گیشه بدل شود. اینکه یک نفر یک صفحه داستان، آنهم از نوع بیسر و ته، بنویسد و سپس آن را با هزار ادا بازی و ترفند صدا و جلوههای ویژه، آنهم نه از نوع مرغوب، به عنوان فیلم ترسناک به خورد تماشاگر دهد، یکی از مهمترین شیوههای فیلمسازی گیشه محور ترسناک شده است. فیلم «آنابل: آفرینش» (Annabelle: Creation) هم از همین دست آثار بیارزشی است که ساخته شده و تماشاگران بسیاری را به گیشهها کشانده است.
داستان فیلم، همانطور که قبلاً هم اشاره شد، بیمایه و صرفاً برای این است که فیلمی در ادامه مجموعه «احضار» (Conjuring) و برای گیشه ساخته شده باشد. وقایع این فیلم به پیش از رخدادهای سینمایی «آنابل»، محصول 2014، بر میگردد و در حقیقت این دو فیلم پیشزمینههای داستانی فیلمهای احضار هستند. داستان هر دو مجموعه آنابل و احضار بر اساس وقایعی است که دو محقق ماوراءالطبیعه در امریکا، «اِد» و «لورِن وارن» (Ed and Lorraine Warren)، تعریف کردهاند. جدای از این موضوع که داستانهایی که وارِنها تعریف کردهاند تا چه حد باورپذیر و صادقانه است و بسیاری از دینپژوهان از جمله Joseph Laycock معتقدند که بسیاری از مطالب آنها افسانه است، وقایع داستانی فیلم با آنچه در واقعیت روایت شده زمین تا آسمان تفاوت دارد و از حیث اعتبار فاقد ارزش است. همانند دیگر آثار گیشه محور، اینجا هم با افسانهای طرف هستیم که ناجور به هم بافته شده و به خورد تماشاگر داده میشود.
فیلمنامه «آنابل: آفرینش» آنقدر دارای اشکال است که انگار کودکی نوپا آن را نوشته و پرداخته است. در جایجای فیلم با سکانسهای ضد و نقیض زیادی مواجه میشویم که نه تنها خود فیلم از پاسخ دادن به علت وجود این همه تناقض عاجز است بلکه هر تماشاگر فهیمی را پس از مدتی به این فکر وادار میکند که آیا این فیلمنامه نوشته و پرداخت شده است یا همان فقط با یک صفحه داستان سر صحنه رفتهاند و در همان سر صحنهی فیلمبرداری، این فیلمنامه بدفرم تولید شده است.
آیا این صلیب چوبی از پس شیطان بر میآید؟
از بعد شخصیتپردازی که به فیلم نگاه کنید، انگار برنامهای خیمهشببازی است که تمام شخصیتهای آن عروسکهای بیروح و مضحکی هستند که نه تنها هیچ جذبهای در مخاطب ایجاد نمیکنند بلکه موجب سرخوردگی وی از تماشای این فیلم نیز میشوند. این ضعف در شخصیتپردازی را در کنار داستانسرایی افتضاح فیلم قرار دهید تا متوجه شوید با چه عجوزهی ناموزونی مواجه خواهید شد. با هیچکدام از شخصیتها نمیتوان ارتباط برقرار کرد و این ضعف از همان سرچشمهای ناشی میشود که فیلم تنها برای گیشه ساخته شده است و سعی در فریب مخاطب تنها با یک اسم دارد که آن اسم هم، خود به موفقیت فیلمهای قبل از خودش و فولکلورهای جامعه مدیون است. با هر بار تفکر کردن و کنکاش بیشتر در وقایع و فیلمنامه این سینمایی، بیشتر به عمق فاجعه پی خواهید برد و بیشتر از قبل از اینکه چرا وقت خود را برای دیدن چنین اثر بیمایهای تلف کردهاید تأسف خواهید خورد.
از بحث داستان و شخصیتپردازی که بگذریم، بازی بازیگران فیلم هم چنگی به دل نمیزند. تصنعی و بدون هیچ جاذبهای! خلاصه کلام بخواهم بگویم همین یک جمله است. هرچند انتظار نمیرود که در کنار آن شخصیتپردازی افتضاح و ابتدایی، شاهد بازیهای درخشان باشیم؛ ولی در این فیلم حتی سعی نشده است بازیگردانی و بازی موفقی را به تماشاگر ارائه دهند و حداقل در میان بسیاری از فیلمهای ترسناک عامهپسند و گیشهای نیز این فیلم یک سر و گردن پایینتر است. چه برسد در مقام مقایسه، آن را با آثار فاخر سینمایی ترسناکی مانند «برو بیرون» (Get Out) و «نفس نکش» (Don't Breath) بخواهیم مقایسه نماییم.
