وقتی که داشتم برای کسب صدمین تروفی پلات دورخیز می کردم، با خودم فکر می کردم که این تروفی تعیین کننده، شایسته آن است که به آن ببالم و تروفی ای باشد که معرف من باشد. این لحظه در زندگی من دقیقاً پیش از عرضه Metal Gear Solid V: The Phantom Pain اتفاق افتاد. هرکس که منو می شناسه از عشق من نسبت به این فرنچایز خبر داره. پس با خودم اینطور فکر می کردم که این اتفاق می تونست این بخش از زندگی من را کاملا بی نقص و کامل کنه.
چند بازی محدود بود که قبل از 1 سپتامبر عرضه شد، یکی از آن ها Madden 16 بود. آره منم Madden رو بازی کردم. تا جایی که تونستم بر این بازی تمرکز کردم. تروفی های آنلاین Madden همیشه جزو سخت ترین تروفی ها بودن، و هیچ وقت فکر اینو نمیکردم که بتونم در اولین تلاش خودم به اونا دست پیدا کنم؛ اما تونستم! اما چون نمیخواستم صدمین پلاتم رو با این بازی بگیرم، سراغ یکی از تروفی های این بازی نرفتم و بازی با تنها تروفی کسب نشده وارد لیست انتظار شد. از صبر متنفر بودم، چرا که تا اون موقع فقط بازی پلات می کردم و همیشه و همه جا به چیزی غیر این فکر نمیکردم. اینو میتونین از پروفایل تروفی های من که تصویرش رو در زیر مشاهده می کنین متوجه بشین.
حال که به عقب نگاه می کنم، می بینم که در جایی ایستادم که آرزوش رو داشتم.
من به موازات MGS V یک عالمه بازی دیگه هم انجام دادم، اما تا قبل از لیستی که می خواستم به عنوان نقطه عطف و کسب صدمین پلات اون رو کامل کنم، فهرست تروفی های هیچ کدوم رو کامل نکردم. این قضیه شاید برای بعضی ها خیلی مهم نباشه، اما من به پیکره های تروفی خودم خیلی افتخار می کردم و یک بازی از سری MGS رو به عنوان یک نقطه عطف که هنوز هم روزم رو روشن می کند در نظر گرفتم. در واقع پلات این بازی با نام Legend (افسانه) برای من از دو نظر هم قابل توجه بود: یکی این که از نظر تعداد ساعات صرف شده، طولانی ترین پلاتینیوم برای من بود و دیگه این که نخستین تروفی پلاتینیومی بود که در MGSV PS4 کسب می کردم.
با این وجود در اون زمان بعضی چیزها برام تغییر کرد. من دیگه به تروفی ها نظیر نگاهی که قبل از کسب تروفی Legend داشتم، نگاه نمی کردم.
یک فلش بک زدم و سرتاسر لیست خودمو نگاه کردم. بازی هایی رو بررسی کردم که حالا منو در جایگاه اول و کلوپ 100 تایی ها قرار دادن. این فهرست زمان هایی رو برای من زنده کرد که فوق العاده خوب و به یاد ماندنی بودن. لحظاتی که با Killzone 3 با دوستام گذروندم؛ Final Fantasy X که چندین ساعت طول کشید تا تموم شه؛ همه بازی های MGS غیر از نسخه Guns of the Patriots؛ بازی Motorstorm RC با شکوه نه چندان دیرپای خودش؛ و اولین سری InFamous، اولین پلاتی که در تمام عمرم کسب کردم؛ این ها فقط چند مورد قابل ذکر بود. همه این ها طوری معرف من بودند که باعث می شدند وقتی دوباره به اون ها نگاه می کنم، به خودم ببالم.
با این حال چیزی که من را کشت، مقدار پلاتینیوم هایی بود که از عمق وجود ازشان متنفر بودم. لحظات تسلی بخشی را به یاد آوردم که اعلامیه کسب تروفی نهایی در بالای صفحه خودنمایی می کرد و حاکی از اون بود که دیگه هرگز مجور نیستم اون بازی های افتضاح رو بازی کنم! از بین این بازی ها می تونم Megamind و Jurassic: The Hunted و Wonderbook: Book of Spells و Up و Heavy Rain: Afghanistan و Battleship و NASCAR Unleashed و Green Lantern:Rise of the Manhunters و Terminator Salvation رو نام ببرم. در مورد آخری باید بگم که یادم میاد یک بار دو نفر از دوستام در حالی که اسنوکر بازی می کردن Terminator رو تجربه می کردن و از مقدار وحشتناکی آن حض می بردن، در حالی که من مجبور بودم اون را دوباره بازی کنم چون راهنمای کسب تروفی را اشتباه خونده بودم و بد فهمیده بودم. آن لحظه ها رفتند و دیگه برنمیگردند و این بازی ها هم، صرف نظر از این که چقدر ازشون متنفر هستم، اکنون معرف من هستند (هرچند که دیگه انقدر بدبخت و وامانده نشده بودم که دنبال Hannah Montana: The Movie باشم!).
همچنین بازی هایی وجود داشت که فقط برای کسب تروفی به دنبالشان رفتم اما لیست تروفی هایشان ناقص ماند. این بازی ها یا فوق العاده سخیف بودند یا انقدر خسته کننده بودند که حتی تاب ادامه دادنشان رو نداشتم. فقط برای ذکر چند نمونه می توانم Turbo: Super Hunt Squad و Kung Fu Panda 2 و Smart As و Midway Arcade Origins و Tekken Tag Tournament HD رو نام ببرم. همه این ها در حالی در فهرست من قرار دارند که یا درصد ناچیزی تا صددرصد شدن فاصله دارند یا تا تکمیل آن ها فقط یک تروفی دلسردکننده باقی مانده. دوستی داشتم که عاشق بازی های Tekken بود، هنوزم هست. او در طول این مدت همیشه به من می گفت که آن بازی ها چقدر ساده بودند. من در این طرح کنترلی دیگه قدرت تصمیم گیری نداشتم، بخاطر همین تروفی های سخت تر به قدری به دلسردی من اضافه می کرد که پس از آن کل فرنچایز مزبور را می بوسیدم و کنار میگذاشتم و بی خیالش می شدم!
به یاد می آورم که همان بازی های دلسردکننده چقدر زمان مرا گرفتند تا کامل شوند و من هم بدون این که بتوانم با این موضوع بجنگم، آن ها را با تعداد زیاد لیست های ناقص تروفی هایی مقایسه می کنم که به بازی های مورد علاقه من مربوط می شدند. من برای به دست آوردن این پاداش های خیالی، زمان بسیار زیادی را برای آن بازی های مسخره تلف کردم و حتی در نهایت نتونستم خیلی از بازی هایی که معرف من به عنوان یک فرد و گیمر هستند را تکمیل کنم. هنوز هیچ تروفی پلاتی را در هیچ یک از عناوین سری Tales نگرفتم، در حالی که برای آن بازی ها زنده ام و نفس می کشم. همچنین دوست داشتم هر دو پلاتینیوم Catherine و Bayonetta را بگیرم، چون دو بازی هیجان آوری بودند که هیچوقت فکر نمیکردم دوستشان داشته باشم. صد البته Gun of the Patriots هم در این رده جای می گیرد. پس از آن هم بازی هایی نظیر Ni No Kuni هستند که حتی شروعشان نکردم، اما در عوض در دنیای فهرست تروفی های بد غرق شده ام.
با گذشت تمام زمان هایی که صرف هر دو گروه بازی های خوب و بد شد، حال به لیست تروفی ها به چشم دسته ای از پاداش های دیجیتال غیر قابل لمس نگاه می کنم. کل این لیست معرف چیزی است که به عنوان یک گیمر مورد شناخت انجام داده ام. خاطرات هم همانند زندگی تا وقتی که نوعی از اهمیت را در خود نداشته باشند، به نقطه عطف تبدیل نمی شوند. تفکرات بسیاری را به یاد می آورم که کاملاً با زمان جوانی ام متفاوت است، شامل وقتی که بازی هایی تصادفی را وقتی که کودکی کمتر از ده ساله بودم بازی می کردم. حتی قبل از آن هم بازی های بسیار زیادی را تجربه کردم، اما چنین معرفی که کل دنیا بتوانند به آن نگاه کنند و من را بر مبنای آن قضاوت کنند نداشتم؛ تا این که PlayStation 3 بخش تروفی ها را معرفی کرد.
حال که به آن دوران نگاه می کنم، می خوام راهی که پیمودم تا گیمر شم رو عوض کنم. دوست دارم وقتم رو صرف بازی هایی کنم که دوسشون دارم و همچنین پلاتینیوم هایی رو بگیرم که بتونن معرف من باشن نه این که من معرف خود اون پاداش ها باشم. الان هم فلش بک می زنم و پلات بازی هایی رو کسب می کنم که خیلی وقته ازشون غافل بودم. این تنها کاریه که میتونم انجام بدم تا اشتباهات زندگی گیمینگ در دوره جوونی خودم رو جبران کنم.
نظرات (8)