یکی از تأثیرگذارترین بخشهای بازی که در یک فیلم ترسناک که میتواند به خوبی حس ترس را به مخاطب خود منتقل کند، چهره و زبانِ صورت بازیگر است. متأسفانه انگار بازیگران این فیلم دورههای بازیگری را طی نکرده و از گفتگو با بیننده به زبان صورت عاجز هستند. هرچند اگر بخواهیم بگوییم همه در این فیلم اینگونه بودند بیانصافی است بلکه بازی و چهره هنرمندان خردسال این فیلم خیلی بهتر از هنرمندان جوان و سالمندتر آن است و حداقل در برخی سکانسها، ترس و دلهره را برای تماشاگر به ارمغان میآورند؛ اما این موضوع در کلیت این مطلب که بازی و بازیگردانی فیلم از اساس مشکل دارد خللی وارد نمیکند.
شاید بهترین بازیگر این فیلم همین دختر خردسال باشد
به بحثهای فنی که برسیم باز هم پای فیلم لنگ میزند. صداگذاری و جلوههای صوتی که آخرین تیر در کمان هر سازنده فیلم ترسناکی است، در این فیلم نیز مانند الباقی بخشها چنگی به دل نمیزند. البته سعی شده است که گاهی با ایجاد اصوات ناگهانی موجب هراس بیننده شود ولی در بسیار از مواقع به دلیل تدوین نامناسب و قابل پیشبینی بودن صحنهی مربوط، تمام تلاش صداگذار برای ایجاد هراس از بین میرود.
جلوههای ویژه فیلم در حد یک فیلم کوتاه، کار شده است و اصلا نشان نمیدهد که این جلوههای رایانهای در سال 2017 میلادی ساخته شده باشند. جلوههای رایانهای سینمایی «آنابل: آفرینش»، کهنه، منسوخ و بسیار پیش پا افتاده است و همین امر باعث شده که از نظر دیداری جلوهی چندانی نداشته باشد. هرچند فضا و اتمسفر داستان و وقایع فیلم، محل وقوع حوادث آن و شخصیتهای داستان زمینههای خوبی را برای طراحی هنری زیبا و ساخت مخلوقات جذاب و هراسانگیز فراهم کرده بود ولی اینجا هم پای طراحی هنری و صحنه فیلم لنگ زده و با مخلوقی بهشدت مضحک، موقعیت مکانی نه چندان جذاب و طراحی لباس و شخصیتهایی ناموزون و زشت روبرو هستیم. به تمام این موارد گریم ابتدایی شخصیتها را نیز اضافه کنید که بعضاً در بسیاری از سکانسها از دیدن آنها بیشتر دچار خنده میشوید تا حس ترس و دلهره.
تنها چیزی که در چهره بازیگر مشخص نیست ایجاد حس ترس برای تماشاگر است
«آنابل: آفرینش» نه تنها یک فیلم ترسناک خوب نیست بلکه از حیث فیلم بودن نیز دچار اشکالات عدیدهای است. داستانپردازی و فیلمنامه افتضاح، شخصیتپردازی مضحک، بازیگری غیرحرفهای و ناوارد و مشکلات بسیاری فنی این فیلم همه باعث شدهاند که «آنابل: آفرینش» نقطه تاریکی در مجموعه فیلمهای برگرفته از داستانهای وارِنها باشد. لباس بدقوارهای که به تن نافرم داستان آنابل پوشانده شده است چیزی جز یک نمایش مضحک و خوابآور نیست. با تمام این اوصاف به نظر میرسد سازندگان این مجموعه همچنان به فریب مخاطبان خود ادامه داده و برای پر کردن صندوق گیشهها باز هم سراغ داستانهای آنها خواهند رفت. امیدوارم حداقل فیلم سینمایی «راهبه» (The Nun) که در مورد شخصیت ترسناک و مرموز راهبه در مجموعه فیلم احضار است، بتواند چیزی فراتر از یک اثر بیارزش مثلاً ترسناک باشد؛ هرچند بعید میدانم این اتفاق بیافتد!
نظرات (2)